مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

بازداشت سه شهروند بهایی در ارومیه


 شیوا کریمی، حمیرا پرویزی و نوید مرغی، سه تن از شهروندان بهایی ساکن ارومیه روز سه شنبه هفتم دی ماه بازداشت شده اند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، روز سه شنبه 7 دي ماه، ماموران امنیتی با یورش به منازل 5 خانواده بهایی پس از تفتيش و توقیف برخی وسایل، شیوا کریمی، حمیرا پرویزی و نوید مرغی را بازداشت کردند.
گفتنی است در هفته های اخیر، فشارهای امنیتی بر روی شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور شدت گرفته است. در همین راستا، از ابتدای دی ماه تا کنون، مهین تاج روحانی، رویا قنبری در ساری و ادیب حق پژوه در شیراز، پس از تفتیش منازلشان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و شعله طائف، شهروند بهایی ساکن سمنان، جهت اجرای حکم یک سال حبس تعزیری فراخوانده شد.
انیسا صفاریان، دانشجوی بهایی اخراجی دانشگاه علم و صنعت در بابلسر، نیز پس از تفیش منزل و توقیف وسایل شخصی اش، توسط ماموران امنیتی بازداشت شد که تا کنون تنها یک بار موفق به تماس تلفنی با خانواده اش شده است.
این در حالی است که صرف نظر از آزار و اذیت و بازداشت شهروندان بهایی توسط ماموران امنیتی و صدور احکام حبس برای آنان توسط دستگاه قضایی، در سال های پس از انقلاب، تعداد زیادی از شهروندان بهایی در زندان های شهرهای مختلف کشور به سر می برند و یا با مصادره و تخریب منازل و آتش سوزی عمدی در محل کار مواجه شده اند و جوانان بهایی نیز از حق تحصیل محروم هستند.
ادامه مطلب

حشمت الله فروتن، شهروند بهایی از کار اخراج شد

  آقای حشمت الله فروتن شهروند بهایی ساکن آباده، بدلیل اعتقاد به دیانت بهایی از کار اخراج شد.

 در شرایطی که این شهروند بهایی نزدیک به 40 سال در یکی از آموزشگاه های شهر آباده مشغول به کار بوده، اداره اماکن این شهر حکم اخراج از کار را به دلیل اعتقاد به دین بهایی به وی اعلام کرده است.
لازم به توضیح است که به تازگی یکی دیگر از شهروندان بهایی شهر آباده به نام اسماعیل فروزان، بعد از گذراندن نزدیک به ۱ سال زندان، بدلیل اعتقاد به آیین بهایی به تبعید از این شهر محکوم شده است.
ادامه مطلب

خودسران کیستند؟


خودسران کیستند؟
بارها شده که از رادیو و تلویزیون و یا از وزارت اطلاعات و دیگر سازمان ها می شنویم که فلان حادثه کار عوامل خود سر بوده و ما در جریان نیستیم.
بر آن شدیم تا به این واژه ی مرکب بپردازیم که چیست این خود سر و یا کیست؟
اولین قدم پرداختن مستقیم به این واژه است: خود سر مثل خودکار که به معنای این است که خودش کار می کند خود سر هم حتما به معنای این است که خودش سر دارد که به این معنا نه تنها تمام موجودات زنده را شامل می شود که اکثر اشیاء را هم در بر می گیرد بر همین اساس نمی توان اتفاقات و حوادث را گردن این معنی انداخت چرا که در این صورت تمام کائنات مسبب اتفاقات می شوند.
از آنجایی که حوادث و وقایع را آدمیان به وجود می آورند و مسبب اصلی آنها هستند پس خود سر را به این جانداران محدود می کنیم که اگر دست به این کار بزنیم می توان معانی زیر را از این واژه استخراج کرد
خود سر: انسانی که سرش به طور کامل از آن خودش است یعنی محتویات درون مغزش و افکار و عقایدش به تمامی از خودش می باشد و چون نام انسان بر او نهاده ایم نمی تواند دست به جنایاتی بزند که عوامل خود سر به آن دست می زنند
خود سر : بس که عمل جراحی برای زیبایی انجام داده دیگر ظاهر سرش از آن خودش نیست نیمه پلاستیک شده اما می توان امیدوار بود که افکار و عقایدش خاص خودش است. چنین شخصی آن چنان درگیر ظاهر است که فرصتی پیدا نمی کند تا به کسی جز خود آسیب بزند.
خود سر : کسی که سرش به ظاهر برای خودش است اما افکار و عقایدش از آن دیگری است.در واقع کسی که از خود اراده ای ندارد و نخ عقاید و افکارش که منجر به اعمالش می شود دست دیگری است.
خود سر : کسی که نه سرش از آن خودش باشد و نه افکار و عقایدش. یعنی ظاهرش سر را آن گونه که از او می خواهند تغییر دهد و افکارش هم همان باشد که به او دیکته می شود.
دو گروه آخر را می توان از جمله کسانی داست که چون حادثه و اتفاقی برایتان می افتد و به سازمان های مربوطه مراجعه می کنید می گویند عوامل خودسر دست به این کار زدند. البته به سختی می توان نام انسان بر این دو گروه نهاد چرا که معنای انسان به عقل و هوش و اختیار اوست که اینان به تمامه آن را به غیر واگذار کرده اند.
پس اگر می خواهیم عوال خود سر را بشناسیم باید به ریشه برویم و دریابیم که این عوامل را چه کسی آموزش می دهد آن هم آموزشی چنان عمیق که دیگر سر از آن خود شخص نیست که به دیگری تعلق دارد.
اگر بپرسید چرا همان هایی که آموزش می دهند خود اقدام نمی کنند باید گفت که هر جامعه ای به عوامل خود سر زیادی احتیاج دارد و به مثال واتو واتو باید تکثیر شوند،  در ضمن نخبگانی که به مدارج آموزش می رسند دیگر وقتی برای اجرا ندارند و تازه آن وقت نمی توان گفت عوامل خود سر چرا که آنها هم سر از خوشان است و هم عقیده و دیگر نمی توان گفت عوامل خود سر بوده اند چرا که معلوم الحال می شوند.
و اگر می خواهید بگوییم آموزش دهنده گان چه کسانی هستند! باور کنید که نه می دانیم و نه می خواهیم که بدانیم. از قدیم گفتند زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.
د.ج
ادامه مطلب

سی سال است که ترازوی عدالت در ایران عدلی به خود ندیده


سی سال است که ترازوی عدالت در ایران عدلی به خود ندیده
هرچه به قضاوت هایی که به حقوق بشر و آزادی بیان و اندیشه و تشکل های قاونی و … در این سی سال نظر کردم اندک عدلی در آن ندیدم این شد که به سراغ ترازوی عدالتی رفتم که متولیان امور بسیار از آن دم می زنند و می گویند که جز به عدالت و سنجش حق و باطل با این ترازو کاری نکرده اند. از قرار معلوم ترازوهای زیادی در دادگاه ها وجود دارد که یکی از آنها مخصوص این گونه قضاوت هاست و من هم به سراغ همین ترازو رفتم
من: سلام بر ترازوی عدالت
ترازو: سام علیک داشی
من : حال حضرت عالی که خوب است، کسالتی نداری؟
ترازو: نه جونم
از حال و روز ترازو یکه خوردم داشت زنجیر خودش را دور انگشتش تاب می داد با حالتی لات وار آدامس می جوید و …
من: قربان می تونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم
ترازو: چند لحظه که تموم شد و رفت پی کارش. حالا کارت چی هست. بنال بینیم
من : در مورد عدالت و حق و حقیقت و آزادی و قا…
ترازو: از این چرت و پرتایی که می گی چیزی حالیمون نمیشه حرف اصلیت رو می زنی یا بدم بندازنت تو
من : آها همین درست زدی به هدف. من که هنوز چیزی نگفتم که می خوای بندازیم تو اصلا کدوم تو؟
ترازو: اَه ، حوصله آدم رو سر می بری همونجایی که مدتیه همه رو می برن دیگه
پاک کلافه شده بودم ما رو باش اومده بودیم پیش منبع اصلی عدالت ببینیم تو این مملکت چی می گذره!
من: جناب ترازو خان شما که اینجوری نبودید
ترازو: چجوری مثملا
من : ای بابا یادت رفته مگه حدود 10 سال پیش بود باهات یه مصاحبه داشتم نه این ریختی کج و بی ریخت بودی و نه این مدلی حرف می زدی!
ترازو: روزگاره دیگه خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو
من : یعنی چی؟! مگه میشه تو که نباید تغییر رویه بدی و اینجوری بشی ناسلامتی چشم همه مردم به انصافیه که از تو باید صادر بشه
ترازو: هه دلت خوشه ها چه انصافی؟ کدوم مردم؟
دیگه داشتم کم می آوردم. اشک تو چشام جمع شده بود تنها امیدم برای کشف حقیقت به ترازوی عدالت بود و اونم شده بود کپیه کسانی که مدتهاست با حقیقت بیگانه شدن
من : پس تو هم به جرگه لمپنا پیوستی دست خوش بابا
ترازو: نون به نرخ روز خوردن همینه دیگه
شانه های ترازو را گرفتم و به شدت تکان دادم اشک از دیدگانم سرازیر شد این همه راه نیامده بودم که با این وضعیت رو به رو بشم این همه خطر به جان نخریده بودم که ترازو برگرده شعر خواهی نشوی رسوا رو برام بخونه
من: دِ آخه بی انصاف تو چرا خام شدی، تو که تو مصاحبه قبلی داشت اشکت در میومد و قول دادی هرکاری از دستت بر بیاد انجام بدی. تو که گفتی سفت وا می ایستی جلو ظلم. گفتی حالا که مملکت بعد از عمری نفسی کشیده نمی ذاری حقیقت نابود بشه. تو که…
ترازو : دِ خون به دلمون نکن داشی، بذار تو حال خودمون بمونیم، صبح اول صبحی اومدی داری محاکمه می کنی ما رو
من : آخه بی مروت تو که باید یه کفه ات حقیقت باشه و اون یکی کفه ات عدالت چطور شده که اینجوری به هم ریختی
ترازو هم اشک تو چشماش حلقه بسته بود انگار یادش اومد کار اصلیش چی بوده آخه مگه می شد فراموش کنه. می دونستم اگه یه تلنگر بزنم بر میگرده، ناسلامتی ترازوی عدالت بود
ترازو: بسه دیگه، اگه می خواستی وجدان درد بگیرم ، گرفتم. از لحظه ای که اومدی ریختم به هم فقط می خواستم خودم رو توجیه کرده باشم که نشد.
من: چی به سرت آوردن که به این روز افتادی؟
ترازو: نپرس که بار غم سینه رو اگه بدم بیرون دنیا رو ماتم بر می داره
من: مدتیه هرچی حکم صادر میشه با حقیقت و عدالت فرسنگ ها فاصله داره چطور شد که نتونستی مقاومت کنی؟
ترازو: عزیز من هر کسی یه نقطه شکستی داره. منم شکستم
من: چطوری؟
ترازو: آخه معیارا تغییر کرده مترا عوض شده. دیگه یه کفه حقیقت و کفه دیگه عدالت نیست. یه کفه شده زور و ظلم و بیداد و کفه دیگه شده غیر خودی ها. خب معلومه که زور و ظلم و عداوت با مردم معیاریه که همیشه پیروزه اون کفه هم که همه دارن میشن غیر خودی
من: تو هم دست رو دست گذاشتی نظاره می کنی؟
ترازو: نفست از جای گرمی میاد بیرون رفیق، فکر کردی به همین سادگیه اوایل هر چی تو توان داشتم به کار بردم و در پاره ای مواقع هم موفق می شدم اما کم کم زور اونا چربید سعی می کردم با اشکی که می ریزم دلشون رو به رحم بیارم اما نشد؛ تازه خودم هم عادت کردم
من : عجب پس متر و معیار تغییر کرده!!
ترازو را صدا کردند و او هم دستپاچه گفت:
ترازو: من باید برم حتما بازم یه بدبخته دیگه رو میخوان بفرستن تو
من : اینا بدبخت نیستن دوست دیرینه من اینا دریا دلانی هستند که برای فردای بهتر تلاش می کنن خیلی سوال داشتم که ازت بپرسم ولی حداقل به یکیش جواب بده
ترازو: زود باش بگو
من: تو این مدت احکام زیادی برای آزاد اندیشان و دگراندیشان و خلاصه کسانی که برای رهایی ایران از خفقان و محنت تلاش کردن صادر شده اما یکی از اونا خیلی عجیب غریب بوده
ترازو: کدوم؟ حاشیه نرو
من: حکمی برای هفت نفر از بهاییان صادر شد که دهان جهانیان از حیرت باز ماند
ترازو: باور کن تو این حکم من حتی حضور نداشتم فقط جریان رو شنیدم
من : یعنی چی حضور نداشتی؟
ترازو: بعضی از حکم ها بدون حضور حتی من صادر میشه یعنی پچ پچه ها در می گیره و بعد یک دفعه می بینی حکمی صادر شد به همین راحتی
من: خب آخه حکم اول که 20 سال بود و معلوم بود که خیلی دور از هرگونه عقل سلیم و ناسلیمه تبدیل به ده سال شد اون حکم دوم چی؟
ترازو: اونم دست من نبود یعنی اصلا با معیاری که خودشون هم برام تعریف کردن نسنجیدن. حتی من رو داخل راه هم ندادن در بسته شد و وقتی باز شد حکم ده ساله اونم به طور شفاهی ابلاغ شد. باور کن من هم مات و مبهوت مونده بودم! آخه حکم اول که اصلا بماند، حکم دوم هم با هیچ معیاری قابل مقایسه نیست. اصلا برای این هفت نفر که شما می گید یاران حکمی جز برائت نمی شد که صادر بشه. ای بابام هی، دارن میان دنبالم برو. به جوونیت رحم کن. فقط بدون که اسم من شده ترازوی زور بعضیا هم بهم میگن ترازوی ناعدلی و خود حضرات هم خودشون که هستن بهم میگن مترسک
زودی پشت دیواری خزیدم که دیده نشم. هنوز هم دارم حرفای این ترازو رو حلاجی می کنم مبهوت موندم که این دیگه چه عدلیه. ببین حکم اول یاران چقدر ناعدلانه بوده که ده سالش یک دفعه تو تجدید نظر کم میشه و باز چقدر ناعدلانه است که جرأت نکردن با ترازویی که به این روز انداختنش اندازه گیریش کنن.
اگه به عدل حکم می کنید که همون حکم اول باید اجرا بشه حالا میگیم اشکالاتی در رأی صادره وجود داشته و در تجدید نظر برطرف شده کجای دنیا اینقدر حکمی ناجوانمردانه صادر میشه که یک دفعه مقدار حکم به نصف تقلیل پیدا می کنه. امکان این که دربعضی از قضاوت ها با توجه به شواهد ناکافی در کل حکم اشتباه شده باشه هست و مثلا در تجدید نظر حکم به کلی عوض بشه اما به این شکلش دیگه نوبره. به هر حال مردم ایران می دانند و خود شما هم بیش از همه آگاهید که جز به برائت این هفت عزیز حکمی دیگر نباید جاری شود.
بدانید هرکس امروز مجبور است که دم نزند فردا روز که از او بخواهند به هزار زبان به سخن می آید و روسیاهان، رسوای خاص و عام می شوند.

آن که می‌اندیشد
به‌ناچار دَم فرو می‌بندد

اما آنگاه که زمانه
زخم‌خورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت.

امید که تا دیرتر از این نشده به خود آیید و نه تنها این هفت نفر که تمامی آزاد اندیشانی را که بی گناه به زندان اندخته اید آزاد کنید.
د.ج
ادامه مطلب

وضعیت نگران کننده‌ی شهروندان مسیحی هم‌زمان با آغاز سال جدید میلادی




نقض حقوق بشر، نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی، محکومیت‌های پی در پی و متوالی ایران در مجامع بین المللی به دلیل عدم پایبندی به مفاد اعلامیه جهانی حقوق و … از مواردی هستند که پس از انقلاب اسلامی و به خصوص در سالهای اخیر، به صورت یک عادت حکومتی درآمده است. در این میان، اقلیت‌های جامعه‌‌ی ایران فشار به مراتب بیشتری را نسبت به سایرین تحمل می‌کنند 
.
با نزدیک شدن به سال نو میلادی، خبرنگار رهانا در مصاحبه‌ با فرید بهشتی، فعال حقوق بشر مسیحی به بررسی وضعیت شهروندان مسیحی ایران پرداخته است که متن آن در ذیل می‌آید:
  • آقای بهشتی، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات ایران نسبت به رواج مسیحیت هشدار داده و اعلام کرده که استکبار جهانی در مدارس برای ترویج فرقه های ضاله و طرح مسیحی سازی عمل می کند، آیا واقعا جامعه مسیحیان ایران طرحی برای مسیحی سازی در پیش گرفته؟
در کتاب انجیل، زمانی که نامی از استکبار جهانی وجود نداشت مژده نجات انسانها به نگارش در آمد و بیش از ۲۰۰۰ سال است که همچنان مسیحیان بر این باور هستند که محبت خداوند در عیسی مسیح برای نجات انسانها به کمال رسید و این پیام شادی بخش، همه را دعوت میکند تا با پذیرفتن آن، تشنگی روح خود را سیراب نمایند و هرگز این پیام جنبه سیاسی نداشته و با توجه به این که اسلام حق امر به معروف را برای خود مقدم میداند باید این حق را برای دگر اندیشان مذهبی نیز قائل گردد. اما متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی ، تحمل دگر اندیشان را نداشته و حتی در بخش خبری شامگاه روز جمعه ۱۹ شهریور ماه به نقل از یک مقام امنیتی تعداد ۹ نفر را به اتهام تبلیغ مسیحیت تحت عنوان مسیحیت صهیونیستی در حومه همدان دستگیر میکند. اقای حیدر مصلحی نیز با اینگونه اتهام زنی ها تلاش بر منحرف کردن اذهان عمومی دارند تا بتوانند بهانه ای برای سرکوب ، دگر اندیشان مذهبی داشته باشند .

از طرفی طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه ، وجدان و دین بهره مند شود. این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی ، عبادت ها و اجرای آیین ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی ، به طور خصوصی یا عمومی است .

جمهوری اسلامی ایران طبق تعهدی که اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد متاسفانه همواره مواد آن را نقض کرده و این حق آزادی را از دگر اندیشان مذهبی چه مسیحی، کلیمی، بهائی، سنی،… گرفته است
  • با روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، شرایط حقوق بشری برای اکثر اقلیت‌های دینی و قومی رو به وخامت گذاشته است، آیا مسیحیان ایران نیز در این مدت با فشارهایی روبرو بوده اند؟
متاسفانه پس از تولد جمهوری اسلامی در ایران مسیحیان؛ همچون بسیاری از اقوام دیگر مورد آزار و اذیت و جفا بودند به طوری که در سالهای دورتر شاهد اعدام کشیش حسین هوشمند در زندان مشهد به جرم ارتداد و قتل های مشکوک کشیش ها و برخی از رهبران مسیحی از جمله ارسطو سیاح در شیراز،بهمن دهقانی در اصفهان، قربان تورانی در شهر گنبد، روانبخش یوسفی در ساری، کشیش هایک هوسپیان مهر و کشیش طاووس میکائیلیان در تهران و کشیش مهدی دیباج بوده ایم، در پنج سال اخیر با آمدن محمود احمدی نژاد بر مسند حکومت، نقض حقوق مسیحیان در ایران شکل دیگری به خود گرفت تا آنجائی که حدود سه سال پیش در ملک شهر اصفهان حمله مامورین دولتی منجر به کشته شدن میزبانان این جلسه خانگی (عباس امیری و همسرش سکینه رهنما) به علت ضرب و شتم شد. و متاسفانه هر روزه اخبار ناگوار بسیاری در خصوص مسیحیان در ایران به دست ما میرسد که نشان دهنده آن است که وضعیت در دوران آقای احمدی نژاد به مراتب سخت تر از گذشته شده است
  • با توجه به اینکه مسیحیت جز اقلیت های رسمی شناخته میشوند و در قانون اساسی هم از آنها اسم برده شده و در مجلس هم نماینده دارند، چه کارهایی برای جلوگیری از نقض حقوق آنان در ایران توسط این نمایندگان انجام شده؟
بهتر است این پرسش را اصلاح کنم چون بسیاری از خبرگزاریها این سه نماینده را نماینده جامعه مسیحیان ایران میدانند. آقای یوناتن بت کلیا نماینده قوم مسیحی آشوری و آقایان روبرت بگلریان و گیورک وارطان نمایندگان قوم مسیحی ارمنی جنوب و شمال ایران هستند. در حالی که در ایران مسیحیان فارس زبان ایرانی نیز وجود دارد که آنها علاوه بر اینکه نماینده ای در مجلس ندارند حتی به رسمیت هم شناخته نشده اند. پس این سه نماینده، برگزیدگان اقوام مسیحی خود هستند. نه نمایندگان جامعه مسیحی.

با این وجود در دوران اقای احمدی نژاد این نمایندگان سیاست های دولت احمدی نژاد را اجرا میکنند. که این سیاست ها ادامه همان برخورد با اقلیت های مذهبی در ایران از جمله مسیحیان میباشد و به ابزاری برای تبلیغات، مبدل گردیده اند. همانگونه که در جریان هستید در اجلاس ادواری شورای حقوق بشر در ژنو، در تیم اعزامی جمهوری اسلامی به رهبری آقای لاریجانی ، آقای بت کلیا به عنوان نماینده اقلیت های مذهبی معرفی  و استفاده ابزاری از این فرد بدانگونه بود که دولت وانمود کند که در ایران همه مذاهب در صلح و دوستی زندگی میکنند و هیچگونه مشکلی برای برپائی مراسمات دینی و مذهبی وجود ندارد .

جمهوری اسلامی با توجه به تعهد نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر که باید حقوق شهروندی را برای همه مذاهب و باورها در نظر بگیرد در همین اصل ۱۳ قانون اساسی که زرتشتیان، کلیمیان و مسیحیان را به رسمیت شناخته ، بارها قوانین نوشته شده خود را زیر پا گذارده و نسبت به مسیحیان دست به خشونت و مبارزه زده است. در کشور ایران مرجع قانونی دیگری وجود دارد به نام احکام مجازات اسلامی، که طبق این قوانین مسلمان زاده هائی که از اسلام خارج شده و به دیگر باورها از جمله مسیحیت میگروند مرتد نامیده شده و بسیاری از مراجع اسلامی حد ارتداد برای مرد را اعدام و برای زن را حبس ابد میدانند و همانطور که پیشتر اعلام کردم فارس زبانها و مسلمان زاده های مسیحی علاوه بر آنکه نماینده ای در پارلمان ایران ندارند قربانیان اصلی لبه برنده تیغ احکام اسلامی میباشند که نقض صریح حقوق بشر میباشد.
  • تلاشهای شما در خارج از ایران برای جلوگیری از فشار بر اقلیت مسیحی به چه صورت بوده است؟
در طی سال گذشته فرصتی هایی مهیا شد تا به همراه دیگر فعالان حقوق بشری تحت عنوان انجیوها، نشست های جانبی در شورای حقوق بشر داشته باشیم که دست آوردهای بسیاری داشته که مهمترین هدف برای برپائی اینگونه نشست ها ، آگاه سازی دیپلمات ها و فعالین و شورای حقوق بشر نسبت به وضعیت وخامت بار حقوق بشر مخصوصا پس از انتخابات در ایران بوده است.

من نیز بعنوان یک مسیحی فعال حقوق بشر در این نشست ها حضور داشته و نسبت به نقض حقوق مسیحیان در ایران و وضعیت پناهدگی آنها در کشور ترکیه سخنرانی و گزارشاتی را داشته ام و در پایان این نشست ها خواستار بررسی و پیگیری فوری پرونده نقض حقوق اقلیت های مذهبی توسط گزارشگر ویژه حقوق بشر در مورد آزادی ادیان بوده ام.

و تلاش های ما در تصویب و صدور قطعنامه و بیانیه ها در جهت محکوم کردن دولت ایران نسبت به نقض حقوق بشر بی تاثیر نبوده و همچنان تلاش بر آن داریم تا با فشارهای محافل حقوق بشری دولت ایران را وادار به رعایت حقوق اقلیت های مذهبی از جمله مسیحیان کنیم و همانگونه که میدانید کارگروه بررسی ادواری جهانی در سال ۲۰۱۰ پرونده حقوق بشری ایران را مورد بررسی قرار داد و بسیاری از کشورها از جمله آلمان نسبت به نقض حقوق اقلیت های مذهبی در ایران ابراز نگرانی و خواستار رسیدگی به وضعیت اقلیت های مذهبی در ایران شدند
  • در حال حاضر چه تعداد از هموطنان مسیحی ما در ایران زندانی هستند؟ به چه اتهاماتی، آیا برای آنها دادگاهی تشکیل شده؟ و از این تعداد چند نفر از نوکیشان مسیحی هستند؟
متاسفانه آمار دقیقی در این رابطه در دست نداریم چون در بسیاری از اینگونه دستگیری ها مامورین امنیتی خانواده را تهدید میکنند که در صورتی که اطلاع رسانی کنند وضعیت برای انها بدتر خواهد شد اما با این فضای رعب و وحشتی که به وجود میآورند اخبار جسته گریخته به دست فعالین حقوق بشر و رسانه ها میرسد.

متاسفانه در سال گشته میلادی بسیاری از مسیحیان با ضرب و شتم و توهین و به اتهامات جاسوسی، عال امپریالسم آمریکا و انگلیس و جدیدا اسرائیل، ترویج مسیحیت، اقدام علیه امنیت ملی، تشکیل کلیساهای خانگی  دستگیر و پس از بازداشت، مدت زمان زیادی را در شرایط اسفناک در سلول های انفرادی و یا زندانهای مخوف اطلاعات سپری میکنند و در بسیاری از این موارد بدون تشکیل دادگاه  با وثیقه های سنگین بطور موقت آنها را آزاد و پس از آزادی آنقدر تحت فشار و کنترل شدید قرار میدهند تا طرف عطای وثیقه خود را به لقایش ببخشد و کشور را ترک کند که در اینگونه موارد دولت اجازه خرید و یا فروش املاک را از آنها گرفته و با این حرکت آنها را وادار به سکوت میکند از طرفی آمار اینگونه بازداشت ها آنقدر بالاست که شاید نامبردن تک تک آنها از حوصله این فضا خارج باشد اما به طور خلاصه میتوانیم از کشیش ویلسون عیسوی، مریم رستم پور و مرضیه امیری زاده، آرش بصیرت و محمود متین آزاد، حمیدشفیعی و ریحانه آقاجری، دانیال شهری، علی گلچین، علیرضا نجف زاده (که در زندان مورد شکنجه قرار گرفته است) نام برد که برخی از آنها با گذاردن وثیقه آزاد  و زندانیان دیگر واهیک ابراهامیان و همسرش سونیا کشیش آوانسیان به همراه آرش کمان جانی و آرزو تیموری در همدان، بازداشت اعضای کلیسای خانگی تهران و شهر دزفول در هنگام برپائی جشن کریسمس تولد عیسی مسیح که همچنان از وضعیت بسیاری از آنها خبری در دست نیست نام برد و متاسفانه اکثر این زندانیان مسلمان زاده هایی هستند که نوکیش مسیحی میباشند و بقیه از اقلیت های قومی مسیحی میباشند که به خاطر تبشیر مسیحیت به مسلمان زاده ها دستگیر میشوند.
  • به عنوان سوال آخر، در پایان سال ۲۰۱۰، وضعیت اقلیت های مذهبی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
همانگونه که میدانید بسیاری دیگر از دگر اندیشان مذهبی ما در زندانهای جمهوری اسلامی هستند از جمله  آیت الله کاظمینی بروجردی، یوسف ندر خانی، بهروز خانجانی، رهبران بهائی، رهبران یارسانی، دراویش که هم از لحاظ جسمانی و هم ازلحاظ موقعیتی در شرایط خوبی به سر نمیبرند و فشار بر اقلیت های مذهبی در سال ۲۰۱۰ به گونه ای بود که از سوی نهاد اوپن دورس، جمهوری اسلامی پس از کره شمالی دومین کشور آزار رسان به مسیحیان شناخته شد و  در کنار آن در سال گذشته نگرانی کشورهای مدافع حقوق بشر نسبت به وضعیت اقلیت های مذهبی بی سابقه بوده است

از دیگر موارد نقض حقوق بشر در مورد مسیحیان و دگر اندیشان مذهبی میتوان به موارد زیر اشاره کرد
  • شناسایی دگر اندیشان مذهبی و مسیحیان
  • حمل کتاب مقدس بیش از یک کتاب جرم و افراد متهم به تبلیغ میشوند
  • جلوگیری از ورود و یا چاپ کتاب های دگر اندیشان در ایران
  • تهدیدات تلفنی
  • عدم برقراری ارتباط با اقشار مختلف جامعه
  • یورش به جلسات مذهبی و کلیساهای خانگی
  • عدم پذیرش مسلمانان و شرکت در جلسات کلیسایی
  • توقیف و ضبط لوازم کلیسائی
  • جلوگیری از حق تحصیل در دانشگاه ها
  • جلوگیری از تعمید نو ایمانان مسیحی
  • جلوگیری از برگزاری اعیاد و جشن کریسمس
  • جلوگیری از برگزاری جلسات تعلیمی
در پایان امیدوارم روزی فرا برسد که نام ایران بعنوان ناقض حقوق بشر برده نشده و همه مردم فارغ از هر دین و باور و بینش مذهبی، سیاسی و قومی در کنار همدیگر از یک زندگی مسالمت آمیز بهره مند گردند
ادامه مطلب

هرانا؛ روز شمار وقایع ایول در پائیز سال 1389

خبرگزاری هرانا - به دنبال تخریب منازل کشاورزان بهائی ایولی، و پیگیری روند قضائی پرونده که در روز شمار قبلی مربوط  به تابستان تنظیم گردیــــد و در ادامه ی ماجرای آن و موارد دیگری که به دنبال آن در روستای ایول  پیش آمد نمود، درذیـل نقل می نماید تا معلوم شود که این موضوع با همه ی فعالیت های انجام شده به کجا کشیده  شده  و می شود.  و آیا دستگاه  قضائی ایران توانائی آن را دارد که از حقوق مسلوبـــــــه خانواده های کشاورز بهائی ایولی دفاع نموده و آن را از مغصوبین ومتصرفین آن باز پس ستاند و بـــــه صاحبان ومالکین اصلی آن مسترد دارد، و یا اینکه قدرت حکومت در سایه به روال گذشته ی 27 سالــه آوارگی بهائیان ایولی، همچنان چشم طمع به مال ومنال و زمین های خانه سرا و مزروعی آنان داشته  و باحاشیه راندن مسئولین امور قضائی، می خواهد به نیت شوم خویش جامه ی عمل پوشاند؟
پیش نیاز مطالعه ی این روز شمار عبارتند از:
1)چگونه بغض 27 ساله ی روستای ایول ترکید ؟ ( 1)
2)روز شمار واقعه ی تخریب منازل بهائیان در ایول ، تابستان 89. ( 2 )
3)مقصرین اصلی تخریب منازل بهائیان روستای ایول چه کسانی اند؟ ( 3)
4)زمین های کشاورزی بهائیان ایول را شورای اسلامی ایول به بیت رهبری تقدیم می کند. ( 4 )

18/7/89 ـ نامه ای به وسیله ی کشاورزان بهائی ایولی تنظیم و به دادگاه کیاسرتحویل شد مبنی براین که دادگاه کیاسر (قاضی ناصری) به پاسگاه پشتکوه (تلمادره ) دستور دهد تا به روال هرساله  ( 27 سال اخیر یعنی بعد از اخراج  بهائیان توسط مسلمین ازروستای ایول در سال 1362 ) کشت  پائیزه  بخشی از زمین های مزروعی خویش راظرف 2 یا 3 روزانجام دهند و درحین کشت مامورین پاسگاه  تأمین امنیت آنان را فراهم نمایند . در ظهر این نامه به تاریخ 21/7/89 رئیس دادگاه به پاسگاه  مزبوردستور داده  که به روال سنوات گذشته اقدام قانونی با تدابیر لازم انجام و از هر گونه درگیری و تنش اجتماعی جلوگیری به عمل آید .  و در ذیل این یاد داشت سروان فلاح، فرمانده پاسگاه نیز به ستوان عالیشاه  دستور داده  که به همراه یک سرباز وظیفه دستور قاضی را اجراء نماید .
کشت پائیزه امسال به علت خشک سالی به موقع انجام نشد و کشاورزان منتظر بارش باران مانده تـــــا بعد آن زمین ها را زیر کشت ببرند . وطبق روال هر ساله بعد ازاقدام مزبور قانونی، روز قبل از شروع کشت به  پاسگاه  مراجعه  نموده تا با شورای اسلامی  روستای ایول هماهنگی نمایند و سپس با راننده ی تراکتور نیز قرار گذاشته تا روز بعد کار کاشت انجام شود . حدود یک ماهی از این درخواست سپری شد و بارانی بارید و به پاسگاه مراجعه شد و مطرح نمودند که امسال مسلمانان محلی نمی گذارند که بهائیان زمین های خود را بکارند و از طرفی راننده ی  تراکتور تلفنی اطلاع داده که،  شورای اسلامی ایول به  شورای روستاهای اطراف خود نامه داده  که از کاشت زمین های بهائیان خود داری نمایند. لــــذا لازم است که مجدد قاضی دستور دهد و پاسگاه همراهی نماید تا تراکتوربرای کشت فرستاده شود.
15/8/89 ـ چند نفر از بهائیان ایولی  به  تلمادره  رفته  و نامه شوراء را گرفته  و نامه ای خطاب به دادگاه کیاسر تنظیم نمودند که با توجه به بارش باران و هماهنگی با راننده ی تراکتــــور و تهیه ی بذر و کود شورای اسلامی ایول ممانعت از کشت می نماید و قاضی دادگاه به پاسگاه دستور دهند که کاشــــــت انجام شود. در ظهر همین درخواست، به همین تاریخ، قاضی ناصری به فرماندهی پاسگاه می نویســــــد که : " وفق سال های گذشته اقدام لازم قانونی به عمل آورند، مساعدت لازم صورت پذیرد." و فرمانــــده پاسگاه سروان فلاح نیزبه ستوان خشت زرمأموریت اقدام تأمین امنیت کشاورزان بهائی ایولی رامی دهد. وهمه ی کارهای قانونی برای کشت فردا یکشنبه 16/8 فراهم می شود .
بر اساس اکاذیبی که چند تن از مسلمین ایولی به دبیر شورای نگهبان احمد جنتی اصفهانی متولد سال 1305 ، فرزند هاشم وفاطمه نوشته و سرداررحیم لیالی در ملاقات حضوری با نامبرده، بر آن اتهامات و افترائاتی افزود و جنتی نیز بدون تحقیق و تفحص موضوع، با لاریجانی رئیس قوه ی قضائیه ملاقــــــات حضوری داشته وهر دو بر اساس همان اکاذیب، متفق القول شده اند که مال باید به ولی فقیه برســــــــد و برای اجرائی آن با ستاد حضرت امام باید وارد معامله شد، شورای اسلامی ایول مبادرت به  نامه نگاری به شورای روستاهای اطراف خود می نماید. این نامه که متن آن بر روی برگه ی مخصوص شــــــوراء دست نویسی شده دارای مهر شورای اسلامی ایول و به تاریخ 4/7 ودارای امضای دو نفراز سه نفــــــر اعضای شورای مزبور، حسین علی رجبی و قاسم علی نوریان به تاریخ 4/8 می باشد . در این نامــه از جمله آمده است : "زمین های بهائیان فراری فعلاً در اختیار ستاد اجرائی فرمان هشت ماده ای حضــرت امام قرار گرفته است و بدون اجازه مرجع کسی حق کشت در آن را ندارند ." کمی تأمل بر این مطلـــب شود که اولاً، بهائیان فراری به زعم شوراء چه کسانی اند ؟ ثانیاً، فرمان 8 ماده ای امام کدام اســـــت ؟ ثالثاً،آیا تطابقی بین این دو وجود دارد ؟ و در آخر اینکه مرجع تشخیص چه کسی است ؟
الف) بهائیان فراری چه کسانی اند ؟ امروزه دیگر پرده بر افتاد و عموم اهالی چهار دانگه بلکه هزار جریب می دانند که بر سر خانواده های کشاورز بهائی ایول چه آمده است . آنانی که با جو تعصب آمیزی که بعد از انقلاب و بالاخص در دهه ی 60 به وجود آمده بود و در آن زمان نوجوان ویاجوان خامی بوده  وگول شیطنت های عده ای حجتی مسلک و بهائی ستیزوسود جو و قانون شکن مسلمان ایولی و غـیر آن را خورده که برنامه ی توطئه آمیزی را بر علیه بهائیان کشاورزایولی تهیه و تدارک دیده بودند و با آنـان همکاری نمودند و امروزه وجدانی آزرده داشته واظهار شرمندگی می نمایند و آنانی که مدخلیت در ایـــن اقدام غیر انسانی را نداشته اند اظهار شعف و سرور و احساس سربلندی می نمایند که شکر خدا را که در گذشته ی عمر خویش به مردم آزاری نپرداخته اند .
امروزه کمتر کسی است که از جاده ی مشرف به روستای ایول عبور نماید و بر مظلومیت و آوارگی بهائیان کشاورزایولی شهادت ندهد و برحال مسلمین آن تاسف نخورد که چگونه چشم طمع به مال و منال دنیوی سبب این همه بی انصافی و بی مروتی نسبت به هم محلی خود شده و روستای آباد را به وضـــــع فلاکت باری در آورده اند .اینکه کشاورزان بهائی چگونه از این روستا رانده شده اند خود داستانی مفصل است ولی از ما یملک خویش همان اسناد و مدارکی را دارند که دیگر افراد بومی محلی دارند. گر چه در حال حاضر بسیاری از سرپرست ها  و یا والدین خانواده ها از این عالم صعود نموده اند ولی فرزندان و بازماندگان آنان با جد و جهد تمام سعی در حفظ میراث  گذشتگان خویش اند و ابداً از آنچه که  بر ســــر خانمان شان آمده حس انتقام جوئی را ندارند و نسبت به هم محلی های خود متفق القول بر این مطلب انـد که آنچه بر ما رفته است ولی بازهموطن و هم ولایتی هستیم و باید بالاتفاق در عمران و آبادانی روستای خویش اقدام کنیم. و برهمین اساس ودید گاه بهائیان ایولی 27 سال است که زمین های خود را با اجازه ی دادگاه و پاسگاه می کارند و برداشت می نمایند گرچه بعد مسافت و نا امنی جاده ومشکلات تردد به محل و ضرر و زیان کاشت دیمی ودیگر عوامل، موانع بازدارنده اند ولی با این حال تکلیف خود می دانند که بتوانند با حفظ این میراث به رفع سوء تفاهم پردازند و با کمک ومساعدت برادران و خواهران هم محلی خود عزت گذشته ایول را به آن باز گردانند .
ب) فرمان 8 ماده ای امام ، در میان فرامین امام خمینی یکی مربوط است  به داشتن منزل  مسکونی برای محرومان که مربوط است به تاریخ 21/1/1358 و در پی آن تاسیس حساب 100 امام شد که برای این منظورمی باشد. و دیگری فرمان 8 ماده ای به تاریخ 24 آذر1361 است و آن مربوط می شود بـــه اجرای اصول 45 و 49 قانون اساسی که اذعان دارد بر تصرف اموالی که رها شده و یا صاحـــب آن از ایران رفته  و ورثه ای  برای آن مشخص نشده و یا به  کسی محول  ننموده است و در اجرای این فرمان و اصول یاد شده ستادی به سال 1368 تاسیس شد  که زیر نظر و دستور ولی فقیه به وظیفه ی خود عمل می نماید. این ستاد نهادی حکومتی است و مطابق قوانین عمل می کند و به طور مستقیم زیرنظر رهبری است .
ج) چه تناسب و تطابقی بین دو موضوع الف و ب بوجود آمد ؟ برای این که اموال بهائیان روستــــای ایول توسط ستاد یاد شده غصب ومصادره و یا قیمت گذاری و واگذاری صورت گیرد باید ابتدا زمیـــــنه سازی صورت پذیرد و این کار توسط عوامل محلی نظیر سردار رحیم لیالی و نوچه های وی کـــــــه در ارگان های دولتی نفوذ نمودند صورت پذیرفت و درغیاب بهائیان آواره نقشه ها کشیده شد و پای افــرادی نظیرغلام حسین الهام که می گویند بچه چهار دانگه است به این جریان باز شد و از بخشدار و فرمانــدار تا استاندار هم در این قضیه مشارکت نمودند لذا منازل بهائیان تخریب شد که آثاری از آن بجا نمـــــاند و اشاعه اکاذیبی که صاحبان زمین ها فراری اند و به انگلیس و آمریکا و اسرائیل رفته اند تا زمینه  برای مصادره ی اموال آنان قانونی شود و ستاد مزبور بتواند بر اساس اکاذیب مزبور به تصرف زمیـــن های خانه سرا و مزروعی کشاورزان بهائی ایولی پردازد. این است که به دنبال تخریب منازل ممانــــــعت از کشت زمین های مزروعی می شود تا راه برای بازدید زمین های مزبورو تصمیم گیری قیمت گذاری و واگذاری آن در غیاب بهائیان آواره انجام پذیرد.                                                              
د) مرجع تشخیص چه نهادی است ؟ براساس تعاریفی که ازمراجع اموردرقوانین پیش بینی شده است، دخل وتصرف وتخریب وهر گونه ضرروزیان به جهت قضاوت و تعیین تکلیف مربوط به قوه ی قضائیه است. و دادگستری(قاضی) توسط ضابطین خود باید تحقیق و تفحص نماید تا صحت و سقم قضیه روشـن شود و بر اساس آن بتواند قضاوت نموده و خاطی یا خاطئین به سزای اعمال خود برسند واز جمله بدیــن وسیله دیگران عبرت گرفته ووقوع جرم کاهش یابد و الا غیر از این سنگی بر روی سنگی بند نمی شـود و نا امنی وهرج ومرج درجامعه پدید آمده وبالاخره دامنگیرنظام خواهد شد زیراغیراز آنچه که در قوانین برای همه ی امور از جمله موضوع مورد نظراین مقال پیش بینی شده است اهمال کاری و یا اعمال نظر ازطرف فردی و یا نهادی دیگر، بطورنامشروع  انجام پذیرد باعث رخنه و ایجاد فساد در دستگاه قضائی خواهد شد و به  مرور همچون موریانه آن را نابود خواهد ساخت. حال به موضوع  برگشته و کمی تامل شود که چرا با وسعت اقدام قضائی در 27 سال بلند مدت به صورت جمعی و فردی از طرف کشاورزان بهائی ایولی که بعضاً خود از این عالم رخت بربسته ودارفانی راوداع نموده،احقاق حق صورت نگرفته و امروز فرزندان ونوادگان آنان پرونده را تعقیب می نمایند ؟                                                   
در قوانین دستگاه قضاء که حتی پیش بینی وقوع جرم و جلوگیری از آن نیزمطرح است تا کنون نسبت به مفسدینی که به حرق بیوت و تخریب آن در روستای ایول مبادرت کرده و به مفاد آیات شریفه ی قرآنی ( بیش از بیست مورد در سور کلام الله مفسده فی الارض اشاره شده است که به ذکر یک مورد آن اکتفا می شود ) که نظام اسلامی مدعی رسالت آن را دارد، مجازات قتل را در نظر گرفته، هیچ اقدامی صورت نداد. " إنَّما جَزاءُالّذینَ یُحاربُونَ الله و رسولَهُ و یَسعونَ فی الارضِ فساداً أن یُقَتَّلوا و یُصَلّبُوا و تُقَتطَّعَ أیدیهِم و أرجُلُهُم مِن خِلافٍ او یُنفوا مِن الارضِ ذلک لهم خِزیٌ فی الدنیا و لهم فی الاخرةِ عذابٌ عظیمٌ. "(سوره مائده ، آیه 33)                                                                                   
دراین آیه ی مبارکه فساد روی زمین که ازجمله حرق و تخریب و بی خانمانی عده ای از کشاورزان است، با جنگ علیه خداوند و رسولش به صورت مترادف عطف بهم شده است. ومجازات آن را قتل و به دار آویختن و بریدن دست و پا در خلاف هم و تبعید که تنبیهات دنیوی است درنظر گرفته، و آخرت آنان را در عذابی عظیم  پیش بینی نموده است. و البته بهائیان به دنبال اجرای چنین حکم شدید وغلیظی نسبت به مسببین واقعه نیستند. و هر روزه ورد زبانشان از جمله این دعاست که، خدایا " امرا را عدل عنایــــت فرما و علما را انصاف.  " گرچه خداوند ارحم راحمین خود به تقدیراتش سزای چنین اعمالــــی را داده و می دهد.
16/8/89 ـ مراجعه دو وکیل ازقائم شهر و ساری در تعقیب پرونده به دادگاه کیاسرو پاسگاه تلمادره ، در این ماموریت اداری بعد ازعبوراز پل گرمو(پل  گرم آب) سر پیچ، ماشین پژو 206 از مسیر اصــلی خود خارج و به طرف چپ جاده منحرف و واژگون شده ومعلق در هوا و زمین بر روی تپه و بر آمدگی کنار جاده و دربین بوته های خار تمشک بر روی چرخ متوقف شد. سرنشینان که سه نفربودند به زحمت از آن خارج شدند و یکی از وکلاء که آسیب مختصری دیده بود، توسط وسیله نقلیه ی گذری به ســــاری منتقل شد. و وکیل دوم با وسیله ی نقلیه ی دیگری به همراه دو نفر از افراد محلی که  به دنبال کار کشت عازم ایول بودند ، روانه ی ماموریت خود به کیاسر شد.وراننده ی ماشین بعد از اقدام کارهای پلیـــسی و تهیه ی کروکی حادثه مزبور،ماشین را با جرثقیل به تعمیر گاهی در ساری روانه نمود.
وکیل پرونده در دادگاه کیاسر قاضی را ملاقات نمود و چون پرونده ی ایول به دادگاه نیامده بود لــذا به پاسگاه تلمادره مراجعه شد. درپرونده مشاهده شد که لایحه ی ماه قبل وکلای پرونده که تقاضا نموده بودند که کار تحقیق و تفحص بوسیله ی اطلاعات و امنیت شهربانی استان انجام شود تا عاملین اصلی تخریـــب منازل معلوم شوند و قاضی نیز در این باره دستور صادر نموده بود، در پرونده  نبوده، لذا درظـرف یک ماه واندی هیچ کاری نسبت به پرونده انجام نشده بود. و در پاسگاه مجدد لایحه ای توسط  وکیل نوشته شد و به این موضوع نیز اشاره نمود و به همراه سربازی پرونده به جهت دستور به دادگاه کیاسر ارجاء شــد وقاضی ناصری مجدد دستورفوق الذکر را صادر و این بار ظرف چند روز بعد پرونده به شهربانی جهت تکمیل آن فرستاده شد .
16/8/89 ـ بر اساس اقدام روز قبل همه ی کارهای قانونی برای کشت  پائیزه آماده شده بود لذا صــبح علی الطلوع، حدود 30 نفر با ده وسیله ی نقلیه ی خویش به همراه بذرعازم کشتزارخود شدند. چند نفری به پاسگاه رفته تا استوار دوم خشت زر و سرباز وظیفه احمد نژاد را با خود برای ایجادامنیت و مراقبــت به محل کشت آورند. سروان فلاح روزقبل با تاکید به استوارگفته بود که براساس دستورقاضی کشاورزان زمین های خودراباید بکارند وکسی حق مزاحمت ندارد وبرای ما فرق نمی کند که صاحب زمین یهودی، یا مسلمان و یا بهائی باشد، ما مجری دستور قانون هستیم و استوار با سرباز هم عزم خود را جزم  نموده بودند که بتوانند ازحقوق کشاورزان ایولی دفاع نمایند لذا به اتفاق عازم محل شدند و دو تراکتور هم آماده شد و کار کشت شروع شد. بروال هر ساله بذرها از جلو پاشیده و دو تراکتور هم بدنبال آن مشغول شخم زدن و چند خانم هم مشغول تهیه ی صبحانه،ولی امسال متفاوت ازسال های قبل بود زیرا سال های قبـــل چند منزلی که قابل سکونت بود، استفاده می شد و ممانعت شوراء در کشت هم مطرح نبود.
ساعتی از کار کشت نگذشته بود که حسین قلی غفاری پیدایش شد و به خشت زرگفت که زمین ها مال بیت رهبری است و طبق دستور شورای محل کسی نباید آن را کشت نماید و ما نیز دستور کشت نداریــم لذا امسال کسی نباید بکارد. استواربه وی گفت در این مورد نامه ای داری؟ و چون با جواب منفی مواجه شد گفت، کارکشت براساس دستور قاضی انجام می شود. غفاری گفت چند نفر ازاستانداری وفرمانـداری و بخشداری دارند می آیند و نمی گذارند که کسی زمین ها را بکارد و محل را ترک گفت.
ساعتی بعد عده ای با ماشن سواری وارد مزرعه ( استل سر) شدند و در بین آنان صفر علی اسماعیلی معروف به مومن (کسی که به گفته خودش 30 سال ضابط  دادگستری بوده و اینک بازنشسته است .) رو به خشت زر شروع  به رجز خوانی نمود که ما این کثافت ها را از محل بــــــیرون کردیم ومنازلشان را خراب کردیم ومحل را پاک سازی نمودیم این ها دشمن صاحب الزمان اند  تو با چه مجوزی آنان را بــه محل آوردی؟ این زمین ها همه مال بیت رهبری و ولی فقیه است وکسی حـــق ورود به آن را ندارد.و از دور به دو راننده تراکتور امر و نهی نمود که تراکتور را خاموش کنند واز زمیـــن بیرون بروند وبه آنان گفت که این ها چقدربه شما مزد می دهند؟ پول این ها کثیف است چرا برای این ها کار می کنید؟ وبعـــد شروع به فحش و ناسزا نسبت به بهائیان کشاورزنمود و خشت زر هر چه ممکن بـود که مانع شود، نشد و به دنبال او فیض الله اسماعیلی و سید جواد درخشان آمدند و مانع کشت شدند و کـار متوقف شد.
خشت زر چون وضع را چنین دید سرباز را نزد کشاورزان گذاشته  و برای کسب تکلیف به پاســگاه رفت و تلفنی با قاضی و فرمانده خویش صحبت نمود و هر دو دستور ادامه ی کار را دادند. وی  ســـپس مراجعه به مزرعه نمود و به دو راننده دستورادامه ی کشت را داد و آن دو نفر تراکتور را روشن نمودند که زمین بذر پاشــیده را شخم بزنند ولی حاضرین مسلمان که حدود 15 نفر بودند و در راس آنان سه نفر فوق الذکر ممانعت نموده وهمگی رفتند جلوی تراکتور، ایستاده و نشسته مانع کشت شدنـــــــد. خشت زر نتوانست کاری از پیش ببرد و مومن وهمراهانش موفق شده بودند، لذا برای جلوگیری از درگـــــیری که زمینه آن بوسیله ی افراد مزبــــور آماده می شد بهائیان کشاورز به توصیه ی سرکاراستوار سوار ماشین های خود شده و محل را تر ک نمودند.
در گزارشی که استوار خشت زر و سرباز همراه در پاسگاه از آنچه که امروز دیده وشنیده بودند تهیه نمودند وبه کشاورزان بهائی حاضرارائه داده وامضاء نمودند وسپس آن را برای قاضی ناصری به دادگاه کیاسر فرستاد که دستور کشت زمین ها چطور و چگونه به وسیله ی چند نفر ازمسلمانان ایولی جلوگیری شد، و این که متعاقب آن قاضی چه دستوری صادر خواهد نمود ؟  در این گزارش نکاتی از حقایق وجود دارد که دستگاه قضاء به سهولت می تواند عواملی را شناسائی کند، که ممانعت کاشت زمین نمودند و هم چنین درتخریب منازل وقانون شکنی های دیگرمدخلیت داشته اند.وبه وسیله ی همین افراد معلوم می شود که بالاسری های چه کسانی اند که پشت پرده از این مفسده ها سود می برند؟
الف) در سطر چهارم  گزارش  مزبور آمده : " با شورای محل به نام آقای قاسم نوریان و آقای حسین رجبی هماهنگ شده که مخالفت نمودند. " روال معمول هر ساله این بود که دستور قاضی توسط مامـــور پاسگاه به شوراء اسلامی ایول ابلاغ می شد تا آنان با خبر باشند که بهائیان ظرف 2 یا 3 روز در روستا مشغول کشت زمین های خویش می باشند و شب را باید در منازل خود بگذرانند. وامسال که خانه ئی در کار نبود ومی بایست مسیرطولانی و پرخطر جاده ساری ـ ایول طی شود. ولی با این حال روال کارانجام شد ومخالفت شوراء چه دلیلی می توانست داشته باشد که قاضی از آن بی خبر باشد ؟ و بعد از اطـــــلاع قاضی از این جریان چرا اقدامی نشد و همچون گذشته سکوت اختیار شد وموضوع رها گردید؟
ب)در سطور بعدی شماره ی اتومبیل ها و اسامی بعضی از مسلمانان حاضر ذکر گردیـده : پژو 405 نقره ای به شماره 513 ب 19 ایران 62 / پراید مشکی به شماره 267 ل 79 ایران 72 /  پراید دیگر بـه شماره 188 ب 63 ایران 62 . و اسامی : فیض الله اسماعیلی ، صفر علی اسماعیلی ،عین الله مجیــدی ، حسین علی رجبی ، حاج یدالله اسماعیلی ، حسین قلی غفاری ، نادعلی فلاحپور ، آقا گل ملائی ، جـــــواد درخشان وغیره ، که از جمله آنان : منصور لیالی ، ابراهیم باقری ،علی لیالی و غنی لیالی بودند.
ج) بعد از ذکر شماره های ماشین راجع به مسلمین حاضر چنین نقل شده : " به محل مراجعه و با جــو سازی وایجاد سروصدا وتوهین و فحاشی درحضورماموربه بهائیان نمودند که ما نمی گذاریم زمین ها را
کشت کنید. " چگونه است که این اقدامات، فعالیت علیه نظام تلقی نمی شود ؟  آیا جو سازی و ایجاد سر و صدا دراجرای حکم قاضی جرم محسوب نمی شود؟ رفــــع تضییع حقوق شهروندی (توهین وفحاشی) مربوط به چه نهادی است ؟ وقتی که این امور پیگیری نمی شود و بر جرات و جسارت خاطئین افزوده می گردد معلوم می شود که دست قضاء و قدر در یک کاسه است! ولی غافل از این که " یدالله فـــــوق ایدیهم. ومکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین ." غروب همین روزدرمراجعه از پاسگاه مشاهده شـــد که همان نفوس مزاحم فوق الذکرمشغول کشت زمین های بهائیان هستند وشبانه به زعم خود بیشتر زمین ها را زیر کشت بردند و پاسگاه با اطلاع از این موضوع اقدامی ننمود. 
17/8/89 ـ طی مکتوبی قانون شکنی روز قبل مسلمین و کشت غیر قانونی شبانه آنان و گزارش پاسگاه، تحویل قاضی دادگاه کیاسرشد. وبه تبصره یک ماده 690 قانون مجازات اسلامی استناد شد که بر اساس آن قاضی رفع مزاحمت ومجازات کیفری را برای مجرمین اعمال نماید و تظمین امنیت برای کشت ایجاد کند. قاضی ناصری در ظهر این مکتوب مجدد دستوربه فرماندهی پاسگاه در کشت به روال سال های قبل را داده و اضافه می نماید که " متخلفین و مزاحمین ضمن دعوت به آرامش متذکر گردید اقدامات آنان در صورت اثبات جرم بوده و قابل پیگرد قانونی است. " قسمت اول این دستور که روز قبل جواب نداد و قسمت دوم آن هم که در گزارش پاسگاه  به عنوان جرم به دادگاه معرفی شد و تنها پیگرد قانونی است که البته وقتی تبعیض وجود دارد دیگر خاطی مسلم را در ارتکاب جرم علیه بهائی را که نمی توان مجازات نمود و این خارج از عدل نظام اسلامی است !؟ وقتی دستور قاضی به پاسگاه نزد فرماندهی برای اجراء آورده شد، سروان فلاح حضور نداشت و معاون وی اجرای دستور قاضی را منوط به دستور فرمانده نمود و تا آخر وقت اداری سروان در پاسگاه حضور نیافت لذا کاری صورت نگرفت.                                                                                                             
17/8/89 ـ مراجعه به بخشداری کیاسر، نامه ای برای بخشداری نوشته شد دال بر این که شورای اسلامی ایول مبادرت به ارسال نامه به شورای اسلامی روستاهای اطراف خود نموده که از کاشتن زمین های بهائیان خود داری نمایند (تراکتور در اختیار آنان قرار ندهند ) باتوجه به این که هر ساله کشت مزبور با نظرقاضی و پاسگاه انجام می شده است و اشاره به مزاحمت در کشت روز قبل شد و سپس مطرح گردید که آیا شورای روستای ایول از نظر قانونی می تواند بدون هماهنگی با بخشداری مبادرت به اقدام مزبور نماید با توجه به این که شورا های روستائی تحت اشراف بخشداری اند ؟ یک نسخه از نامه ی شورای ایول به ضمیمه تحویل بخشداری شد . در این مورد بخشداری نیز جوابی نداد.           
17/8/89 ملاقات با فرمانده نیروی انتظامی ساری، درملاقات حضوری شرح ما وقع به فرمانده نیروی انتظامی ساری منتقل شد و قول داد که قضیه را پیگیری نماید.                                      
18/8/89 ـ مجدد نامه ای مشابه روز قبل نوشته شد وتسلیم دادگاه کیاسر گردید واز جمله به قاضی نوشته شد  با توجه به درخواست های مکرراز جانب کشاورزان بهائی در کشت پائیزه و صدور دستورات از جانب دادگاه ولی به احکام صادره اش ترتیب اثر داده نشد. ظهر این درخواست هم به روال

قبل توسط قاضی پاراف شد و به فرماندهی پاسگاه تحویل شد . سروان فلاح اظهار نمود که با این دستورات نمی توان کاری کرد و محلی باز می آیند و مانع می شوند وبعد توصیه نمود که زمین ها را به اهالی روستاهای مجاور اجاره دهید تا کشت نمایند و آنان می توانند در مقابل محلی ایستادگی نمایند و به همین منوال از همکاری امتناع نمود .                                                                           
18/8/89 ـ ملاقات با فرمانده امنیت نیروی انتظامی ، چون قرار بر این شد که پرونده ی ایول به شهربانی ساری منتقل گردد لذا ملاقات حضوری انجام شد و ماوقع اتفاقات اخیر کشت زمین و تخریب منازل مشروحاً منتقل شد وی قول داد که در این مورد رسیدگی لازم را انجام خواهد داد.                 
18/8/89 پرونده ی زمین و ساختمان با هم منتقل به شهربانی استان شد. از پاسگاه پشتکوه (تلمادره) تمامی مکاتبات و درخواست ها و صدور دستورات قاضی در مورد کشت پائیزه منضم به پرونده ی تخریب منازل شد و با لوایح وکلاء وآخرین دستور قاضی ناصری راجع به پرونده به تاریخ 16/8/89 که از جمله آمده است " ... اداره ی محترم اطلاعات و امنیت ارسال تا بررسی دقیق و مفصل و با دارا بودن کلیه اختیارات قانونی نسبت به شناسائی عامل یا عاملین تخریب اقدام و نتیجه بررسی ها وتحقیقات به عمل آمده به دادگاه اعلام فرمایند." تحویل مقام مزبور گردید .                                            
22/8/89 ـ دو روز قبل از این تاریخ ( 20 / 8 ) تلفنی اطلاع داده شد که پرونده ایول به نهاد مزبور منتقل شده است و برای روشن شدن قضیه در سه نوبت تعدادی از بهائیان ایولی برای توضیح مطلب به شهربانی احضارشدند و راجع به مضروب شدن در حین تخریب ساختمان ها در ایول و اموری که شوراء اسلامی ایول مدعی آن بود و کسانی که عوامل شناخته شده بودند با ذکر اسامی به نهاد مزبور منتقل شد و مامور رسیدگی پرونده مطرح کرد که دنباله تحقیقات را خواهد گرفت و برای آنان مهم نخواهد بود که خاطیان چکاره اند بلکه مهم جرمی است که اتفاق افتاده و باید مجرم مجازات شود .و  در مقدمه تحقیق روز قبل (جمعه ) به ایول رفته ومناظر را از نزدیک مشاهده نمودند.                        
22/8/89 ـ مجدد نامه ای نوشته و به کیاسر نزد قاضی ناصری برده شد و در این نامه اشاره گردید که پرونده به شهربانی ارجاع شد ولی تا روشن شدن موضوع و مشخص شدن عوامل، فرصت کشت از دست خواهد رفت لذا دستور مجدد صادر تا با هماهنگی پاسگاه زمین ها کاشته شود و ظهر برگه را قاضی به روال سابق پاراف نمود و چون نامه توسط قاضی منگنه می شد و باید پاسگاه آن را باز نماید تا متن نوشته شده قاضی معلوم شود لذا نمی شد که بعد از اظهار نظر قاضی کاری کرد. در پاسگاه سروان فلاح نامه را خواند و اظهار داشت با این دستورات نمی شود اقدامی نمود واز قبل به دوستان تان توصیه نمودم که زمین ها را به روستاهای مجاور بدهید تا بکارند . دراین مورد گفته شد که زمین متعلق به یکی یا دونفر نیست که واگذار نمایند و پیشنهادش قابل اعمال نیست وی اظهار داشت قاضی باید دستور محکم تری بدهد تا پاسگاه بتواند کاری بکند و نامه را پس داد و اظهار داشت  در صورت صدور حکم محکمتر قاضی، همکاری خواهد شد.                                                                                      

نامه مزبورمجدد به دادگستری کیاسر ارجاع شد، ولی از ساعت اداری گذشته و قاضی نبود. لذا مجدد فردای آن روز(23/8 ) به کیاسر نزد قاضی مراجعه شد ومطالب سروان فلاح به وی منتقل گردید. و این بار قاضی به قول سروان توجه نمود وحکم محکمتری را در ذیل دستور روز قبل نگاشت : "  چنانچه فرد یا افرادی مزاحم شوند نسبت به متفرق نمودن آنها اقدام و در صورت اصرار این کار نسبت هدایت و اعزام آنان به دادگاه اقدام شود ." دستور قاضی درپاسگاه تحویل سروان فلاح شد و حکم قاضی وی را راغب نمود که همکاری نماید لذا در ذیل حکم مزبوربه ستوان احمدی دستور داد که اقدام نماید .
با ستوان احمدی قرار روز بعد گذاشته شد که کشاورزان چون سابق در کشتزار خود جمع شوند و با حمایت و مراقبت ستوان و دو مامور دیگر کار کشت انجام شود و بعد آن با صاحب تراکتور هماهنگی شد و قول همکاری داد. از قرار معلوم امروز چند نفر از عوامل تخریب را اداره ی شهر بانی  برای بازجوئی به نهاد مزبور احضار نمود و سروان فلاح هم نقل می کرد که مامورین چند نفر را از ایول برای بازجوئی به شهر بردند . وی اظهار داشت که به مسلمانان محل گفته شد که مجدد قاضی دستور کشت را صادر نمود و کسی مزاحم نشود درغیر این صورت پاسگاه بر خورد قانونی خواهد نمود .    
24/8/89 ـ کشاورزان بهائی ایولی چون سابق، صبح اول وقت از ساری و اطراف عازم کشتزارخود شدند به این امید که این بار موفق به کاشت زمین های مزروعی خود شوند. ابتدا به پاسگاه رفتند و ستوان احمدی و ستوان عالیشاه به همراه یک سرباز وظیفه با ماشین پاسگاه و نیز دونفر مامور با ماشین پلیس راه کیاسر مشایعت بهائیان نموده و از تلمادره عازم ایول شدند این بار دیگر مامورین مسلح و با وسائل مجهز ازقبیل باتوم واسپری به نبرد با جنگ خیبری که مومن آن را طرح ریزی کرده بود، شدند . چند نفر هم به دنبال تراکتور رفتند و صاحب تراکتور فقهی که روز قبل قول همکاری داده بود و هر ساله کار کشت را انجام می داد عذر خواهی نمود که شب قبل تلفنی از طرف سپاه به او زنگ زدند و تهدید نمودند که نباید کار بهائیان را انجام دهد والاهرچه دیده ازچشم خودش دیده واضافه نمود که بچه ها ( دو راننده ) ترسیدند و نمی آیند.                                                                                
با مشورتی که شد به جای دو تراکتور 3 تراکتور تهیه شد دو تا از عالیکلا و یکی هم از کردمیر، وبا تاخیری که پیش آمد بذر پاشی و شخم زنی شروع شد و دیگر از عوامل مزاحم هم خبری نشد. ظرف دو روز24و25 ام تقریباً تمامی زمین ها زیر کشت رفت یعنی این که زمین هائی که توسط مسلمین هم شیار شده بود بذر پاشی و مجدد با تراکتور کاشته شد  و تنها بخشی مانده بود که روز26 ام راننده ی تراکتور آنرا هم زیر کشت جو برد. و تقریباً ظرف ده روز بعد از کشت، تمامی زمین های کاشته شده توسط مالکین آن در جهاد کشاورزی کیاسر بیمه گردید.                                                      
غروب روز اول در حین خروج از مزرعه (استل سر) راننده ی ماشین پراید سفید رنگ که خود را سرهنگ نوریان معرفی نمود به ستوان احمدی و همراهانش گفت که چرا بدون اجازه زمین ها را کاشتید وما برخورد می کنیم ونمی گذاریم وی هم اظهار نمود حکم قاضی است و ما مجری آن هستیم و کسی هم نمی تواند دخالتی کند و کمی بحث بین آنان شد وبعد آن ماشین پژو نقره ئی هم با 4 سر نشین به وی ملحق شد و با این برنامه ماشین پاسگاه ماشین های کشاورزان را تا عبور عالیکلا همراهی نمود  تا

مزاحمتی از جانب سرنشینان پراید و پژو ایجاد نشود ولی بعد این که ماشین پاسگاه جدا شد در جــــاده خواستند که مزاحمتی داشته باشند و حادثه ای ایجاد نمایند ولی موفق نشدند وتنها در یک مسیرفردی را توهین وتهدید نمودند. البته بعداً معلوم شد که سرهنگ نوریان فرد درجه داری (افسر)بوده و نامش علی نوریان فرزند نورعلی و معروف به شیرعلی می باشد و درجه سرهنگی ندارد و شاید در مقابـــــــل دو ستوان پاسگاه خود را سرهنگ معرفی نمود که اختلالی در کار ایجاد نماید .
9/9/89 ـ در سفر سوم ریاست جمهوری به ساری مراکز رسیدگی شکایات مردمی دائر شد ونامه ای را کشاورزان بهائی روستای ایول از مظالم وارده بر خود تهیه نموده بودند به سازمان جهاد کشـــاورزی استان تحویل دادند. برای این منظورنمایندگانی تعیین شدند وبه سازمان مزبور مراجعه و بعد گرفتن نوبت (ش.818) نامه درفرم شکایات مردمی توسط منشی عنوان گذاری شدودرقسمتی، خلاصه موضوع نوشته گردید وسپس فرم خلاصه نامه به ضمیمه ی آن نزد مدیرکل جهاد کشاورزی ارجاع شد و مطالعه نمود و نظرخود را درقسمت مخصوص نگاشت وآنگاه آن را نزد معاون وزیر فرستاد که وی آن را جهت اظهار نظرو رسیدگی به رئیس اموراراضی جهاد تحویل داد وآنگاه دردبیرخانه به ش.511026115 ثبت گردید که به وقت مقتضی جواب داده شود .                                                                                        .........................................................................
( مقاله فوق توسط يكي از شهروندان بهايي روستاي ايول در اختيار خبرگزاري هرانا گذاشته شده است )  
1 ) خبرگزاري هرانا :
http://hra-news.org/685/1389-01-27-05-24-07/4057-1.html
2 ) سايت آگاهي :
http://raha.agahee.org/node/3020
3 ) خبرگزاري هرانا :
http://hra-news.org/685/1389-01-27-05-24-07/4563-1.html
4 ) خبرگزاري هرانا :
hra-news.org/1389-01-27-05-24-07/5093-1.html
ادامه مطلب

دومین نامه دادخواهی پدر یکی از بازداشت شدگان بهائی ساری

پارس دیلی نیوز - لینک خبر: http://parsdailynews.com/76660.htm
تاریخ خبر: پنجشنبه 9 دی 1389 - کدخبر: 76660
  دومین نامه دادخواهی پدر یکی از بازداشت شدگان بهائی ساری
 
دومین نامه دادخواهی پدر امید قنبری یکی از بازداشت شدگان بهائی ساری قنبر علی قنبری پدر امید قنبری شهروند بهایی که از 18 آذرماه سالجاری در بازداشت اداره اطلاعات ساری بسر می برد دومین نامه دادخواهی خود را در اختیار خبرگزاری هرانا قرار داده است.متن این نامه به قرار زیر است: اینجانب قنبرعلی قنبری پدر دو بازداشت شده بهائی ساری (امید و رویا قنبری ) متولد سال 1321شمسی به عرض میرساند که بعد از اتفاق دستگیری پسرم توسط ماموران اطلاعات در محیط کار ایشان در تاریخ 89.09.18 و بازداشت ایشان در بازداشتگاه ساری صرفا به دلیل اعتقادش به دیانت بهائی، فشارها تشدید شد و این موضوع فقط به بازداشت وی ختم نگردید .این فشارها به جائی رسید که عروسم (فتانه نوری ) نیز تن به تهدیدهای مکرر ماموران اطلاعات داد و بازداشت شد و همچنین دخترم (رویا قنبری ) هم که فقط برای پاسخگویی به چند سوال به ستاد خبری اطلاعات احضار شده بود بازداشت گردید. فتانه و رویا با قید وثیقه آزاد شدند ولی امید عزیزم همچنان در بازداشتگاه بدون هیچگونه اجازه برای ملاقات با خانواده به سر میبرد با پیگیریهای ما جهت آزادی فرزندم و مراجعت به ارگانهای قضائی شهر نه تنها هیچ جواب قاطع و قانونی به ما داده نمیشود بلکه با مراجعه ما یک نفر دیگر از اعضای خانواده را تهدید به بازداشت می کنند. بطوریکه وقتی در تاریخ 89.10.04 که برای دادخواهی جهت آزادی پسرم نزد بازپرس مربوطه در دادگاه انقلاب ساری رفتیم ایشان اظهار داشتند که ((هر وقت دو خواهر دیگر امید، خودشان را به اطلاعات معرفی کردند ما امید را آزاد میکنیم ))چطور میتوانم به حرفهای آنها اعتماد کنم ؟ گفتند رویا فقط برای پاسخگوئی به چند سوال نزد ما بیاید ولی او را بازداشت کردند .گفتند فتانه به سازمان اطلاعات نرود بلکه نزد دادستان استان برود و فقط به چند سوال او جواب دهد. نه تنها که فقط از او چند سوال نپرسیدند بلکه او را نیز بازداشت کردند. حال دو دختر دیگر مرا که برای پیگیری این جریانات به ارگانهای قضائی میرفتند وخواستار آزادی عزیزانمان می شدند را هم میخواهند تا خود را معرفی کنند.این با کدام یک از اصول قانون اساسی ایران و یا مواد مجازات اسلامی همراه است ؟ آیا آزادی کسی باید در گرو مسجونیت دیگری باشد؟ آیا نباید احقاق حق نمود و برای دادخواهی به مراکز قضائی مراجعه کرد؟ آیا دادخواهی برابر با بازداشت شدن است ؟ قضاوت با منصفین است.بعد از ظهر 28 آذرماه یازده مامور اطلاعات در حالیکه اظهار داشتند که بسته ای برای شما آورده ایم به منزل ما بدون حکم تفتیش آمدند و ما توان مقابله با یازده نفر را نداشتیم تا مانع از ورود آنها به منزلمان گردیم. همه قسمتهای خانه را مورد تفتیش قرار دادند و کلیه کتب و اوراق مقدس آئین بهائی وتصاویر و تابلوهای مذهبی و حتی کتب قرآن وانجیل و تورات وتعدادی سی دی و نوار کاست وفیلمهای ویدئوئی و رسیور و برخی وسایل شخصی که اصلا به آنها مربوط نمیشد را با نهایت بی احترامی با خود بردند و تا آنجائی که میتوانستند به مقدسات آئین بهائی وشخص همسرم که مادری رنج دیده است و به من که در جایگاه پدر آنها هستم نهایت توهین و حرمت شکنی را داشتند.دستگیری امید و رویا و فتانه اولین دستگیری استان مازندران نیست در طی دو سال اخیر نزدیک 60 بهائی به بهانه های مختلف و به انحاء گوناگون تهدید و بازداشت شدند و در بازجوئی ها از آنها فقط راجع به اعتقادشان به دیانت بهائی پرسش و پاسخ میگردد و به نظر دوستان اطلاعات اعتقاد به آئینی غیر از اسلام جرم محسوب می گردد. مگر نباید آزادی بیان باشد؟در کجای دنیا فرد را به علت اجرای فرائض دینی اش بازخواست می کنند، بازداشت می کنند، زندانی می کنند، تبعید می کنند و...جالبتر از همه این است که برای اجرای حکم بهاییان در ایران هیچگونه دادگاه علنی ترتیب داده نمیشود. ما خواستار این هستیم که عزیزانمان را که بازداشت می کنند در دادگاه علنی محاکمه نمایند تا برخی از افراد جامعه هم در جریان این محاکمات قرار گیرند. آیا این خواسته ی غیر قانونی و غیر منطقی است؟ما با شرایطی که در ایران داریم و سوءتفاهماتی که متاسفانه بعضی از مسئولین جامعه نسبت به آیین بهایی دارند پیشنهادی مطرح کردیم و آن اینکه چرا مسئولین امور مجمعی ترتیب نمی دهند که چند تن از علمای بنام اسلام و چند مجری قانون و چند فرد بهایی دور هم جمع شوند و راجع به تک تک این سوءتفاهمات با استناد به آیات و احادیث اسلامی و اصول قانون اساسی با هم به مذاکره بپردازند تا مشکلات جامعه حل شود و نا برابری ها از بین برود؟ و با بازداشت افراد بیگناه که هدفشان فقط اصلاح جامعه ی ایران و زنده کردن روحانی آن است و کمک به هموطنانی است که نیازمند به یاری هستند فشار بر روی گروهی ایجاد کنند و چهره ی خودشان را در بین جهانیان به شیوه ای که در خور جامعه ی متمدن و عدالت خواه و مذهبی است تغییر دهند؟میخواهید بدانید بهاییان به چه چیزی متهم هستند؟بهاییان ایران متهم به آباد سازی ایران هستند. متهم به این هستند که به نقاط محروم جامعه می روند و علم و دانش خود را د اختیار دیگران و محرومین جامعه قرار می دهند. متهم به این هستند که فضیلتهای انسانی را به قشرهای مختلف جامعه تعلیم می دهند. متهم به این هستند که برای آبادی و پیشرفت جامعه دعا می کنند .حال شما قضاوت نمائید که کدام یک از این اتهامات بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران است و موجب ترس و وحشت برای بعضی از مسئولین امور؟ما تابع حکومت هستیم و با جان و دل به آنچه که در قانون آمده عمل می کنیم و برای آباد سازی آن نهایت تلاشمان را داریم ولی نمی توانیم فرائض دینی خود را ترک نماییم و آنها را تا جایی انجام می دهیم که هیچ خدشه ای به نظام و حکومت نرساند.ای طالبان صلح، ما بهائیان ایمان داریم که روزی همه ی این ظلمها و فشارها و تهدیدها افسانه ای بیش نمی شود و دیگر جایی برای اجرای نابرابری و بی عدالتی نمی ماند و همه ی انسانها در زیر یک خیمه یک رنگ با وجود جمیع تفاوتها در صلح و آرامش به سر می برند و برای وصول به وحدت عالم انسانی و صلح عمومی تلاش می نمایند و به دیگران نیز در این مسیر یاری می رسانند.بیایید برای وصول به این هدف والا دست در دست یکدیگر نهیم و با تمام وجودمان تلاش کنیم و از حضرت پروردگار نیز در این مسیر یاری بخواهیم.
ادامه مطلب

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

بازداشت شهروند بهائی


مامورین وزارت اطلاعات امروز ۹ دیماه ساعت ۱ بعد از ظهر به منزل آقای ادیب حق پژوه شهروند بهایی شیراز رفته و بعد از تفتیش کامل منزل، ایشان را بازداشت کردند
ادامه مطلب

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

احضار خانم شعله طائف (نورانی) جهت تحمل یکسال حبس


شب گذشته از اجرای احکام دادگستری سمنان به خانم طائف اطلاع دادند که باید امروز به اجرای احکام مراجعه نماید و امروز بعد از مراجعه با ایشان گفتند که حکم یکسال حبس ایشان به اجرا گذاشته شده است و ایشان باید به زندان منتقل شود اما بعد از مدتی مسئول اجرای احکام دادگستری سمنان به ایشان نامه ای داده تا در روز شنبه خود را به زندان اوین طهران جهت تحمل یکسال حبس معرفی نماید

برای ایشان و سایر زندانیان بی گناه آرزوی صبر و بردباری داریم
منبع : نشریه اینترنتی ای بهاء
7/10/1389
ادامه مطلب

فرانه منصوری، دانشجوی بهایی دانشگاه سهند تبریز اخراج شد

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی - فرانه منصوری، دانشجوی رشته مهندسی پزشکی دانشگاه سهند تبریز پس از 3 ترم تحصیل در تاریخ 22 آذر 1389 به علت نامشخص و به شکل شفاهی از دانشگاه سهند تبریز اخراج گردید.
براساس این گزارش، برای این دانشجوی اخراجی و یکی دیگر از دانشجویان بهایی در حال تحصیل در دانشگاه سهند تبریز از ترم 2 به بعد کارت دانشجویی صادر نمی گردد، و در ادامه پیگیری های این دانشجویان مسئولین دانشگاه ابراز می دارند «کارت دانشجویی این دو نفر فعلا صادر نشده است.»
در پایان ترم 2 رئیس دانشگاه سهند تبریز به فرانه منصوری اعلام می دارد :« کاری از دست من بر نمی آید، من هیچ اطلاعی ندارم که آیا نهایتا شما را اخراج می کنند یا خیر، ممکن است یک روز با من تماس بگیرند و بگویند فلان دانشجو از حق تحصیل محروم است، من هم به آن دانشجو ابلاغ میکنم. من فقط پیام آنها را به شما می رسانم و کار بیشتری از من بر نمی آید.»
در ترم 3 این دانشجوی سهند تبریز در کلاس ها شرکت کرده و از طریق اینترنت به تحصیل خود ادامه می داده است تا زمانی که سایت برای وی کاملا مسدود گردیده، خانم منصوری در تماسی که با مسئولین دانشگاه می گیرند، به ایشان اعلام می شود «رئیس مرکز تغییر نموده است و از امروز شخصی به نام « آقای عباسی» ریاست مرکز را به عهده خواهد داشت.»
در ادامه پیگیری های این دانشجوی محروم از تحصیل، خانمی که مسئول پاسخگویی به وضعیت ایشان بوده اند با وی برخورد مناسبی نداشته و اعلام داشته است « شهریه نداده ای و سایت را برایت بسته ایم، پرداخت کن تا باز شود، این قضیه به من مربوط نیست گلویم درد می کند لطفا گوشی را قطع کن»
در ادامه پیگیری ها، در روز 22 آذر ماه 1389 ریاست دانشگاه سهند تبریز به خانم منصوری اعلام می دارند« متاسفم، شما به کارهای دیگر بپرداز، دیگر در امتحانات شرکت نکن و پیگیری نیز نکنید، منتظر بمانید خودشان در دراز مدت خبرش را به شما می دهند، بروید به دنبال کارهای دیگر و یا پذیرش در موسسات دیگر بپردازید»
از دانشجویان بهایی که در سال های اخیر از دانشگاه سهند تبریز اخراج گردیده اند می توان به «سما نورانی، سینا دانا، فراز وزیرزاده» اشاره کرد.
ادامه مطلب

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده