سه بهائی، به خاطر فعالیت انساندوستانه، چهارمین سال زندان را آغاز میکنند
۲۸ آبان ۱۳۸۹ (۱۹ نوامبر ۲۰۱۰)
این دو زن –هاله روحی و رها ثابت – و يک مرد -ساسان تقوا- در اردیبهشت ١٣٨۵ (مه ٢٠٠۶) همراه حدود ۵١ بهائی دیگر و چندین دوست مسلمان، به خاطر مشارکت در يک برنامۀ آموزشی برای کودکان محروم داخل و حومۀ شهر شیراز، دستگیر شدند.
در حالی که ١٠ همکار مسلمان آنها و یک بهائی، که دچار اختلالات یادگیری بود، به سرعت آزاد شدند، بقیۀ بهائیان به عنوان «تبلیغ غیرمستقیم آئین بهائی» مجرم شناخته شدند. خانم روحی، خانم ثابت و آقای تقوا هريک به چهار سال زندان محکوم شدند و ۵٠ نفر دیگر به یک سال زندان تعليقی، مشروط به حضور در کلاسهای اجباری اسلامی، محکوم شدند.
بنا بر اطلاعات رسيده آنها هنوز هم، پس از سه سال، تحت دشوارترین شرایط در یک بازداشتگاه موقت نگهداری میشوند.
بانی دوگال، نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد، میگوید: «طبق قانون ایران، وزارت اطلاعات نمیتواند شهروندان را در چنین مراکزی زندانی کند و فقط برای بازجویی میتواند آنها را به آنجا ببرد. ما میدانيم که شرایط اين مرکز برای زندان طولانیمدتی که این سه نفر به آن محکوم شدهاند، به کلی غیرقابل قبول است.»
به گفتۀ خانم دوگال، هم در محاکمه و هم در بازداشتِ اين افراد، قوانین ایران و بینالملل نقض شده و همۀ شواهد –از جمله گزارشی از یک مسئول ایرانی– دالّ بر بیگناهی آنهاست.»
حکومت ايران حاضر نشد به يافتههای اين مأمور اعتنائی بکند و پس از علنی شدن گزارش، مأمور مذکور گزارش دیگری نوشت که یافتههای گزارش اول را رد میکرد.
او افزود: «وگرنه چرا سه نفر که 'جرم' اصلیشان شرکت در برنامههای انساندوستانه با هدف کمک به هموطنان بوده، هنوز به این شکل زندانی هستند؟»
زندان به خاطر کمک به فقرا
اندیشۀ کار با جوانان شیراز به طور خاص در گروه مطالعهای آغاز شد که خانم ثابت سازمان داده بود. او در برنامههای کمکرسانی پس از زلزلۀ سال ١٣٨٢(٢٠٠٣) ایران فعاليت داشت.
نخست او و دوستانش در کتسبس، از مناطق اطراف شهر که به محل تجمع معتادان و جنایتکارها شهرت دارد، کار میکردند. گروه در آنجا کودکانی را که برای امتحانات پایان ترم خود آماده میشدند، راهنمایی میکرد. با رضایت کامل والدین محل، این تلاشها وسعت گرفت و کمک به کودکان شامل توسعۀ مهارتهای اجتماعی و آموزش ارزشهای اخلاقی نیز به آن افزوده شد.
با رشد این برنامه و مشارکت بیش از ٢٠٠ کودک در کتسبس، گروه موفق شد مجوّزی برای فعالیت از شورای شهر دریافت کند. همزمان اقدام دیگری نیز با مشارکت بهائیها و مسلمانان در سهلآباد آغاز شد. اقدام دیگری نيز –که توسط ١۴مربى آغاز شد– به کمک به ١٠٠ جوان در یک مرکز آموزشی اختصاص داشت.
این گروه کلاسهای هنری هفتگی نیز برای کودکان سرطانی ترتیب داد –فعالیتی که با استقبال شديد رئیس یک بیمارستان محلی روبرو شد. علاوه بر آن دیدارهای منظمی نیز از پرورشگاهها و تسهیلات مخصوص کودکان معلول انجام میشد.
دستگيری و محکوميت
پلیس در ٢٩ اردیبهشت ١٣٨۵ (١٩ مه ٢٠٠۶) مربيان و مسئولين اين برنامه را در شش جا به طور همزمان دستگیر کرد.
بقیۀ بهائیان، پس از آزادی همکاران مسلمانشان، طیّ روزها و هفتههای بعد، آزاد شدند. خانم روحی، خانم ثابت و آقای تقوا حدود یک ماه در بازداشت بودند.
بیش از یک سال بعد یک محاکمۀ کوتاه و رسمی برگزار شد. بهائیان از جمله به «تبلیغ غیرمستقیم آئین بهائی» – به خاطر استفاده از یک کتاب آموزشی به نام نسائم تأييد متهم شدند. متن کتاب هیچ ذکری از آئین بهائی نمیکند و صرفاً با بررسی مجموعهای از داستانها به ارائۀ درسهای اخلاقی میپردازد. با این که شورای فرهنگی شهر استفاده از این کتاب را تصویب کرده بود، در رأی صادره اعلام شد که اين مجوّز با فریب به دست آمده است.
بانی دوگال میگوید: «اتهامات عنوان شده، بر اساس مادۀ ١٨ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی –پیمانی که ایران آن را امضا کرده و آزادی 'عبادت، اجرای آداب، عمل و تبلیغ' عقيده را تضمين میکند– بیاساس و غیر قابل قبول بودند.»
به گفتۂ خانم دوگال: «اولاً، روشن بود که فعالیتهای آنها ماهیتی کاملاً انساندوستانه داشته. دوم آن که حتی دادگاه تصدیق کرد متنی که از روی آن تدریس میشده، هیچ گونه اشارۀ صریحی به آئین بهائی نداشته است. حتی بعضی از همکاران مسلمان اين گروه گفتند که مطلع نبودند آنها بهائی هستند یا 'تبلیغی' صورت میگیرد.»
به بیشتر این بهائیان، به خاطر سن کمشان، حکم یک سال زندان تعلیقی، به شرط شرکت در کلاسهای اجباری اسلامی که سازمان تبلیغات اسلامی ترتیب داده بود، داده شد. در این کلاسها، اعتقادات و تاریخ بهائی مورد تمسخر، توهین و تحریف قرار میگرفت.
خانم ثابت، خانم روحی و آقای تقوا هريک به چهار سال زندان محکوم شدند: سه سال برای «تشکیل گروههای غیر قانونی» و یک سال «برای تبلیغ به نفع گروههایی که علیه نظام اسلامی هستند.»
بازداشتگاه موقت
در ٢٨ آبان ١٣٨۶ (١٩ نوامبر ٢٠٠٧)، خانم ثابت، خانم روحی و آقای تقوا در ظاهر به عنوان استرداد داراییهایشان، که پیشتر توقیف شده بود، به دفتر محلّی وزارت اطلاعات احضار شدند. اما معلوم شد که این ادعا فریبی بیش نبوده و آنها به محض ورود در سلولهای بازداشتگاه زندانی شدند.
حالا سه سال گذشته و گزارشها حاکیاست که آنها هنوز در همان شرایط در بازداشت به سر میبرند. آقای تقوا به تنهایی در یک سلول تنگ نگه داشته مى شود. خانمها هم كه در ابتدا با هم در سلول کوچکى، که معمولاً برای بازداشتهای کوتاهمدت به کار میرود، زندانی بودند، امروز در سلول هاى انفرادى نگه دارى مى شوند. آنها پنجره، تختخواب یا صندلی ندارند و فقط به تازگی به آنها تشکهایی داده شده. گزارش شده که هر سه زندانی دچار کمردرد مزمن شدهاند.
گهگاه به آنها «مرخصیهای موقّت» داده شده، اما همواره انها مجبور بودهاند برای گذراندن احکام چهار سال زندان خود به همان بازداشتگاه برگردند.
در بیشتر دوران زندان، آقای تقوا با مشکل مضاعف درد شدید، ناشی از جراحت پا در یک تصادف اتومبیل، مواجه بوده و به علاوه از سیاتیک و ضعف ماهیچه، که در نبود تسهیلات اوليه به وجود آمده، رنج برده است. گرچه او دو بار به مدت کوتاه برای جراحی پا آزاد شده، اما عموماً از توجه پزشکی کافی محروم بوده است. ورزش روزانه و دسترسی به هوای تازه، روزانه به ٣٠ دقیقه زمانی محدود است که او را نه به بیرون، بلکه به اتاقی که سقفی ندارد، میبرند. به آقای تقوا، هر بار که سلول را ترک میکند، چشمبند میزنند.
به گفتۀ بانی دوگال، استمرار بازداشت آقای تقوا و دو همکارش نقض موازين بینالمللی و هنجارهای قانونی است. «تحت قوانین ایران، افرادی که مجرم شناخته میشوند این حق را دارند که در زندانی که برای حبس طولانیمدت طراحی شده، زندانی باشند، جایی که به تسهیلات پزشکی کافی، غذا و امکانات بهداشتی دسترسی داشته باشند. استمرار بازداشت این سه انسان بیگناه در سلولهایی که برای اقامت کوتاهمدت طراحی شده، نه تنها موازين انسانی، بلکه قوانين کشور را نیز زیر پا میگذارد.»
ناديدهگرفتن گزارش محرمانه
در خرداد ١٣٨٧ (ژوئن ٢٠٠٨)، وَلی رستمی – بازرس و مشاور حقوقی دفتر نمایندگی رهبری در استان فارس – گزارش محرمانهای که به تقاضای نمایندۀ رهبر ایران در استان تهیه شده بود، ارائه کرد.
آقای رستمی در اين گزارش تأیید کرد که نه تنها در فعالیتهای این زندانیان اشارهای به دین نبوده، بلکه جوانانی که در این کلاسها شرکت میکردند به او گفته بودند که خواهان ادامۀ برنامه هستند. آقای رستمی گزارش داد: «آنها گفتند 'ما ... صادقانه از این گروه خیلی چیزها آموختیم و میخواهیم آنها دوباره پیش ما برگردند.'»
وقتی اين گزارش علنی شد، او گزارش دیگری نوشت که یافتههای اولیهاش را نقض میکرد.
خانم دوگال میگوید، روشن است که این سه نفر، نه تنها تهديدی برای جامعه نبودند، بلکه تمام تلاششان در جهت خدمت به جامعهشان بود. «این بهائیان با برانگیختن سپاس کسانی که به ایشان خدمت میکردند، باعث خشم حکومت شدند. فقط دشمنی و نفرت بیحساب میتواند علت چنین انحرافی از عدالت، که در این پرونده مشاهده میشود، باشد.»
به گفتۂ خانم دوگال: «این که، پس از سه سال زندان، مسئولان نمیپذیرند این رفتار ظالمانه را نسبت به این افراد فوراً متوقف سازند، غیر منطقیست. ما همچنان از جامعۀ بینالمللی میخواهیم صدای خود را در دفاع از این افراد، و هفت مدیر زندانی بهائی و هزاران نفر دیگر که امروز در ایران از حقوق انسانی خود محروماند، بلند کنند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد