مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

مضمون خطابات حضرت بهاءالله به سفير كبير ايران در باب عالي


حضرت ولي محبوب امرالله در كتاب مهيمن گاد پسز باي، راجع به خطابات حضرت بهاءالله به سفير كبير ايران در دربار خلفاي عثماني، چنين مي فرمايند:
«نیز در همان سوره ی مبارکه (سوره ي ملوك)، فقرات مطوّلی را خطاب به سفیر کبیر ایران در استانبول مطرح می نماید و در آن ها، تهمت ها و دغل کاری های او را بر ملا می سازد؛ بی عدالتی های او و نیز ستمگری های هم وطنانش را تقبیح می نماید؛ او را مطمئن می سازد که هیچ گونه نظر سویی نسبت به او ندارد؛ اعلان می کند که اگر او به قبح اعمالش پی برد تمامی ایّام عمرش به ناله و ندبه خواهد نشست؛ تأیید می نماید که او تا زمان مرگش در غفلت و شرارت باقی خواهد ماند؛ اعمال و اقدامات خود در طهران و بغداد را توجیه می کند؛ و سرانجام، به فساد و تباهی سرکنسول ایران در بغداد و هم دستی او در ریاکاری های سفیر کبیر، شهادت می دهد.« (ترجمه)
آنچه در زير مي آيد مضمون بيانات حضرت بهاءلله خطاب به سفير كبير ايران در باب عالي است، كه به لحاظ انطباق دقيقي كه اين مضامين برجسته با شرايط حاكم بر احباي ايران زمين در حال حاضر دارد، از روي متن اصلي عربي و با توجه به ترجمه به انگليسي آن، توسط حضرت ولي محبوب امرالله، نگاشته شده است. به زعم نگارنده، اين متن مهيمن و توجيه گر چون عربي است، كمي مهجور مانده است. حقيقتا جاي آن دارد كه در مفاد آن مداقه به عمل آيد و بخصوص در رگه هاي انطباق عجيب آن با اوضاع فعلي مستولي بر كشور مقدس ايران تأمل شود. گويي اين ها مطالبي است كه از دل و جان هر بهايي ستمديده ي ايراني، خطاب به رهبران و مسئولان كشور مقدس ايران بيرون مي تراود. كمي طولاني است؛ ولي استقامت كنيد و تمام آن را با دقت مرور فرماييد تا تأثيرات شگرفش را بر ذهن و روح خود احساس نماييد. اصل متن مقدس در مجموعه ي منتخبات آثار حضرت بهاءالله، فقره ي 113 موجود است، مراجعه فرماييد.
مضمون خطابات حضرت بهاءالله به سفير كبير ايران در باب عالي
اي سفير شاه در مدينه (استانبول)، آيا گمان كرده اي كه سرنوشت امر الهي در دست من است؟ آيا تصور نموده اي كه مسجونيت من، يا ذلّت و حقارتي كه بر من تحميل شده، يا حتي مرگ من، قادر است سرنوشت آن را تغيير دهد؟ بس بيهوده و بي معني است آنچه كه در دلت گمان كرده اي. تو در زمره ي كساني هستي كه تابع ظنونات و تصورات خود هستند. نيست خدايي جز او، و هم اوست كه به قدرت و غلبه، امرش را ظاهر مي كند و اعتلا مي بخشد و اراده اش را استوار مي سازد و به مقام و مرتبه اي مي رساند كه نه دستان تو و نه دستان ديگر معرضان، هرگز بدان نتواند رسيد و آسيبي به آن نتواند رساند.
آيا فكر مي كني قادري اراده ي او را خنثي سازي و از اجراي حكم و اِعمال قدرتش بازش داري؟ يا تصور مي نمايي چيزي در آسمان و زمين مي تواند در مقابل امرش مقاومت كند؟ نه، قسم به حقيقت ازلي، هيچ چيز در كل آفرينش نمي تواند او را از مقصدش باز دارد. بنا بر اين، ظنونات معمول خود را كنار بگذار؛ زيرا ظن و گمان هرگز به حقيقت راه نبرد و جاي آن را نگيرد؛ و در زمره ي كساني باش كه به راستي توبه كردند و به سوي خداوند باز گشتند؛ خداوندي كه خلقت كرده است، رزقت بخشيده است و سفير مسلمين قرارت داده است.
همچنين بدان كه اوست كسي كه به فرماني از نزد خود هر آنچه را در آسمان ها و زمين است خلق فرموده؛ و چگونه آنچه كه به فرمانش آفريده شده مي تواند در برابرش بايستد؟ اي معاندان، بسي والا مقام تر است او از آنچه شما در باره اش تصوّر كرده ايد. اگر اين امر از جانب خدا باشد، هيچ كسي نمي تواند بر آن غالب شود؛ و اگر از جانب او نباشد، علماي شما و كساني كه از تمنيات فاسد خود تبعيت مي كنند و در زمره ي معرضان هستند براي ريشه كن كردنش كافي است.
آيا نشنيده اي كه در گذشته اي دور، مؤمني از آل فرعون چه گفت؟ و خداوند آن را براي رسول خود (حضرت محمّد) نقل فرمود؟ رسولي كه او را بر كل كاينات برتري داد و رداي پيامبري به او بخشيد و رحمتي براي عالميان قرارش داد؟ مي فرمايد و فرموده ي او حق است كه: «آيا مي خواهيد او (حضرت موسي) را بكشيد، چون مي گويد پروردگار من خداوند است؟ كسي كه تا كنون دلايلي براي مأموريت خود اقـامه كرده است؟ و اين در حالي است كه اگـر دروغگو باشد دروغش به خودش باز مي گردد و اگر راستگو باشد دست كم، بعضي از آنچه را وعده مي دهد به سرتان مي آيد.» اين چيزي است كه حق در كتاب راستينش (قرآن مجيد) براي حبيب نازنينش (حضرت محمّد) نارل فرمود.
و هنوز كه هنوز است گوش به فرمانش نسپرده ايد، قانونش را ناديده انگاشته ايد، اندرزش را مردود شمرده ايد، و در زمره ي كساني در آمده ايد كه از او بسي دور افتاده اند. چه بسيارند نفوسي كه در هر سال و هر ماه، به قتل رسانده ايد؛ چه متعددند مظالمي كه مرتكب گشته ايد؛ مظالمي كه شبيهش را چشم روزگار نديده است و هيچ تاريخي ثبت نكرده است. اي ستمگران، چه بسيار كودكان و شيرخواراني كه به ظلم شما يتيم شدند؛ و پدراني كه بي پسر گشتند. چه مكرّر خواهري در عزاي برادرش تكيده شد و بانويي در فراق همسر و تنها ياورش نوحه نمود.
شرارت هايتان فزوني گرفت و گسترش يافت تا اين كه دست به قتل كسي زديد كه هرگز چشم از وجه خداوند عظيم متعال برنتافته بود (حضرت باب). اي كاش جان او را به شيوه اي كه مردمان معمولا يكديگر را به قتل مي رسانند گرفته بوديد! او را در شرايط و احوالي به قتل رسانديد كه هيچ انساني به ياد ندارد. آسمان ها به سختي بر احوالش گريستند و مقربان درگاه كبريا بر بلايايش نوحه نمودند. آيا او فرزندي از خاندان ديرين رسالت نبود؟ آيا بين شما به عنوان بازمانده اي راستين از نسل رسول الله شهرت نداشت؟ پس چرا بلايايي بر او وارد كرديد كه هيچ كس از پيشنيان بر ديگري وارد نكرده است؟ قسم به خداوند يگانه، چشم روزگار هرگز شبيه شما را نديده است. كسي را كشتيد كه زاده ي خانـدان نبوّت بود و نشسته بر تكيه گاه هاي افتخار، شادي مي كنيد و لذّت مي بريد. كساني را نفرين مي كنيد كه پيش از شما بودند و همين عمل شما را مرتكب شدند و پيوسته از شرارت هاي خود غافليد.
انصاف بده. آيا كساني كه نفرينشان مي كنيد و لعنتشان مي نماييد (يزيديان)، سواي شما عمل كردند؟ آيا آنان هم همانند شما، فرزند رسول خود (حضرت امام حسين) را به قتل نرساندند؟ آيا رفتار شما عين رفتار آنان نيست؟ پس براي چه ادّعاي تفاوت مي كنيد، اي فتنه انگيزان فاسد؟
و هنگامي كه حياتش (حضرت باب) را خاموش كرديد، يكي از پيروانش قيام كرد تا انتقام بگيرد. او فردي ناشناخته بود و هيچ كس از قصدش خبر نداشت. عاقبت او مرتكب شد آنچه را كه از قبل مقدر شده بود. بنا بر اين اگر منصف باشيد شايسته نيست به سبب ‌آنچه مرتكب شديد، كس ديگري جز خودتان را سرزنش كنيد. چه كسي در كل عالم آنچه را شما مرتكب شديد انجام داده است؟ هيچ كس، قسم به پروردگار جهانيان.
اگر فهم داشته باشيد متوجه مي شويد كه همه ي حاكمان و شاهان عالم، زادگان مرسلين و قديسين خود را حرمت مي گذارند؛ اما شما مسئول اعمالي هستيد كه هيچ كسي تا كنون مرتكب نشده است. رفتار شنيع شما هر قلب آگاهي را از اندوه گداخته و شما هنوز در غفلت خود غوطه مي زنيد و از شناعت اعمال خود بي خبريد.
در گمراهي خود اصرار ورزيديد تا آن كه عليه ما قيام كرديد و اين در حالي است كه هيچ عملي كه عناد و دشمنيتان را توجيه كند انجام نداده ايم. آيا از خداوندي كه خلقتان كرده و شكلتان داده و بزرگتان نموده و از مسلمين قرارتان داده نمي ترسيد؟ تا كي بر غفلت و جهالت خود اصرار مي ورزيد؟ تا كي از تفكر و تأمل حذر مي كنيد؟ چه وقت مي خواهيد از خواب بيدار شويد و دست از جهالت و ناداني برداريد؟ تا كي مي خواهيد از حق و حقيقت دور بمانيد؟
در دل بينديش. آيا علي رغم رفتارتان و آنچه دست هايتان مرتكب شد توانستيد آتش الهي را خاموش كنيد و انوار امرش را تاريك نماييد؟ نوري كه تابشش كساني را فرا گرفته است كه در درياهاي ابديت غوطه ورند و ارواح كساني را جذب نموده است كه مؤمنين راستينند و به حقانيتش مقر و معترفند؟ آيا نمي دانيد كه دست خداوند وراي دست هاي شما است و تقديرش فوق تدبير شما؟ كه محيط و مسلط بر عبادش است؟ كه غالب بر امرش است؟ كه هرچه بخواهد مي كند و از آنچه بخواهد پرسيده نمي شود؟ كه هرچه بخواهد حكم مي كند و مقتدر و قدير است؟ اگر باور داريد كه چنين است، پس چرا از اعمال آزارنده ي خود دست نمي كشيد و آرام نمي گيريد؟
هر روز ظلم تازه اي مرتكب شديد و همچون پيشينيان با من رفتار كرديد و اين در حالي است كه هرگز در صدد بر نيامدم در امورتان مداخله اي نمايم. هيچ گاه با شما مخالفت نكردم و هيچ وقت خلاف قوانينتان عمل ننمودم. اكنون بنگريد كه چگونه در اين سرزمين دور افتاده زندانيم كرده ايد. امّا اين را بدانيد كه هر آنچه دست هاي شما و دست هاي كافران مرتكب شده، هرگز، همچون گذشه هاي دور، مقدرات امر الهي را تغيير نخواهد داد و مسيرش را منحرف نخواهد كرد.
اي مردم ايران زمين، به اخطارهايم توجه كنيد. اگر به دست شما كشته شوم، خداوند يقيناً كس ديگري را بر خواهد انگيخت كه جايم را پر كند؛ زيرا اين، سنت حق در گذشته بوده است و براي سنت او تغييري نيست. آيا مي خواهيد نوري را كه خداوند بر فراز زمين برافروخته است خاموش كنيد؟ او بيزار و بريّ است از آنچه آرزو داريد. او، نورش را تمام خواهد كرد، حتي اگر در نهانخانه ي قلوبتان از آن كراهت داشته باشيد.
اي سفير، قدري درنگ كن و بينديش و در قضاوت خود منصف باش. ما چه كرده بوديم كه نزد وزراي سلطان به ما افترا زدي؛ از خواهش هاي نفساني خود تبعيت كردي؛ حقيقت را واژگونه جلوه دادي و ما را متّهم نمودي؟ ما هرگز همديگر نديده بوديم، مگر زماني كه در منزل پدرت مراسم عزاداري امام حسين برقرار بود و تو را در آنجا ديدم. در آن شرايط، كسي فرصتي نداشت با ديگري تبـادل نظر كنـد و راجع به افكار و عقـايدش گفتگو نمايد. اگر حق بين باشي به صدق گفته ام گواهي مي دهي. در مجالس ديگري نيز كه بتواني با انديشه هايم آشنا شوي يا ديگري بتواند چنين كند حاضر نبوده ام. پس چگونه وقتي سخنانم را از زبان خودم نشنيده اي، عليه من حكم كردي و به من افترا زدي؟ آيا نشنيده اي كه خداوند عظيم (در كتاب مبينش) فرموده  است: «به كسي كه ترا سلام مي گويد مگو: "مؤمن نيستي"»؟ و يا: «كساني را كه در صبح گاه و شامگاه به درگاه خدا استغاثه مي كنند و آرزومندند تماشاي سيمايش هستند مردود مشمار.» تو واقعاً آنچه را كتاب الهي مقرّر داشته، به كناري افكنده اي و خود را هم از مؤمنان محسوب مي داري.
با وجود آنچه انجام داده اي، خداوند شاهد است هيچ بدي را براي تو و نه براي كسي ديگر، نمي خواهم و اين در حالي است كه از تو و ديگران چنان آزار و اذيتي ديدم كه هيچ موحدي قادر به تحمل آن نيست. امر من فقط به دست حق است و اعتماد و اتكاء من فقط به اوست. به زودي ايام حيات تو و نيز كساني كه با غرور آشكار، خود را برتر از همسايه ي خود مي دانند، به پايان خواهد رسيد. به زودي در محضر حق حاضر خواهيد گشت و از اعمال خود پرسيده خواهيد شد و به سزاي اعمال خود خواهيد رسيد و بسي ناگوار است عاقبت فتنه گران و شريران.
قسم به خداوند، اگر ملتفت شوي كه چه كاري كرده اي، سخت بر حال خود خواهي گريست، و به حق پناه خواهي برد، و ضعيف و نحيف خواهي شد، و باقي ايام حياتت را به گريه و ندبه مشغول خواهي گشت تا اين كه خداوند گناهانت را ببخشد؛ چون كه به راستي اوست بخشاينده ي مهربان. اما تو، در غفلت و جهالت خود، تا لحظه ي مرگ، به اعمالت ادامه خواهي داد؛ زيرا كه با تمام قلب و روح و وجود، خود را به امور فاني دنيا مشغول داشته اي. بعد از مرگت به حقانيت آنچه مي گويم واقف خواهي شد و تمامي اعمال خود را نوشته شده در كتابي خواهي يافت كه در آن، هر عمل حتي جزيي از همه ي ساكنان زمين ثبت مي گردد. بنا بر اين، به نصيحتم توجه كن و سخنم را به گوش جان بشنو و از كلماتم غافل مشو و از حقانيّتم روي مگردان. به آنچه به تو بخشيده شده است غرّه مشو. آنچه را كه در كتـاب خداوند عزيز و توانا (قرآن مجيد) نازل شده است نصبّ العَين خود كن و (بدان كه حق مي فرمايد): «و هنگامي كه انذارات خطاب به خود را فراموش كردند، دروازه هاي دنيا را به رويشان گشوديم»؛ همان گونه كه ما دروازه هاي اين دنيا و زر و زيور آن را به روي تو و امثال تو گشوديم. لهذا منتظر آنچه كه در بخش دوم اين آيه ي مباركه وعده داده شده باش؛ زيرا اين وعده اي است از جانب كسي كه قدير و حكيم است؛ وعده اي كه ترديدي در تحقق آن نيست.
اي گروه بد خواهان، نمي دانم به چـه صراطي مستقيميد و در چه طريقي مي پوييد. ما كه به خداوند مي خوانيمتان، ايّامش را به يادتان مي آوريم؛ مژده ي قربيت و لقايش را مي دهيم؛ بدايع حكمتش را برايتان نازل مي كنيم؛ ولي شما طردمان مي كنيد؛ با كلمات كاذبي كه از افواهتان صادر مي شود تكفيرمان مي نماييد؛ بر عليهمان طرح و توطئه مي چينيد؛ و وقتي آنچه را كه خداوند به صرف فضلش به ما عطا فرموده، تقديمتان مي داريم، مي گوييد اين سحر و جادويي آشكار است. اگر به شعور آييد مي بينيد كه نسل هاي پيش از شما نيز همين حرف ها را زدند. به اين ترتيب، شما خود را از فيض و فضل الهي محروم كرده، ديگر آن را، تا روزي كه حق ميان ما و شما داوري كند، به دست نخواهيد آورد و او به راستي نيكوترين داوران است.
كساني از ميان شما گفته اند: «او ادّعاي خدايي كرده است»، سوگند به خداوند، اين، بهتاني عظيم است. من نيستم مگر بنده ي خدا كه به او و ‌آياتش و رسولانش و ملائكش ايمان آورده ام. زبانم و قلبم و درونم و برونم شهادت مي دهد كه نيست خدايي جز او، كه همه ي آنچه غير او است به امر او هستي يافته و به اراده ي او شكل گرفته است. نيست خدايي جز او كه آفريننده و بر انگيزنده و حيات بخشنده و ميراننده است. من نيستم مگر كسي كه نعمت هاي الهي را كه خداوند به فضلش به او بخشيده است بيان مي دارد. اگر اين خطا است، پس من اولين خطاكارانم. من و اهل و عيالم در دست شما ييم؛ هرگونه كه مايليد رفتار كنيد و درنگ هم ننماييد، تا هرچه زودتر نزد پروردگارم، خداوند يگانه باز گردم؛ جايي كه ديگر چهره هاي شما را نبينم. اين منتها آرمان و آرزوي من است؛ برايم كافي است كه خداوند بر امورم ناظر و از وضعم با خبر است.
اي سفير، خود را در محضر حق تصوّر كن؛ اگر تو او را نمي بيني، او به وضوح تو را مي بيند؛ سپس به عدالت قضاوت نما و اگر منصفي، بگو چه جرمي مرتكب شده بوديم كه تو را برانگيخت عليه ما قيام نمايي؟ و نزد مردم به ما تهمت و افترا بزني؟ ما به امر سلطان از طهران خارج شديم و به اجازه ي او در عراق مقيم گشتيم. اگر عليه سلطان طغيان كرده بوديم، پس چرا ما را رها نمود؟ و اگر بي گناهيم پس چرا مصائبي را بر ما وارد مي كنيد كه هيچ كسي بر احدي از مسلمين وارد نكرده است؟ آيا هيچ يك از اعمال من بعد از ورودم به عراق در جهت براندازي حكومت بوده است؟ چه كسي را مي شناسي كه نشانه اي نگران كننده در رفتار ما ديده باشد؟ از اهالي آن ديار سؤال كن تا حقيقت مطلب را دريابي.
مدت يازده سال در آن سرزمين سكونت داشتم تا اين كه نماينده ي دولتتان (سركنسول ايران در بغداد) وارد شد؛ كسي كه قلمم از ذكر نامش ابا دارد. او شراب خواره اي شهوت ران و شرير و فاسد بود و عراق را نيز فاسد كرد. اگر جوياي حقيقت باشي و از اهالي بغداد بپرسي اغلب آنان، به اين امر گواهي مي دهند. او، اموال مردم را به باطل اخذ مي كرد؛ همه ي اوامر الهي را ناديده مي گرفت؛ و هر آنچه را حق منع كرده بود مرتكب مي شد؛ و عاقبت هم به تبـع نفس و هوي، عليه ما قيام كرد و در راه ستمگران گام نهاد. در نامه اش خطاب به تو ما را متّهم كرد و تو هم بدون طلب دليل و مدركي از او، حرفش را باور كردي و در طريق او قدم نهادي. به جهت اين كه صدق از كذب تميز داده شود و بصيرتت روشن گردد، هيچ توضيحي از او نخواستي و هيچ تحقيقي در صحت و سقم مسئله ننمودي. از سفرايي كه در آن زمان در عراق بودند و نيز از والي مدينه (بغداد) و مشاور او سؤال كن تا حقيقت برايت روشن شود و متوجه شوي او چگونه آدمي بود و از آگاهان باشي.
خدا شاهد است كه ما در هيچ زمينه اي با او و يا با هيچ كسي ديگر مخالفتي نكرديم. در جميع شرايط تابع احكام الهي بوديم و هرگز در مسير مفسدين گام نزديم. خدا خود شاهد اين مُدّعا است. هدف او اين بود كه ما را اخذ نمايد و به ايران باز گرداند تا بدينوسيله براي خود شهرت و اعتباري كسب كند؛ گناهي كه تو هم به همين منظور مرتكب شدي. به همين دليل هردوي شما نزد خداوند ملك عليم، در حدّ سواء هستيد.
مقصد ما از ذكر اين نكات براي تو، اين نيست كه مصائبمان را تخفيف دهي يا برايمان نزد كسي وساطت كني؛ خير، قسم به پروردگار عالميان. همه ي امور را برايت توضيح داديم تا شايد به آنچه مرتكب شده اي واقف گردي؛ و آنچه را كه به سر ما آوردي بر ديگران وارد نكني؛ و در زمره ي كساني باشي كه به درگاه خدا توبه نمودند، خدايي كه تو و همه ي كاينات را خلق كرده؛ و در آينده با بينش و بصيرت عمل كني. اين نكته، از همه ي آنچه كه مالكي و نيز از سفير و نماينده بودن، كه البته ايامش رو به زوال است، برايت نيكوتر است.
مبادا بر بي عدالتي ها چشم فرو بندي. همه ي قلب و روحت را بر داد و دهش متوجه كن. امر الهي را تغيير مده، و ناظر بر اموري باش كه در كتاب خداوند نازل شده است. در هيچ امري و شرايطي از تمنيات نفسانيت تبعيت مكن. مطيع اوامر خداوند منّان قديم باش. به زودي به تراب راجع خواهي شد و همانند همه ي چيزهايي كه مايه ي سرورت هستند، نابود خواهي گشت. اين حقيقتي است كه لسان صدق و عظمت بيان نموده است.
آيا آنچه را كه خداوند از قبل اخطار نموده است به خاطر نمي آوري تا از يادآورندگان باشي؟ او گفته و گفته اش حق است كه: «از خاك خلقتان كرديم و به خاك بازتان مي گردانيم و دوباره از آن بيرونتان مي ‌آوريم.» اين عاقبتي است كه حق براي همه ي ساكنان ارض، چه عالي و چه داني، مقدر فرموده است. لذا نمي سزد كسي كه از خاك خلق شده و به آن راجع مي شود و دوباره از آن برمي خيزد، بر خداوند و اولياي او استكبار ورزد، با تكبّر تمسخرشان كند و به آنان غرور و نخوت نشان دهد. خير، براي تو و امثال تو شايسته چنان است كه خود را به مظاهر توحيد تسليم كنيد و نزد مؤمنين فروتن باشيد؛ كساني كه همه چيز خود را فراموش كرده اند و از تمام آنچه كه مشغله ي بندگان است و از صراط خداوند عزيز حميد دورشان مي سازد، گسسته اند.
اينگونه القاء مي كنيم بر تو آنچه را كه به تو و به آناني كه به پروردگارشان اتكال و اعتماد مي كنند، سود مي رساند. 
 
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده