کالبد شکافی یک نامه تهدیدآمیز
چند روز پیش مصاحبه ای انجام دادم با آقای روح الله رضایی، شهروند بهائی[1]. ایشان در این مصاحبه که برای اولین بار انجام می شد، شرح چهار مرتبه ربوده و شکنجه شدن خود را توسط عواملی به ظاهر خودسر! برایمان شرح دادند.
در طی مصاحبه ایشان به نامه های تهدید آمیزی اشاره کردند که گاه و بیگاه برای ایشان ارسال می شده است. عکس یکی از نامه ها را می توانید در اینجا[2] ببینید:
اما متن نامه چنین است:
"یا به خیل عظیم طرفداران ولایت و جمهوری اسلامی می پیوندی و از مواهب نامتناهی آن بهرهمند می شود و غرق در نعمت و رفاه خواهی بود یا باید از این شهر و کشور بروی و حداقل دیگر در شیراز تو را نبینیم در غیراین صورت یکی از انگشتانت را بدلخواه خودت به رسم امانت در پیش ما خواهد ماند این پایان کار کسانی است که جمهوری اسلامی را قبول ندارند شماره معکوس همین امروز شروع شد."
همانطور که در عکس هم می توانید ببینید، این نامه بصورت یک پازل درست و برای آقای رضایی ارسال شده بود. روشی که بیشتر در فیلم های پلیسی دیده ام. فیلم هایی که در آنها باندهای مافیایی برای ترساندن رقبا و ندادن سرنخ به پلیس این کار را با تکه های روزنامه انجام می دادند.
اما اصل نامه چه می گوید؟ به این عبارت توجه کنید:
"یا به خیل عظیم طرفداران ولایت و جمهوری اسلامی می پیوندی و از مواهب نامتناهی آن بهرهمند می شود و غرق در نعمت و رفاه خواهی بود..."
این خط مشخص می کند که اتهاماتی نظیر جاسوسی و فعالیت علیه نظام و حتی گرفتن پول از کشورهای بیگانه و ... که به بهائیان نسبت داده می شود، تماما دروغ محض است و حتی گویندگان این چنین اتهاماتی نیز حرف های خودشان را باور ندارند.
در کجای دنیا اگر کسی را به جرم جاسوسی یا خیانت به میهن بگیرند به او پیشنهاد نعمت و رفاه و مواهب نامتناهی، می دهند؟ این جمهوری اسلامی است که دوست دارد با تطمیع بهائیان، آنان را بنابه گفته ی خودشان، به خیل عظیم طرفداران ولایت، اضافه کند، تا از این رهگذر خوراک رسانه ای جهت مبارزه با بهائیان و دیانت بهائی را بدست آورند.
در فرهنگ ما ایرانی ها ضرب المثلی است که چنین می گوید: "کافر همه را به کیش خود پندارد." اگر اخبار بهائی ستیزان حکومتی را در سایت ها و رسانه هایشان دنبال کنید، به اخباری برخواهید خورد مبنی بر اینکه بهائیان با پول و یا آبمیوه و حتی آب سردکن! قصد دارند که جوانان ایرانی را بهائی کنند! برای مثال به دو خبر زیر توجه کنید:
"...بهائیت با ترفندهای اقتصادی به فکر شکار افرادی است که دارای ضعف ایمانی هستند و اگر چارهاندیشی نشود به جامعه اسلامی ظلم شده است..."[3]
"...فرقه بهائیت به تازگی برای جذب جوانان در بعضی از مناطق گرمسیری کشور به ارسال تعدادی آب سردکن مبادرت میکند..."[4]
می بینید؟ اما آنها هرگز هیچ مدرکی دال بر اثبات مدعایشان ارائه نداده و نخواهند داد، زیرا چنین مدرکی اساسا وجود ندارد. اما این نامه تهدید آمیز سند و مدرکی است که نشان می دهد حکومت اسلامی با وعده و وعیدهای مادی در صدد جذب هوادار است. هوادارانی که بانام "ساندیس خور" شهرت جهانی پیدا کرده اند![5]
در ادامه این نامه تهدید آمیز چنین آمده است:
"...باید از این شهر و کشور بروی و حداقل دیگر در شیراز تو را نبینیم در غیراین صورت یکی از انگشتانت را بدلخواه خودت به رسم امانت در پیش ما خواهد ماند..."
جدای از اینکه یک انسان چه دین و مذهبی دارد، مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر انسانی حق دارد در دادگاههای کشورش طرح دعوی کند و آن دادگاهها موظف هستند که به شکایت آن شخص رسیدگی کنند. اما همانطور که در مصاحبه هم آقای رضایی اعلام داشتند، دادگاههای حکومت ولایت مدار اسلامی، حاضر نشدند شکایت ایشان را بگیرند و رسیدگی کنند. خداراشکر که این تهدید عملی نشد، وگرنه چه کسی باید جوابگوی این قطع عضو می شد؟
جمهوری اسلامی که آمریکا را بخاطر داشتن زندان گوانتانامو و اسرائیل را بخاطر رفتارش با فلسطینی ها همواره مورد شماتت قرار می دهد، چرا با یک شهروند ایرانی این چنین رفتار می کند؟ نکته مهم آنکه زندانیان گوانتانامو و فلسطینی ها توسط کسانی شکنجه می شوند که هموطن و همزبانشان نیستند، اما بهائیان ایران در کشور آبا و اجدادی خود، توسط دولت خودشان مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار می گیرند؛ که این به عقیده بنده یکی از نادرترین موارد نقض حقوق بشر است.
در ادامه این نامه جمله ای وجود دارد که اگرچه برای آقای رضایی نوشته شده است، اما فصل الخطاب حکومت اسلامی است با تمامی کسانی که نظرشان و عقیده شان با سردمداران این حکومت متفاوت است:
"...این پایان کار کسانی است که جمهوری اسلامی را قبول ندارند..."
مشخص است که در وجود اینان، چیزی بنام تساهل و تسامح وجود ندارد. در کشوری که سایت های مراجع شیعه[6]، که سایت هایی دینی است را فیلتر می کنند؛ در کشوری که وب سایت رئیس جمهور ۶ سال پیش و ۸ سال از تاریخ سی و یک ساله جمهوری اسلامی فیلتر می شود[7]، آیا می توان انتظار گفتگو و عقل گرایی داشت؟مشخص است که در چنین کشوری تنها راه برخورد با مخالفین حذف فیزیکی خواهد بود.
این خط آخر درواقع بنوعی یک اعتراف است، اعتراف به کشتار و سرکوب مخالفان توسط جمهوری اسلامی که این روزها با شدت هرچه تمام تر ادامه دارد. سندی است بر جنایاتی که همواره می کوشند آنرا بپوشانند، اما آفتاب حقیقت، هیچگاه پشت ابرهای دروغ باقی نخواهند ماند.
به امید آزادی و آبادی ایران
این مقاله در سایت خودنویس منتشر شده است.
[1] http://www.rahana.org/archives/29031
[2] http://www.rahana.org/wp-content/uploads/2010/11/11111.jpg
[3] http://www.hawzahnews.com/index.aspx?siteid=6&pageid=1973&newsview=66973
[4] http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5869
[5] http://www.georgemaschke.net/2010/02/14/persian-word-of-the-week-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3/
[6] http://jaheshnews.ir/news.php?newsid=2828
[7] http://www.niknama.com/view/7176-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد