مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

فرق و مذاهب، آسیب جدی و فرصتی برای دشمن یا نشانه خردورزی و اجتهاد علما






گذشته از این واقعیت كه متاسفانه بین علمای بزرگ اسلام در اصل اینكه بالاخره این فرقه ها از بركت تفكر دینی پدید آمدند و سبب آن پرباری معارف دینی است یا استعمار آنها را برای شكست مسلمانان ساخته و برایشان بودجه صرف می كند وحدت نظری وجود ندارد و اختلاف تمام نشدنی است اما حاشیه های بر آن می تواند در عین تامل بر انگیز بودن تاسف آور نیز باشد.
از این مسئله هم بگذریم كه اگر نظریه دوم را قبول كنیم باید اذعان كرد كه استعمار هم عمری به قدمت دین دارد و اگر چه در آنروزهای عربستان نامی از آن نبود اما بطور مخفیانه وجود داشت و به قول جناب شهبازی كه اصطلاح "بهائیان مخفی" را كشف و ضبط فرموده اند بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام نیز صهیونیسم مخفی و استعمار مخفی و چه بسا "بهائی مخفی" هم وجود داشته زیرا از قدرت خدا چیزی محال نیست و خود را به آن ماسه زارهای بزرگ رسانیده بود تا مانع نوشتن وصیت(1) پیامبر گرامی اسلام شده و اختلافات عمیق را از همان زمان دامن بزند و (البته مخفیا اذعان شود كه قران كریم كامل است مگر در مسئله جانشینی پیامبر).
امان از این صهیونیسم و استعمار جهانی كه هم الحق برنامه هایش بسیار مرتب تر و موثرتر از علمای ناب اندیش دین بوده كه الی ماشاء الله توانسته فرقه ایجاد كند و این علمای خیر اندیش تا بحال نتوانسته اند با توسل به برنامه های عمیق و والای دینی لااقل دو فقره از انها را متحد كنند تا لااقل در تاریخ یك پیروزی هم برای خود داشته باشند و مهمتر اینكه در موارد لازم به كمك دولتمران و علمای اعلام می آیند تا كاستیها و كم كاریها و اشتباهات خود و عقب ماندگی امت و كشور را بتوانند به موجودی بیرونی فرافكنی نموده و خود را به مدد این امداد غیبی تبرئه نمایند.
به عقیده برخی وجود فرق و مذاهب سببش پرباری دین و معارف اسلام است ( متاسفانه از این نظر احتمالا مسیحیت خیلی پربار تر بوده است كه تعداد فرقش هم بیشتر است) البته در این صورت باید گفت كه علت رشد فرق كثیره در بركتی بوده است كه علما توانسته اند آنرا كشف نمایند.
در این میان تراوشات بسیاری در مجامع تقریب و كنفرانسهایی كه بخصوص در مراكزی اسلامی مانند لندن و هامبورگ برگزار می شود و علمایی از مصر و ایران و اسلام شناسانی از سایر ممالك گرد هم می آیند تا در این باب سخن برانند و در این ممالك كفریه به سبب نعمت آزادی كه برخوردارند گاهی مطالب ضد و نقیض نیز اظهار می دارند و شاید هم از قاعده گاهی نعل و گهی میخ استفاده می جویند تا هنگام بازگشت از كنفرانس و ورود به ممالك آزاد اسلامی مورد مواخذه قرار نگیرند و البته از ان جهت كه این سخنرانی ها به نوشتار در می آید درد سر ساز می شود. اما به هر صورت توجه به مطالب عنوان شده در این كنفرانسها جالب است.
در كنار تمام تلاشهای شبانه روزی كه مسئولین و دلسوزان جامعه ما انجام می دهند تا رد پای استعمار و قدرتهای خارجی را در ساختن فرقه ها (احتمالا به جز شیعه كه لابد جزء‌ فرقه ها محسوب نمی كنند و در روش اخیر آنرا خصوصا به عنوان اسلام ناب قلمداد می نمایند ) پیدا كرده و به مردم نشان دهند و این كنفرانسها همه روزه در حتی در كوچكترین قصبات برای آگاهی مردم تشكیل می شود و نقل زبانشان هم وهابیت و بهائیت و جریان فتنه است و بسته به محیط به جز شیعیان كسی غیر وابسته و ساخته استعمار پیدا نمی شود و اگر این جمعها خاص تر باشد حتی از شیعه نیز جز شیعه خاص مخصوص زمان شناس فتنه شناس احدی از تیغ آنان محفوظ نمی ماند. اما هر گاه قرار است برای یك مجمعی در لندن یا كنفرانسی در شمال تهران مطلبی اظهار شود بكلی چیز دیگری از آب در می آید.
مثلا اینكه این مذاهب كه احتمالا واژه مودبانه فرق است اینگونه توصیف شده " مذاهب اسلامی پس از رحلت رسول اکرم (ص) و در نتیجه پیشرفت خردورزی اسلامی ظهور و بروز یافت و در واقع اکنون یک منبع اندیشه غنی برای تمدن اسلامی به شمار می‌رود(2)" اما نوع تجلی یافتن این خردورزی نیز جالب است درادامه می فرماید "، اما متاسفانه در آنچه ما آن را انتقال به فرقه گرایی تنگ نظرانه می‌نامیم، تجلی یافته است." (3)
این نظر دبیر كل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلام ، ایت الله تسخیری است البته ما این سوال را طرح نمی كنیم كه به این استناد باید معتقد شد كه استغفرالله در زمان حیات پیامبر امت اسلامی در خردورزی پیشرفتی نداشته و اگر داشت باید حتما شواهد آن كه مذاهب متعدد است تجلی می یافت و حتی معترض نیستیم كه چرا تجلی "این منبع غنی تمدن اسلامی" امر كاملا منفی به نام "فرقه گرایی تنگ نظرانه " است (چون جواب هر دو توطئه استعمار و صهیونیسم است).
اما به هر جهت این مذاهب به عنوان "منبع غنی برای تمدن اسلامی" معرفی می شوند و یا «عبدالرحیم السایح» استاد عقیده و فلسفه دانشكده «اصول دین» دانشگاه الأزهر و استاد دانشگاه‌های قطر و «أم القری» مكه معتقد است كه "تعدد مذاهب یك ضرورت تمدنی است و در قرآن كریم نیز به دو شیوه اجتهاد و تأویل اشاره شده و بكارگیری این دو شیوه(تأویل و اجتهاد) در مسائل شرعی از سوی علما و فقهای مسلمان سبب پیدایش مذاهب متعدد فقهی و كلامی در جهان اسلام شده است" (4)
اما دكتر كرمانی مبلغ و محقق فعال در زمینه علوم اسلامی در انگلیس با استناد به آیه 103 از سوره آل عمران، «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» عقیده دیگری دارد و از اشارات بعدی ایشان نیز مشخص است كه منظورش از تفرقه همان فرقه فرقه شده و مذاهب است "عامل ایجاد تفرقه نیروهای خارجی و غیر مسلمانان هستند(5)" اما بلافاصله در چند خط بعدی توضیح می دهد كه این حرف من درست است كه قدرتهای غربی هدفشان فرقه سازی است اما "تا زمانی كه ما به دین خودمان لطمه وارد نكنیم شخص دیگری قادر نخواهد بود تا در بین ما دشمنی ایجاد(6)" كند و "داشتن فهم و بینش قرانی" سبب وحدت و عدم ایجاد اختلاف و فرق است.
به نظر می رسد كه ایشان سخت معتقدند كه استعداد فراوانی بین مسلمانان برای شتاب بسوی تفرقه وجود دارد و ضمن اینكه رد نمی كند كه قدرتهای غربی تمایلی به این امر دارند اما هر زمانی كه خود مسلمانان بخواهند آنان توفیق می یابند و نهایتا دریافت اصلی بعد از پیچاندن مطالب این است كه اصل اختلاف از عدم درك قران و خواست مومنان برای اختلاف است .
این مسئله خود تناقض خاصی نیز با نظریه "خردورزی" دارد كه البته نشانه بدفهمی یا نفهمی قران قلمداد میشود كه می توان نظریه "بی خردورزی " نامید در ادامه و با توجه به همین بینش ادامه می دهند كه "اگر مسلمانان این نكته را درك كنند كه همه با هم برادرند و از یك كیش و آئین هستند، وجود گروه‌ها و فرقه‌های مختلف معنایی نخواهد داشت. آن‌ها نیز باید آگاه باشند كه عامل ایجاد تفرقه و اختلاف در بین گروه‌های مسلمان نیروهای خارجی و غیر از مسلمانان هستند. مگر ممكن است كه كسی با خودش دشمنی داشته باشد.(7) "
در نظریه دیگری بعنوان "عوامل تاریخی" ذكر شده و بطور كلی مشخص نیست كه این عوامل تاریخی از چه صنفی هستند اما مهم این است كه آن روزها گذشته و باز نخواهد گشت و كند و كاو در آن ایام جز دشمنی بیشتر نخواهد آفرید پس "قرائت" جدیدی از این مسائل می تواند راهگشا باشد چنانچه "...اقبال صدیقی از انستیتو تفکرات معاصر اسلامی، انگلستان به عنوان آخرین سخنران این کنفرانس تاکید کرد : گرایش آشکار به گروه بندی و شیوه‌های مقابله تفکر و رفتار در بین مسلمانان و بویژه فرقه گرایی شیعه و سنی عموما به فاکتورهای تاریخی نسبت داده می‌شود.
در این گونه بحثها مطرح می‌شود که فرقه گرایی در اسلام سابقه مداوم 1400 ساله دارد و از زمان زندگی پیامبر اکرم (ص) وجود داشته است و چنین چیزی غیر قابل اجتناب است در واقع برای برخی از مسلمانان، هویت فرقه ای بر هویت اسلامی انها سایه افکنده است و گرایشات فرقه ای در درک آنها از اسلام و تاریخ اسلام تاثیر مستقیم داشته است. وی تاکید کرد : تاریخ اسلام می‌تواند به شیوه دیگری نیز قرائت شود و شیعیان و سنی‌ها بیش از انچه که به نظر می‌رسد نقاط مشترک دارند(8)."
جناب شكوهی معاون اطلاعات در امور فرق و مذاهب معتقد است كه " فرقه ها همیشه در بسترهای فرهنگی و اجتماعی ایجاد می شود و سپس سرویس‌های اطلاعاتی آن فرقه را هدایت می کنند(9)" و در ادامه آنها را بعنوان " آسیبهای جدی" و "تحت هدایت سرویسهای اطلاعاتی" و "فرصتی صددرصد برای دشمن(10)" معرفی می نماید
شكی نیست كه هر یك از توصیفات از منظری خاص است و لابد اگر از سوی معاون وزیر اطلاعات باشد باید توجیهی برای میدان دادن به برخی و دستگیری و محدودیت سایرین باشد و سیاست یك بام و دو هوا با برچسبهایی مانند "ضاله و انحرافی " نیز بوضوح در جامعه ما قابل مشاهده است كه یكی فرقه ناب و نماینده كامل اسلام است كه باید سایرین پیرو او باشند و استغفرالله خاندان نبوت نیز همین قسم را می پسندیده اند و اسلام اساسا برای پیدا شدن همین فرقه برانگیخته شده و سایرین هم نتیجه استعمار یا مورد استفاده استعمارند یا اگر هیچكدام از دو قلم نیستند در بستر سوء استفاده استعمارند.
این چند نمونه از آن جهت ذكر شد تا نشان دهد چه مقدار در این مسئله بسیار واضح مناقشه و مغالطه وجود داشته و منظرهای متفاوتی شایع است كه تنها سود آن پوشاندن واقعیت است. آنچه در این بین رخ می دهد این است كه هر گروه (البته اگر همه گروه ها به كنفرانس دعوت شوند و تمامی آنها در صورت دعوت نماینده ای بفرستند) ضمن نصیحت به سایرین و كلی گویی بخود اصلا نمی نگرد و سهم خود را در این قضیه یاد آور نمی شود و مصداق این بیان است كه "بخود نمی نگرد هیچ كس كه نادانم" . جالبتر این است كه همه از یكدیگر دعوت می كنند و كسی پیش قدم نیست و یا یكی یك نمونه عملی كه در یك كشور اسلامی اجرا شده باشد و یا ثمری مشخص داده باشد معرفی نمی كند.
از دیگر سو خبری از استشهاد به آیاتی از قران كه كل جریان انشعاب در دین را صریحا زیر سوال می برد نیست و به گفته آقای صدیقی " هویت فرقه ای بر هویت اسلامی انها سایه افکنده است و گرایشات فرقه ای در درک آنها از اسلام و تاریخ اسلام تاثیر مستقیم داشته است(11)" . این تاثیر آنچنان است كه هیچ بحثی از شروع از خود و اینكه ما بعنوان اولین قدم درك خود را از اسلام واكاوی نماییم نیست و در عین حال آرزوی وحدت هم جریان دارد. مشخصا این مسئله بی نتیجه و ابتر است. تا زمانی كه هریك از علما در ذهن خود، خود را برتر و اسلام خود را ناب و عقیده خود را نماینده خالص دین بداند گر چه بخواهد ظاهر كلمات خود را وحدت آفرین بیان كند حاصلی نخواهد داشت .
این امر مورد غفلت البته نیست و در همین كنفرانسها نیز بیان می شود اما اصولا به راهكار و روشی اشاره نمی شود و به همین سبب از حد وعظ و نصیحت فراتر نخواهد رفت چنانچه "حجت الاسلام سعید بهمن پور مدرس کالج عالی مطالعات اسلامی انگلستان یکی دیگر از شرکت کنندگان این کنفرانس بود . وی گفت : با اتحاد معمولا می‌توان به اهداف مشترک مختلفی رسید که از آن جمله می‌توان به اتحاد بر اساس اهداف اسلامی، اتحاد برای دستاوردهای اقتصادی، اتحاد برای اهداف نظامی و اتحاد برای نشر یک عقیده اشاره کرد.
زمانی که ما از اتحاد اسلامی سخن می‌گوییم گرچه ممکن است که ترکیبی از اهداف متفاوت در نظر باشد و حتی بخشی از این اهداف بدست آید ولی هیچکدام اتحاد اسلامی واقعی نخواهند بود که ما در پی آن هستیم. اتحاد اسلامی بایستی بر اساس یک رابطه برادرانه و برگرفته از تعلیمات قرآن باشد. این اتحاد تنها از طریق پذیرش یکدیگر و احترام وعشق دو جانبه بدست می‌آید و می‌تواند از طریق تبادل ایده‌ها و شنیدن و آموختن بدون تعصب آراء و نظرات یکدیگر تداوم یابد(12)"
"پذیرش یكدیگر و احترام و عشق دو جانبه" در دكان هیچ فرقه و مذهبی مشاهده نمی شود و اگر بنا باشد كه این اقلام در سبد مذهبی وجود داشته باشد باید تمام تبلیغات انحصار گرایانه و ناجیانه و نابیانه آن فرقه یا مذهب از تئوری آن حذف شود و این دقیقا مساوی است با از میان رفتن تمام عواید اقتصادی و منافع سیاسی و قدرت دنیوی علمای فرق و مذاهب كه البته آنها هم به تمامه بر این امر ومضرات عملی وحدت واقفند و اینگونه وحدتی را به هیچ وجه نمی پسندند.
اگر حصول به چنین تفكری را محال ندانیم باید اذعان كرد كه تا رسیدن به آن راهی بسیار دراز مانده است. وحدت با انحصار قرابتی ندارد این انحصار گرایی است كه هر یك از فرق و مذاهب را ساخته و برجا نگاه داشته و اگر نه لفظا كه حقیقتا آنرا برداریم چیزی از مذاهب هم نخواهد ماند و به همان اصل مشترك خواهیم رسید. این معضل در گفتگوهای خارج اسلام نیز بسیار مهم است تا جایی كه هیچ یك از فرق و مذاهب نمیتوانند نماینده مورد قبولی برای اسلام نزد سایرین باشند و گاها نظرات غیر مسلمانان شباهت بیشتری به برخی مذاهب دارد تا بین همین مذاهب.
"... و اگر این عقیده نهایی و جامع و شامل را قرار است جامعه مسلمانان تعیین كند كدام یك از شعب اسلام در گفتگوی تمدنها حرف نهایی راخواهد زد تا تكلیف بقیه خلایق روشن شود.بسیاری از مهاجران افغان از فرهنگ و سبك زندگی اقشاری از مردم تهران و شهرهای بزرگ ایران بیشتر حیرت می كنند تا گروه اخیر از طرز زندگی در ایتالیاو اسپانیا و یونان.
در تفاهم تهرانی و همتای استرالیایی اش تفاوت زبانی كمتر مانع ایجاد می كند تا در ارتباط شیرازی و قندهاری كه به زبانی واحد صحبت می كنند. تفاوتها میان جوامع اسلامی گاه عمیق تر از تفاوت میان مومن و كافر است . كفار فرنگ معمولا با ایرانیها ملایم تر رفتار می كنند تا ایرانیان با افغانهای هم ائین خویش(13)."
برای فردی كه به تحقیق و نه از روی وراثت و تقلید می خواهد به اسلام روی آورد بخصوص در غرب این سر درگمی ملموس تر است كه مصداق خارجی تحقیقات در قران كریم در بیرون كدام معرفی از اسلام یا به عبارتی كدام یك از فرق و مذاهب است و اصولا از دین حضرت ختمی مرتب صلوات الله علیه مصداق خارجی بجز نمود محدودی در هر فرقه یا مذهب چیزی باقی مانده است یا خیر؟ بعید است پاسخ این مسئله بطور روشن مثبت نباشد. و یا بقول سید جمال اسد ابادی باید در كشورهای اسلامی را بروی غربیان بست تا نتوانند اعمال وافكار آنان را از نزدیك ببینند و تنها قران را بسوی آنان روانه ساخت تا با مطالعه آن به شناخت اسلام نائل گردند.
سبب سردرگمی
اما اصل تمام سردرگمی ها و تناقضات ذكر شده در این است كه نگرش قرانی بكلی با این تصورات و ساخته های علمای مذاهب و فرق تفاوت دارد و نه تنها تفاوت دارد بلكه تناقضی آشكار دارد. قران كریم تمایل خاصی دارد تا از جمع بندی این واژه پرهیز نموده و به خواننده آموزش دهد كه یك دین بیشتر وجود ندارد و خداوند واحد است یك دین نیز بیشتر نیاورده است و آنرا بنام دین "حنیف" و "دین فطری" و "صراط مستقیم" و گاهی "اسلام" می نامد و سفارش این است كه بسوی دین حنیف گرایش یابید كه آن دینی فطری و مطابق سرشت انسانی است.
الروم : 30 فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ و در ادامه همین نگرش تمامی پیامبران قبل را به انضمام مومنان حقیقی آنان مسلمان می خواند البقرة : 136 قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَینا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِی مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ ما أُوتِی النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و بدین نگرش " إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ" دین خدا یكى است، و آنهم اسلام است و كتابهایى كه خدا نازل كرده در آن هیچ اختلافى ندارد، و هیچ عقل سلیمى در این شك نمى‏كند(14)" یعنی "خداى تعالى بعد از آنكه بیان كرد: كه دین حق كه اولاد ابراهیم از اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان وى بر آن دین بودند اسلام بود، و خود ابراهیم هم آن را دین حنیف نامید"(15)
این است كه آل‏عمران : 85 وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین هر كس غیر دین اسلام برگزیند از زیانكارانی می داند كه هرگز از او عقیده ای پذیرفته نخواهد شد و این نگرشهای مختلف و نامهای ناشمار همگی نشانی از شرك دارد تا دین خالص الهی. این عدم پذیرش ناظر به یك امر اننتخابی نیست كه خداوند بین دو گروه از ادیان یكی از آندو را نخواهد پذیرفت بلكه ناظر به این حقیقت است كه غیر از این دین فطری و این دین قیم و این اسلام اصولا حقیقتی آسمانی و پیامبر دیگری وجود ندارد تا مورد پذیرش یا عدم پذیرش خداوند واقع شود و این راه و صراط مستقیم از تفرقه و دوكانگی و اختلاف مبرا و بركنار است.
" قوله تعالی: الشورى : 13 شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَینا إِلَیكَ وَ ما وَصَّینا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ دقت در این جمله برای ما راهنمای خوبی است كه تفحص كرده و برای خود روشن كنیم كه آیا این خطاب به كیست و در مورد چیست؟ به همه ادیان است كه همگی دین را بپا دارند و در آن تفرقه نیندازند.
در این صورت مقصود از این دین چه دینی است آیا مقصود اینست كه همگی ادیان خود را بپا دارید یعنی مسیحی پایبند مسیحیت شود و جامعه یهودی دیانت یهود را بپا دارد كه این امر باز همان تفرقه است و یا اینكه مقصود این است كه همگی دین و شریعت محمدی را بپا دارند كه مسلما چنین معنایی از آیه مستفاد نمی‌شود زیرا این وصیت مربوط به قبل است و مربوط به دوره‌ای است كه دین و شریعت رسول اكرم هنوز در عالم به ظهور نرسیده بود پس مقصود از دین در خطاب ‏ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ نه شرایع گذشته است و نه شریعت حضرت رسول اكرم بلكه مقصود دین اصیل و لایتغیر خداوند است. دینی كه مقدس از همه رنگها و صبغه‌های ادیان خاص است.
در حقیقت روح ادیان و حقیقت همه شرایع است" (مقاله دین حنیف) با این طرز تفكر بسیار عجیب است كه بتوان نحله ها و مذاهب و فرق متناقضه كثیره را در دین حضرت رسول الله (كه باید اسلام باشد و این آرزوی حضرت ابراهیم نیز بود و او این نام را برای امت حضرت ختمی مرتبت برگزیده بود حج 78) و البته نباید با اختصاصات آن اسلام حقیقی كه همان دین حنیف است مغایرت داشته باشد كه به این ترتیب از اسلامیت خود خارج خواهد شد مشاهده كرد و بعد از مشاهده تایید كرد و نشانی از پیشرفتهای فكری یا مسائل تاریخی یا ساخته دستهای استعماری و خارجی دانست.
زیرا تمام این عوارض بعدی از هر سنخی كه باشد مردود و مطرود اصل قران است و ساخته بودن دست استعمار چیزی از كراهت و زشتی آن نمی كاهد. بلكه بر اصل قابلیت آن ضربه ای سخت وارد می سازد تا عقلا در هنگام مواجهه با آن اظهار نمایند دینی كه اینگونه قابلیت دخول توطئه خارجی را دارد قابل اعتنا نخواهد بود.
از این رو طرح شواهد نه به جهت نقد و بررسی (كه علمای اعلام بیش از چهارده قرن مشغول بدان هستند) بلكه به منظور نشان دادن این اصل بود كه تمامی آنها از همین جهت مشابهت خود را به اصل از دست داده و به چیزی دست ساز بشر تبدیل شده است. این است كه بعضی از آیات كتاب چنان مهجور مانده اند كه گویی در آن وجود نداشته اند و مصداق"... أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ " (البقرة : 85 ) قرار گرفته اند كه هر قسمتی از كتاب را كه خوشایندشان لابد هست می گیریند و باقی را فراموش می كنند و به این صورت كتاب خداوند به وسیله ای برای تامین اهداف دنیوی قرار می گیرد.
از این رو دین بغایت ضیعیف و در نظر اهل علم مایه اختلاف و مشاهده می شود. این همان سیاهچاله ای است كه اكثر علمای مذاهب اسلامی ناخواسته بدان مبتلا می گردند كه در هنگام دفاع از دین رسول الله می باید قبلا از عهده دفاع از مذهب خود برایند و تامین كننده منافع مذهب خود باشند و واضحا مشخص است كه با انكار عملی اصلی ترین كاركرد دین الهی كه شامل وحدت دین است نمیتوان از آن دفاع كرد. با دلهای متفرق نمی توان به وحدت اندیشید.
تفرق علت ضعف دین
حضرت بهاء الله قریب یك قرن و نیم قبل، به این مسئله بطور بسیار مستقیم و واضح پرداخته‌اند كه یكی از آفات بزرگ دین ابتدا عدم توجه به ریشه واحد ادیان و در حقیقت عدم مصداق وحدت دین و در عالم دین نیز ایجاد شعب و فرق متنوع و متفاوت در آن است و جدای از اینكه كدام حق و كدام باطلند نفس این مسئله را مورد انتقاد و نكوهش قرار داده اند. در صورتیكه بیشتر بحثهای جاری و متداول در قسمت دوم منحصر است و همه فرق سعی دارند كه حقانیت و برتری خود را در دین به رخ سایرین كشیده و خود را تنها نماینده اصلی دین قلمداد كنند و غالبا هر كدام كه برتری ظاهری یا سلطه دنیوی بیشتری داشته باشند خود را به عنوان "اسلام ناب" معرفی می كنند.
اهمیت این امر بحدی است كه آنحضرت یكی از علل اصلی جهانی نشدن اسلام و ضعف آنرا همین اختلاف و فرقه و مذاهب بر می شمرند و بیاناتی با این مفهوم در آثار بهایی بطور مستقیم و غیر مستقیم بسیار است كه جهت اختصاربه این بیان بسنده می گردد "...اگر حزب فرقان فی‌الحقیقه به آنچه از قلم رحمن نازل شد عمل می‌نمودند، جمیع من علی الارض به شرف ایمان فائز می‌گشتند. اختلاف اعمال سبب اختلاف امر گشت و امر ضعیف شد. یكی دست بسته به صلوه قائم و حزبی گشوده. یكی در تشهّد، التّحیات می‌گوید و دیگری السّلام.
از اینها گذشتـه حزبی می‏رقصند و می‏گویند این ذكر حق است، نعوذ بالله، حق از این اذكار مقدّس و منزّه و مبـرّاست. شریعت رسول الله روح ما سواه فداه را به مثابه بحری ملاحظه نما كه از این بحر خلیجهـای لایتناهی برده‎اند و این سبب ضعف شریعت الله شده ما بین عباد. و تا حین نه ملوك و نه مملـوك و نه صُعْلُوك، هیچیك سبب و علّت را ندانستند و به آنچه عزّت رفته راجع شود و علم افتاده نصب گردد، آگاه نبوده و نیستند.
باری یك خلیج شیعه، یك خلیج سنی، یك خلیج شیخی، یك خلیج شاه نعمت اللّهی، یك خلیج نقشبندی، یك خلیج ملامتی، یك خلیج جلالی، یك خلیج رفاعی،‎ یك خلیج خراباتی؛ اِنْ تَعُدُّوا سُبُلَ الْجَحیمِ لا تُحْصُوها. حال سنگ ناله می‏كند و قلم اعلی نوحه. ملاحظه نما كه چه وارد شد بر شریعتی كه نورش ضیاء عالم و نارش هادی امم، یعنی نار محبّتش. طُوبی لِلْمُتَفَكِّرین وَ طُوبی لِلْمُتَفَرِّسینَ وَ طُوبی لِلْمُنْصِفینَ.(16) "
اما در قران نیز این مسئله جای بحث دارد وعجیب است كه مسئله به این واضحی مورد عنایت صاحبان فرق قرار نگرفته و از خیل عظیم روسای فرق و علمای اعلام مذاهب كسی به روی مبارك نیاورده كه این آیات اولا خطاب به علمای دین است و در وهله ثانی مقلدین بی پناه.
غربت این تفكر از این ایراد شیخ الاسلام تفلیس به كتاب ایقان می تواند روشن باشد و بیان جناب ابوالفضائل در پاسخ ایشان می‌تواند تا جایی به بحث ما مرتبط باشد.
"...یا شیخ بطلان فرق اسماعیلیه یا كیسانیه و یا زیدیه نه از جهت اسماعیلی بودن و زیدی بودن و كیسانی بودن است بل سببش صرف تفرق و اختلاف و تشیع است كه به حكم آیه كریمه قرانیه "ان الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعا لست منهم فی شیء انما امرهم الی الله هم ینبئهم بما كانوا یفعلون (انعام 159) و آیه مباركه ولاتكونوا من المشركین من الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعا كل حزب بما لدیهم فرحون (31 و 32 روم) از حقیقت جامعه بی بهره شدند و در صف احزاب و فرق كه حق جل جلاله از آن نهی صریح فرمود داخل گشتند و در ان حكم جمیع فرق اسلامیه اعم از اینكه سنی باشد یا شیعی یا اسمعیلی و زیدی و غیره هم كل شریكند و در صفوف فرق مختلفه داخل.
این است كه ما اهل بها جمیع فرق اسلامیه را به هر اسمی كه مسمی باشند همین قدر كه به وحدانیت خداوند تبارك و تعالی و نبوت حضرت خاتم الانبیاء مذعن بودند و به احكام قران عامل تا ظهور نقطه اولی كه ظهور قائم آل محمد است جمیع آنها را در تحت كلمه اسلام داخل می دانیم و نجات و عدم نجات هر فردی از افراد فرق مذكوره را موقوف و منوط به اراده حق جل جلاله می شناسیم...
خلاصه مقصود این است كه سبب بطلان فرق كیسانیه و غیرها صرف تفرقت و اختلاف است كه كل در ان شریكند نه اسم مخصوص و فرقه مخصوصه زیرا كه حق جل جلاله در آیه اولی به حضرت ختم الانبیاء می فرماید :كسانی كه دین خود را متفرق كنند و طایفه طایفه گردند از تو بهره ای ندارند امرشان با خداوند است و بعد ایشان را به آنچه می كنند متنبه و آگاه می فرماید و در آیه ثانیه به اهل اسلام می‌فرماید: مباشید از مشركین كه دین خود را تفرقه كردند و فرقه فرقه و طایفه طایفه شدند وهر فرقه به معتقدات خود خوشنود و فرحناك گشتند.
از صریح این دو آیه كریمه كه ابدا تاویل بر نمی‌دارد اهل بصارت توانند فهمید كه هر یك از فرق اسلامیه كه خود را فرقه حقه گویند و دیگری را فرقه باطله از حقیقت جامعه محمدیه بی بهره و محجورند و در عداد احزاب موصوفه در آیه مباركه مندرج و مذكور زیرا دیانت اسلامیه حقیقت جامعه نورانیه بود كه كاملا بر حضرت خاتم الانبیاء علیه و آله اطیب التحیه و البهاء نازل شد و آن حضرت نیز كاملا و تماما به خلق ابلاغ فرمود احدی تا ظهور قائم موعود حق تغییر سنتی از سنن او را نداشت و احدی ماذون در تفرقه و اختلاف امت نبود وهر كس سبب تفرقه و اختلاف گشت از ادراك حققت محروم ماند و در صف احزاب مردوده داخل گشت.(17).."
آیا پیشقدمی هست
اما خوب بود كه یكی در این جهان و كاش در كشورهای اسلامی و اولی تر بود كه علمای بزرگ شیعی مثلا در كشور اسلامی ایران كه اقتدار دینی و حكومت ظاهره دنیوی و منابع سرشار خدادای این سرزمین را در تحت تسلط تامه خود دارند و مهمتر اینكه خود را نماینده انحصاری و بحق اسلام ناب می دانند و معتقدند كه اسلام آنها قابلیت صدور به تمام جهان را داشته و نجات بخش اهل جهان خواهد بود و مدیریت جهان بعد از فروپاشی امپریالیسم به عهده آنها سپرده شده، بنیادی می نهادند و در این سی سال فرصت طلایی اساسی می گذاشتند كه بر پایه قران بود (نه تقالید اباء و اجدادی و همچنین فارغ از چرب و شیرین منافع مادی و سیاسی و مصلحت و حفظ آنها كه قطعا ارتباطی با حقیقت ندارد) همان دینی كه حضرت محمد رسول الله تبلیغ و نشر می كرد كه مسلما نه شیعه بود نه سنی نه صوفی بود و نه وهابی و ... بلكه اسلام بود و این اسلام كه در قران بكار رفته فراتر از یك تقسیم بندی ظاهری و رسمی بود و حتی وسعت تمام ادیان الهی را شامل می شد (البته در اینجا بحث ما معنای اسلام نیست و خوشبختانه این بحث در قران بسیار روشن و قابل فهم است و از جمله مسائلی است كه براحتی نمی تواند به انحصار یك فرقه یا گروه خاص در آید علاقمندان می توانند به تفسیر كبیر المیزان مجلدات 1و3 بطور خاص مراجعه نمایند).
حتی مشخص است این حربه انحصارگرایانه كه بنام اهل بیت و بیشتر به عنوان حربه داخلی مورد استفاده قرار میگیرد حقیقتا مابه الامتیازی نیست و با شیعه بودن چندان ارتباطی ندارد اگر نخواهند مابه الامتیاز و مایه اختلاف قرار دهند تا جایی كه همین علمای دو آتشه شیعی در مدح حضرت علی یا امام حسین سیدالشهدا به اقوال تمامی مسلمانان و حتی اهل كتاب و غیرهم می پردازند تا احترام و تكریم آنان هویدا سازند پس اگر این اقوال صحیح است دیگر چه افتخار خاصی برای شیعی بودن هست كه لزومی به پررنگ كردن داشته باشد این امر بدیهی است كه اگر كسی حضرت رسول الله علیه التحیه و الثنا را بعنوان فرستاده خداوند قبول كرد مسلما خاندان او را مكرم و معزز خواهد دانست.
در این صورت به جای برگزاری كنفرانسهای روزانه و ساعتانه در بحث تفرقه شناسی و فرقه یابی و سركوب و مقابله با فرق ضاله و اقسامهم ابتدا خود را از فرقه بودن فارغ می ساختند و آنگاه می توانستند با غیر اسلام نیز به مصداق ایه كریمه آل‏عمران : 64 قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ به اتحاد و یافتن نقاط مشترك با اهل كتاب می پراختند و البته با این فرض محال جهان دیگری داشتیم و اعتبار دیگری.
در این صورت بود كه لااقل همانگونه كه در تئوری و هر جا كه نفع اقتضا می كند در عمل نیز دین خود را از انبیای الهی مستقیم تر و درست نمی دانستند و به تلویح با اعمال خود ثابت نمی كرندند كه معنای دین را از خود خدا در كتابش بهتر می فهمند و مدعی نمی شدند كه خدای انزمان اینفدر پیشرفت نداشت كه مسائل امروزی را بفهمد و باب اجتهادات بی مورد باز نمی كردند كه چنین و چنان ، پس دینی كه بعنوان اسلام در قران معرفی شده اولا خود می آموختند و در عمل از این همه وسعتی كه در كلمه اسلام موجود است بهره می جستند و در ثانی به سایرین نیز معرفی می كردند البته مسلم است كه در این صورت نیازی به تبلیغ نبود بلكه سایر مردم خود به این دین روی می آوردند و بعنوان یك نمونه والگو در جهان اسلام واژه دین و مذهب را از میان می بردند و در پرسشنامه های خود افراد را مجبور نمی كردند كه در ادامه دین كه اسلام می نویسند مشخص كنند كه مذهبشان چیست یا به عبارتی دین خود را بلافاصله بعد از ذكر، باطل كنند و خود را از نصایح كتاب الهی دور و به جرگه بندیهای سیاسی متمسك شمارند.
خوب بود كه این گونه اسلام اول در اینجا اجرا می شد و بعد می گفتند كه فرق این چنین و آنچنان نه اینكه فرق هم وسیله ای برای سركوب و بدر كردن دیگر فرق از صحنه و ادامه قدرت و انحصار ثروت و حاكمیت بحساب آید واز آن بهره برداری تبلیغاتی شود
اگر این حسن نظر بود جهان به گونه دیگری به اسلام ایران می نگریست و بعید نبود كه سایر كشورهای اسلامی نیز به این معنا تاسی كنند و آن وحدت فرضی كه هیچگاه دست نیافت و با این وضع دست نخواهد یافت و كنفرانس تقریب مذاهب ها جدای از پذیرایی و فرصت گردشی كه از بیت المال مسلمین نصیب شركت كنندگان می كند(18) خود امری باطل و عبث است و نقض غرض.
آنچه از خلاصه این كنفرانسها منتشر می شود شامل نصایح مشفقانه ای است كه رهبران شركت كننده نصیبت یكدیگر می كنند و لعن و طعنی كه به غایبین مجری می دارند و جالبتر از همه مدعایی است كه هر گروه نگرش خود را به نگرش پیامبر و اهل بیت نزدیكتر می شمارند و به عبارتی دیگر چنین می فهمانند كه بنیانگذار دین نیز به فرقه آنان نزدیكتر بوده یا پیرو همان فرقه بوده است.
پس در همه عصر یك مسلمان نبود
اما آنان كه رندترند می دانند كه زنده نگاه داشتن این آتش اختلاف بهترین وسیله برای حفظ قدرت و تسلط است تا بتوان دشمن فرضی را بزمین بزنند و مقلدین بی نوا فارغ از این دعوای درونی قدرت؛ وسیله اجرایی و آلت حفط آن می شوند
پس دنیال فرقه ناجیه گشتن بیهوده به دنبال سیمرغ و عنقا رفتن است و در كوه قاف هم این روزها پیدا نمی شود و كسی نیست كه بپرسد دین من اگر بر مبنای قرانی است كه حضرت محمد معرفی كرده كه نه می تواند شیعه باشد و نه سنی و نه غیرهم كه عددشان ماشاءالله از تعدا مومنان افزون است بلكه اسلام است و اسلام هم تعریف معینی دارد و لااقل از نام ظاهری نباید عدول كرد
پس در همه عصر یك مسلمان نبود سخنی است كه از عمق دین نشات گرفته و از عمق اطلاع . اما نان و آب در همین فرق است و قدرت در همین جا .از این روست كه جهان شش میلیاردی ما در جریان عجیبی چشم دیدن این یك چهارمش را ندارد واین یك چهارم هم به نحو اولی و با فتاوی عجیب رسیدن به بهشت خود را در گرو سربریدن یكدیگر و یا در بهترین حالت تشرف به مذهب خود می دانند. دوستی عرب زبان كه به تازگی دل و جان به طواف مقصود عالمیان معطر نموده بود بعد از دیدن این بحث تجربیان گرانی را مطرح می كرد.
در یكی از خاطرات اظهار داشت كه وقتی با برخی اعراب صحبت می شد و از موطن می پرسیدند و ذكر ایران می شد با تعجب اظهار می داشتند كه مگر شیعیان ایران هم مسلمانند! گفتم جایتان بسیار در محله ما خالی است كه واعظ مسجد قرب ما هر روز پس از نماز مغرب و عشا، غیر شیعه را چگونه پذیرایی می نماید و به القاب شامخه مفتخر می نماید و در كنار آن چهره پامنبریها دیدنی تر است كه بعد از این مراسم حققتا خود را در یك قدمی حور و قصور در بهشت موعود ملاحظه می نمایند بدون اینكه قدری بیش از یك قدمی خود را هم ملاحظه نمایند.
در باب فرقه و مذهب به یك اشاره دیگر جناب معاون باز می گردیم كه در بحث مطرح فرمودند و آن طرح بهائیان در جركه فرق و مذاهب بود. البته چون ایشان در مجمع عمومی حقوق بشری در ژنو تشریف نداشتند و هم چنین به زبان انگلیسی برای مخاطبان خود سخن نمی گفتند معتقد هم نیستند كه در ایران اسلامی"آزادی مطلق" وجود دارد و هر كس با هر عقیده ومرامی آزاد و بهائیان بیشترین حق شهروندی را دارا هستند بلكه صراحت و صداقت خاص خود را دارند و از این جنبه قابل تقدیر و تحسین هستند.
" آقای شکوهی با اشاره به نقش منفی بهائیت در طول تاریخ ایران افزود: هر کس که بهایی است جاسوس نیست، ولی اساسا جریان بهائیت یک جریان جاسوسی است و در فتنه اخیر بهترین گزینه برای دشمن، بهائیت بود(19)" و در ادامه به صراحت اعلام می دارد كه چه مقدار تسامح و گذشت و فرهنگ گفتگو در قسمت رسمی حاكمیت برقرار است كه از "تعطیلی" تا "محدودیت" در سریان است و خوبست كه الگویی باشد برای كشورهای غربی كه چگونه با اهل اسلام از هر فرقه و مذهب عمل كنند (كه در تئوری مسیحی جز فرقی ضاله و انحرفی به چشم نمی آیند نه اینكه مركز اسلام شناسی و كنفرانسها در لندن باشد به جای مكه یا مدینه و مركز تبلیغ در هامبورگ باشد نه در افغانستان یا ایران و از سویی جلوی سفارت همین كفار در ایران اسلام جوانان شیعه دوازده امامی با آرزوی بدست آورن ویزا در صف گریختن از این همه تسامح و تساهل و رافت اسلامی نوبتهای طولانی و شرایط سخت را تحمل كنند)
تقسیم بندی فرق
در هر صورت این تقسیم بندی بسیار جالب است " وی به تقسیم بندی فرقه ها پرداخت و گفت: فرقه ها دارای دو قسم هستند، فرقه‌های نوظهور و فرقه‌های ریشه دار که سیاست نظام نسبت به فرقه های نوظهور تعطیل کردن آنها است و نسبت به فرقه های ریشه دار، محدود کردن آنها است(20)." جالبتر از این روش ادامه بحث است كه در گزارش آمده "معاون وزیر اطلاعات در فرق و مذاهب، نقش رهبران فرقه ها را خاطر نشان کرد و ادامه داد: رهبران فرقه ها در پی شهوت، ثروت و قدرت هستند، در حالی که مریدان، آسیب دیدگان اجتماعی هستند باید دست آنها را گرفت و با این فرض، حساب رهبران فرقه‌ها با مریدان جداست و باید دست آنها را گرفت جدا است(21)"
باز هم بین كردار و گفتار تضادی بیرون از حد واندازه دیده می شود و حتی اگر فرضیه ایشان مبنی بر فرقه بودن بهائیت را بپذیریم و روش آنان بعنوان "محدود" كردن را از نكات مثبت قلمداد كنیم و باز فرض كنیم كه بهائیت رهبری دارد و این تعبیر را نیز با تسامح در مورد مدیران جامعه بهائی بكار بریم و سایرین را هم "مرید" بدانیم تنها دو مصداق از آخرین گزارشها از رفتار حاكمیت می تواند نشانی از صداقت باشد.
اولا بیش از دو سال است كه مدیران جامعه بهایی ایران بدون جرم اثبات شده ای در زندان اوین(22) بسر می برند و در آنجا دیگر نه "شهوتی است نه قدرتی و نه ثروتی" اما چگونه است كه آخرین خبر در مورد اعضای این جامعه بعنوان "گرفتن دست آنها" "تخریب بیش از پنجاه خانه روستایی آنان در ایول(23)" می باشد و روزی نیست كه خبر احضار، دستگیری ، اعلام حكم، برگزاری دادگاه برای فرد یا افرادی از بهائیان در ایران شنیده نشود(24). البته از دست گیری تا دستگیری فاصله بسیار است. و حتی اگر قبول كنیم كه این جریان مورد سوء استفاده یك قدرت خارجی هم قرار می گیرد این هم نه رتباطی به سركوبی و عدم شناخت كل مجموعه دارد نه توجیه كننده آن است.
اگر هم سربازان گمنام امام زمان روزی به فرض محال بهایی جاسوس هم یافتند خیلی شق القمر نكرده اند همانگونه كه از بین مسئولان دلسوز دیروز در سمتهای مهم هم می یابند بلكه بیشتر و پیشتر حكایت از آن دارند كه به حال این جامعه و مدیریت آن باید گریست كه بستر اینگونه كجرویها را آماده كرده و همانگونه كه معاون محترم وزیر اظهار می دارند "فرقه ها هم از این بستر مورد سوء استفاده" قرار می گیرند.
خوب یك آدم عاقل در ان مجلس نبود كه بهتراست گفته شود یك انسان آزاده از چرب و شیرین منافع دنیوی تا بپرسد این بستر كه از سوی حضرات بعنوان بستر فتنه خوانده می شود و دامن بسیاری از جوانان این مرزو بوم را از دانشجو و كارگر تا فارغ التحصیل و بهایی گرفته است و تمام اتهامات بسوی آن فرافكنی شده از كجا و بوسیله چه كسی ایجاد شد تا چنین كسانی قربانی آن قرار بگیرند و این سوال ساده كه پاسخی ساده تر از خود دارد خود می تواند سرزنشی غیر مستقیم باشد بر گویندگان چنین سخنی و باز باید پرسید با این گیرو بندهای اخیر، حتی اگر فرضیات شما درست باشد آیا قبل از آن این فرضیه درستتر نخواهد بود كه نوع مدیریت اوضاع الاقل در دوره اخیر طوری بوده است كه بهترین بستر را فراهم آورده و تمایل جامعه به فتنه بقول شما مهیا شده و آیا اگر این است نباید قبل از قربانیان فتنه بستر سازان آن را مواخذه كرد.
البته سابقه طولانی داریم كه همیشه در این كشور كوتاه ترین و راحتترین راهها برای هر كاری توسط مسئوولان به انجام می رسد و بر هیچ عاقلی پوشیده نیست كه گرفتار كردن بی پناهترین افراد و مورد اتهام قرار دادنشان از بهائی و دانشجو و... حتی اگر بقول حضرات در این بستر مورد مناسبی برای دشمن بوده اند بسیار راحتتر و عملی تر و در ضمن اقناع كننده تر برای گروههای فشار است تا انگشت نهادن بر مناظره گران پرهیبت كه بانی و بستر ساز اصلی جریان بوده اند و یا آن دستگاههای عریض و طویل نظارتی وامنیتی كه بعد از فیلتراسیون های پیچیده ،تائید مناظره كنندگان را اعلام نمودند . اما این دریغ نیز به سایر تاسفات باید اضافه شود.
اما مسئله بهائیت این است كه اصولا با فرقه و مذهب مخالف شدید است و بی دینی را بهتر از اختلاف در دین میداند اصولا خود اول مخالف فرقه كرایی است و سخن ایشان كه فرق مایه بدبختی است در جزء‌اصول اساسی بهایی قرار دارد كه جانا سخن از زبان ما گفتی و تمایل شدید حضرات به فرقه وانمود كردن بهائیت فقط در رمز سركوبی و عدم رسمیت است و الا این امر حتی در عالم اسلامی در ابتدای قرن بیستم حل و فصل شده بود و اخیرا نیز در مصر این مسئله مطرح و تاكید مجدد بر استقلال بهائیت از اسلام شد. اولین حكم صریح در تاریخ دهم می 1925 در محكمه شرعیه ناحیه ببا از مصر علیا(25) صادر شد كه طی آن " علمای سنّت عقد زواج بین بهائیان مذکور و زوجاتشان را فسخ و ارتداد و کفر متمسّكین بشریعهء ربّانیه و انفصال و استقلال امر حضرت ربّ البریه را از سایر شرایع قبلیه اعلام نمودند." (26)
در این حكم صریحا اعلام شد كه بهائیت دین جدیدی است كه عقاید واصول و احكام خاص خود را دارد "انّ البهائیة دین جدید قائم بذاته له عقاید و اصول و احکام خاصّة بتغایر و تناقض عقاید و اصول و احکام الدّین الاسلامی تناقضاً تامّاً فلا یقال للبهائی مسلم و لا العکس کما لا یقال بوذی او برهمی او مسیحی مثلاً مسلم و لا العکس للتّناقض فی ما ذکر"(27)
هم چنین در مقاله ای كه بعد از بحثهای فراوان در باره حقوق شهروندی در مصر بالا گرفت و دادگاهی بهائیت (28)را به عنوان یك دین مستقل شناخت اما اعتراضات علما به این سو راه یافت كه مجبور شدند این حكم را بطور دستوری لغو نمایند و كسانی چون علامه سید محمد حسین طباطبایی در کتاب خود بنام شیعه اسلام مینویسد (ترجمه بمضمون ازانگلیسی) مذاهب بابی و بهایی هم از لحاظ اصول و هم از لحاظ فروع با اسلام تفاوت دارند و لذا نمیتوان آنهارا شعب اسلام دانست.(Shi`te Islam, London George Allen & Unwin Ltd, 1975, p 76)"(29)
پس اصلا بهائیت در این بحث چایی ندارد و فقط بازار گرمی است و چون الان رسم شده كه مثل روضه خوانی ها یك گریزی هم به كربلا بزنند كه پا منبریهای تسبیح گران هم از خواب بیدارشوند و هم انتهای روضه را درك كنند و هم از نظر عاطفی تحریك و اقناع شوند یك سنگی هم به فرقه ضاله می زنند و یك گریزی به جریان فتنه كه خداوند عددشان را زیاد كند كه به قول حجت الاسلام و المسلمین رمضانی رئیس مركز اسلامی هامبورگ كه معتقد است "مبلغان دینی باید از تهدید جوامع غرب علیه اسلام نهایت استفاده را ببرند زیرا تخریب، یک نوع بستر سازی برای ترویج اسلام به شمار می رود(30)" این كارشان هم سبب علاقه متحریان می شود كه حركت بسیار قابلی است و برای بهائیان بسیار مفید.
چنانچه رئیس مركز اسلامی هامبورگ می فرمایند البته همین فرمودن ایشان و وجود رسمی یك مركز اسلامی در غرب كه اصولا به اسلام اصلا به عنوان یك دین رسمی یا غیر رسمی نمی نگرند نشان از این دارد كه در مسئله مدارا و ازادی عملی چه مقدار تفاوت است بین كفار و مسلمین !
از این رو بهائیان به مصداق این بیان از این حركتها دلگیر نیستند زیرا از این نوع تفكر و نگرش دیدن غیر از چنین رفتاری عجیب است "از این کلام مرادم اینست که وقتیکه کتابهای افترا منتشر شود و در جرائد مفتریات نوشته گردد شما محزون نشوید بلکه بدانید که این سبب قوت امر اللّه است. زیرا درخت بی بار را کسی سنگ نزند چراغ خاموش را کسی تعرض ننماید آنچه واقع شود همان سبب قوت امراللّه است...مقصد اینست که از مفتریات قوم و کذب و مجادله ی آنها هیچ فتوری به امر اللّه وارد نمیآید بلکه سبب علوّ امر اللّه است و دلیل بر آن است که اگر امر عادی بود کسی تعرضی بر آن نمینمود...(31) "
اما به جز معاون وزیر كه لااقل متوقع باید بود كه حرفهای تكراری و بازاری را مكرر نكند و بینشی نو داشته باشد آیا كسان دیگری كه دستی بر آتش دارند نیز همین حرفها را تایید می كنند و یا لااقل جریانهای دیگری را نیز مشاهده می كنند كه عمق تاسف را به همراه دارد از این بینشها برای خاتمه مقال چند نمونه اشاره می شود
همین كه بر عكس كوررنگیهای معمول هر چه بد هست از استعمار می بینند این متفكران می دانند كه سر در برف فرو كردن موقتی است و آیندگان به قضاوت خواهند نشست و بر عمق بی خردی خواهند گریست اذعان می دارند كه اعمال "ناجوانمردانه با روش هائی همچون ربودن و به قتل رساندن بیگناهان و استفاده از افرادی که دچار معلولیت ذهنی هستند برای انجام عملیات انتحاری بدون انکه خود آنان بدانند و سر بریدن اعضاء خانواده در کنار همدیگر و نمایش و حکم به تکفیر دیگر مسلمانان (32)"
ابتدا از این نظرها سرچشمه می گیرد كه عده ای خود را به جای خدا و یا رسول او قرار داده و تنها بینش خود را اسلام خالص ناب میدانند و به خود حق می دهند كه به هر نوعی كه بخواهند از این حق دفاع كنند اما چرا از نمونه های غیر داخلی استفاده می جوییم به آن جهت است كه آزادی بیشتری در استفاده از آن مصادیق است و گرنه مصادیق انحصارگرایی و متهم كردن دیگران به كفر و فتنه و شرك و ضلالت و انحرافی و... همه از یك نوعند و نتیجه ای نیز بهتر از نوع اول ندارند گرچه از نظر فیزیكی چندان مشهود نباشد.
این است كه "اصحاب رسول خدا(ص) برای مسلمان شدن مردم وگسترش اسلام عملیات انتحاری و منفجر کردن خود همرا با صد کیلو مواد منفجره در بازار ها و میان مردم مظلوم کوچه و بازار و کودکان و پیران انجام نمی دادند اصحاب پیامبر مردمان بی گناه را نمی ربودند وبا چشمان بسته آنها را بنام الله قادر متعال سر نمی بریدند و فیلم آنرا از طریق شبکه های ماهواره ای و اینترنت جهت آگاهی جهانیان پخش نمی کردند، سی دی آنرا رایگان درکوچه و بازار توزیع نمی کردند ... تربیت شدگان بنی مکرم(ص) اسلام در مسافرت های تبلیغی دعوت به اتحاد، انسجام، مهربانی و عمل به قرآن و پیروی از سیره نبوی به تشنگان حقیقت آموزش می دادند.
تکفیر و مشرک دانستن دیگر مسلمانان و گویندگان شهادتین توسط مبلغین راستین رسول خدا(ص) ممنوع بود، مسلمانی حق نداشت مسلمان دیگر را کافر و مشرک بپندارد و خون و مالش را طی فتوای فردی و جمعی جائز و حلال بدان(33) " بسیاری از این نمونه ها بطور سازمان یافته و رسمی در الفاظی روتوش شده و با احكام كتبی و رسمی در جامعه قابل یافتن است و یا در اخبار روزانه به چشم می خورد و یا حد اقل بعد از افشا و انتشار عمومی در جامعه به نام "اقدام گروههای سرخود" لاپوشانی می شود و نباید منتظر بود كه یك حركتی با شاخ و دم عجیبی همراه باشد تا نام افراطی یا بنیاد گرایانه بدان داده شود.
مستند دیگر مقاله " اسلام سیاسی و اغاز افراط گرایی" نوشته احمد فعال كه معتقد است حركتهای افراطی و بنیاد گرایانه و انحصاری طلب تنها در جهت منافع قدرتهای بزرگ و استعماری بلكه به نوعی مقابله با قدرت رهایی بخش قیامهای اسلامی است. این بار است كه توپ به زمین كسانی باز می گردد كه سایرین را متهم به استعمار و صهیونیسم می دانند. او معتقد است كه " در ایران جریان‌های بنیادگرایی تقریباً بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمدند. حرکت های ضعیف و کوتاه مدت بنیادگرایی در گروه‌هایی چون سازمان فدائیان اسلام و انجمن‌های حجتیه، اثر چندانی در جامعه مسلمان ایران نداشتند(34)"
در جایی از این مقاله به خاطرات یك افسر سابق سیا اشاره می شود كه در نوع خود جالب است و بیشتر موجب شرمساری و اگر اهل تعمقی یافت شود موجد تعمق و بازبینی در رفتارها. "...رابرت دریفوس در مقاله خود به نام "آیا آمریكا واقعاً با بنیادگرایی مشكل دارد؟" اشاره ای به كتاب یك افسر سابق سیا دارد كه در عراق و خاورمیانه دارای تجربه‌های فراوانی است.
این افسر سابق سیا به نام راول مارك گریشت در كنار مایكل لدین عضو انیستیتو اینترپرایز آمریكایی و وابسته به جریان افراطی نئوكان‌ها در آمریكاست. وی در صف اول حمایت از تجاوز نظامی آمریكا به افغانسان و عراق بود. گریشت در كتاب خود از جریان راست اسلامی حمایت می‌كند و معتقد است كه آینده خاورمیانه بدست این دسته از اسلام‌گرایان رقم خواهد خورد و لذا آمریكا باید از این آینده استقبال كند. گریشت در مقابل آمریكائی‌هایی كه معتقدند، مسلمانان معتدل و سكولار تهدید كمتری برای آمریكا می‌باشند، مخالفت می‌كند. بنابراین نظر، جریان بنیادگرایی اسلامی هر چند با مذاق آمریكائیان ناخوشآیند به نظر می‌رسد، اما آنها«كلید آزاد کردن خاورمیانه مسلمان از خصومت عکس‌العملی و دیرینه‌ی آن با غرب‌اند.
این مردان [یعنی بنیادگرایان] ، که چندان با مسلمانان لیبرال سکولاریست، که همواره مورد ستایش و حتی مدافعه‌ی دولت و مطبوعات آمریکائی قرار گرفته‌اند میانه‌ای ندارند با ارزش‌ترین متحدان بالقوه دموکراتیک ایالات متحده‌اند». فرید زكریا سردبیر روزنامه نیوزویك نیز به این حقیقت اشاره خوبی دارد كه «الگوی ایران بسیاری را به این فكر انداخته است كه شاید اسلامگرایان باید در سایر كشورهای خاورمیانه هم بر سر كار آیند تا بی اعتبار شوند».
و از همین رو بود كه به گفته رابرت دریفوس، جرج بوش پس از تجاوز به عراق «اسلامیست‌های عراقی را ترغیب كرد كه به قدرت برسند». چه آنكه دولت آمریكا به خوبی می‌دانست كه كشور عراق فاقد یك جریان روشنفكری دینی است، و اگر اسلام‌گرایان به قدرت برسند، در خلاء این روشنفكری به خوبی می‌توانند با ناكامی در استقرار دموكراسی و دفاع از حقوق آزادی و بیان یك اسلام نواندیش، در بی اعتبار كردن گرایش‌های اسلامی در منطقه به مثابه یك بدیل نقش مهمی ایفاء كنند.(35)
بسیاری از رفتارهای انحصار گرایانه و محدودكننده ای كه در حال حاضر به نحو بارزی تحت عنوان مبارزه با فرق یا "كور كردن چشم فتنه" و یا واژه های عام پسند اینگونه در جریان بوده و متاسفانه در عالیترین مراجع قانون گذاری مورد بحث و تصویب قرار می گیرد مصداق كاملی از رفتار بنیاد گرایانه است بستن روزنامه ها و سایتها، گرفتاری روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان و ... همه دال بر این است كه به جز یك قرائت رسمی نباید چیزی نوشت یا گفت یا شنید. نقد تنها بر مخالفین جایز است نه بر رفتارهای رسمی و داخلی .
گر چه نویسنده مقاله "اسلام سیاسی" این نقد ناپذیری را به جهت توصیف انجمن حجتیه شرح نموده اما حقیقتا گویای احوالی ا ست كه ناقدین جامعه در حال حاضر با آن دست وپنجه نرم می كنند و هر روز را در انتظار عقوبتی به شام می رسانند " به عنوان مثال، جمعیتی كه از دهها سال پیش تحت عنوان جمعیت حجتیه در ایران به وجود آمدند، جز آن نبود كه عده‌ای از مسلمانان سنت‌گرا دین و آئین خود را در معرض تهدید آئین بهائیت یافتند. در واقع انجمن حجتیه یك آئین بنیادگرا و هویت‌گراست كه هویت خود را در واكنش به یك تهدید بدست آورد.
این انجمن از ابتدا فاقد یك هویت كنش‌گرا بود. چه آنكه رویكرد آنها به اسلام، بنا به روایت‌های حقیقت‌گرا نبود. گرایش به حقیقت تنها در خور آنهایی است كه دین و آئین خود را به حیث حقیقت دریافته اند و دلبستگی آنها به دین و آئین به حیث دلبستگی به حقیقت است. و از همین رو نه از نقد كردن و تعقل كردن در دین و آئین می‌هراسند، و نه از نقد دیگران بر دین و آئین خود بر می‌آشوبند. به عبارتی، رویكردهای حقیت‌گرا به دین، از دین و آئین برای خود نه قبایی دوخته‌اند و نه معیشتی اندوخته‌اند، تا از چند و چون یافتن آن، در هراس باشند.
در نتیجه، رویكرد آنها به دین و آئین رویكر آزادگرانه و كنش‌گرانه است. اما اسلام هویت‌گرا كوچكترین نقد را یك تهدید تلقی می‌كند. و لذا نه خود نزدیك نقد می‌شود و نه به دیگران اجاز می‌دهد تا وارد حوزه نقد دین و آئین او شوند. به همین دلیل رویكرد آنها به دین و هویت دینی، یك رویكرد واكنش‌گراست. جریان نقد هیچ التزامی به هویت‌های موروثی ندارد.
هر چند منتقدان، وقتی حقیقت را هدف قرار می‌دهند، كوشش دارند تا مصلحت‌های اجرای حقیقت را نیز مد نظر داشته باشند. بدان معنا كه نقد به جای گسترش دامنه تضاد با جامعه، از تضادها می‌كاهد و نیروهای محركه حیات را افزایش می‌دهد. اما همه التزام بنیادگرایی به هویت موروثی و هر هویتی است كه از شخصیت او حراست می‌كند. شاید به همین دلیل است كه نقدها پوسته از تن او می‌درند، و به همین دلیل است كه نقدها را با شبهه آفرینی و شبهات را با تهاجم یكسان می‌شمارد.(36) "
منابع:
1- از قضاياي مهم تاريخ اسلام، که به اتفاق از سوي شيعه و سني نقل شده، حادثه معروف «روز پنج شنبه» است. پس از مراجعت رسول اکرم (ص) از حجه الوداع، در همان روزهايي که آن حضرت در بستر بيماري به سر مي بردند در روز پنج شنبه اي که عده فراواني گرد آن حضرت اجتماع کرده بودند، فرمودند: «اِئتوني بالکتف والدواه اکتب لکم کتاباً لن تضلوا بعده ابداً»؛ براي من لوح و قلم بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم که پس از آن هرگز گمراه نشويد. در اين وقت، عمر گفت: «مرض بر اين مرد غلبه کرده است و هذيان مي گويد، کتاب خدا براي ما کافي است». عده اي سخن او را تأييد کردند و عده اي هم گفتند: آن چه را مي فرمايد اطاعت کنيد. در نتيجه، مخالفت و سر و صدا بين اين دو گروه بالا گرفت و به زد و خورد نزديک شد. حضرت رسول (ص) با ديدن اين صحنه فرمودند: «برخيزيد و از اينجا برويد و در پيش من با يکديگر نزاع نکنيد».29از سعد بن جبير نقل شده است که مي گفت: ابن عباس پيوسته گريه مي کرد. گاه به حدي گريه مي کرد که زمين زير پايش خيس مي شد و مکرر مي گفت: «يوم الخميس! يوم الخميس!» از او پرسيدم: «وما يوم الخميس؟» روز پنج شنبه چيست؟ گفت روز پنج شنبه اي که نزد حضرت رسول اکرم (ص) نزاع کردند در حالي که شايسته نبود در حضور آن حضرت چنان کنند.30همچنين از ابن عباس نقل شده است که مي گفت: «مصيبت، آن هم تمام مصيبت، از آن جا شروع شد که بين پيامبر و نگارش نامه فاصله انداختند.»31 عوامل فرقه گرايي در اسلام
http://www.taghribnews.ir/Nsite/FullStory/?Id=10484
2- (http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=506570)
3- همانجا
4- خبر مربوط به ايكنا با عنوان تحقق تقريب، نيازمند به رسميت شناختن تمامی مذاهب اسلامی است يكشنبه 16 اسفند 1388 09:03:08 شماره‌ خبر :548695
5- http://www.iqna.ir/zanjan/news_detail.php?ProdID=126097
6- همانجا
7- همانجا
8- ( http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=506570)
9- http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=14469
10- (http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=14469
11- ( http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=506570)
12- ( http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=506570)
13- ص 22 و 23 كتاب ظلم جهل و برزخيان زمين نوشته محمد قائد سايت قائدwww.mghaed.com
14- ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 191
15- ، الميزان، ج‏1، ص: 469
16- ادعيه حضرت محبوب ص 394-391
17- (كتاب فرائد ص 165و 166)
18- http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=138861
سيد محمد رضا سروار سبزواری، رئيس موسسه دينی، فرهنگی العصر لندن، در مصاحبه‌ با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، با بيان اين مطلب افزود: بودجه‌های كلانی صرف برگزاری كنفرانس‌ها و سمينارهای مختلف بين‌المللی اسلامی می‌شود و گاهی وزرای خارجه و نمايندگانی از كشورهای اسلامی گردهم می‌آيند و گفت‌وگو می‌كنند اما اين گفت‌وگوها به ثمر نمی‌نشيند. شايد به ظاهر اتحاد در بين گفت‌وگوها احساس شود ولی اين اتحاد در حد ظاهر باقی می‌ماند به جرات می‌توان گفت؛ خلا يك‌رنگی و يكپارچگی در دل‌ها احساس می‌شود وی ادامه داد: عدم آگاهی كافی مردم از مبانی و اصول اسلام نيز از علل وجود تفرقه و اختلاف در بين مسلمانان است. با آن‌كه همه مسلمانان بر اين باورند كه محمد(ص) آخرين پيامبر خدا و قرآن آخرين كتاب آسمانی است كه برای رساندن بشر به سعادت فرستاده شده‌است، در اين ميان افرادی كه آگاهی و دسترسی كامل به مفاهيم و آموزه‌های راستين اسلام ندارند با ايجاد اختلاف و درگيری بيشترين ضرر را وارد دين می‌كنند. به عبارت ديگر، عدم درك و فهم صحيح دين به عاملی برای ايجاد تنش و اختلاف در بين فرق اسلامی بدل شده است
19- http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=14469
20- همانجا
21- همانجا
22- /www.radiofarda.com/content/F5_Bahaei_seven_leaders_Iran_court_ended/2071608.html
23- http://www.radiofarda.com/content/f4_Bahaes_destroy_homes_Eywal_village/...
24- براي اطلاع مي توان به اين سايت مراجعه كردhttp://news.persian-bahai4.info/
25- در تاريخ دهم می ١٩٢٥ حکم محکمهء شرعيّهء بباء ( ناحيه اي در ولايت بيي سويف در مصر عليا) در اين باره صادر و از طرف عالی ترين مقامات روحانی مصر در مدينهء قاهره تأييد گرديد و متن آن انتشار يافت. بموجب حکم مذکور علمای سنّت عقد زواج بين بهائيان مذکور و زوجاتشان را فسخ و ارتداد و کفر متمسّكين بشريعهء ربّانيّه و انفصال و استقلال امر حضرت ربّ البريّه
را از ساير شرايع قبليّه اعلام نمودند....در حکم مذکور با قيد حدود و احکام ديانت اسلام و تشريح اصول و مبادی اين امر اعظم و استدلال ببعضی از آيات مقدّسهء کتاب اقدس و الواح منزله از قلم مرکز ميثاق و پاره ای از جمل و عبارات از رسائل جناب ابوالفضائل و درج شمّه ای از مقرّرات بهائی اصالت دين مبين اثبات و خروج متّهمين از شريعت حضرت سيّدالمرسلين اعلام و بصراحت بيان تأکيد گرديده که "انّ البهائيّة دين جديد قائم بذاته له عقايد و اصول و احکام خاصّة بتغاير و تناقض عقايد و اصول و احکام الدّين الاسلاميّ تناقضاً تامّاً فلا يقال للبهائيّ مسلم و لا العکس کما لا يقال بوذيّ او برهميّ او مسيحيّ مثلاً مسلم و لا العکس للتّناقض فی ما ذکر". با الغاء عقد زواج و دستور انفصال ازواج بهائی از زوجات خود مقرّر ميدارد "من تاب و آمن منهم و صدق بكلّ ماجاء به سيّدنا محمّد رسول الله... و عاد الی الدّين الاسلاميّ الکريم عودةً ‌صحيحةً‌ فی نظر اسلام و المسلمين حقّاً... و سلّم بانّ سيّدنا محمّد هو خاتم النّبيّين والمرسلين لا دين بعد دينه و لا شرع ينسخ شرعه و انّ القرآن هو آخر کتب الله و وحی لانبيائه و رسله... قبل منه ذلک و جار تجديد عقد زواجه"٠صدور اين حکم محکم از طرف اعداء امر الله در کشوری مانند مصر که داعيهء قيادت و رهبری اسلام و تجديد مقام خلافت را داشت اوّلين سند و منشور قاطعی محسوب ميگرديد که انفصال امر حضرت بهاءالله را از سنن و احکام اسلاميّه ابلاغ و راه را برای احراز اصالت و رسميّت آئين بهائی هموار می نمود. اين شهادت رسمی که بادلّهء صريحه متّکی و بتأييد مقامات روحانی آن اقليم مؤکّد بود و علمای شيعه در ايران و عراق در طول يک قرن بکمال سعی و اهتمام از اظهار آن خود داری مينمودند بر لب منکرين و معاندين اين امر اعظم من جمله رؤسای ملّت روح در غرب که امر بهائی را يکی از شيع مذهبی و يا شعبه ای از ديانت بابی و يا فرقه ای از فرق اسلامی و يا ترکيبی از مذاهب مختلفهء متنوّعه ميشمردند مهر سکوت زد و بکمال صراحت و تأکيد اثبات نمود که آئين بهائی آئينی است مستقل و دارای اصول و قوانين مخصوص و احکام و سنن معلوم که از
ساير اديان و شرايع عالم متفاوت و متمايز است. (قرن بديع اثر قلم حضرت ولي امرالله ، ترجمه نصرالله مودت، صفحات 731 و 732)
26- قرن بديع ص 731
27- قرن بديع ص 732
28- http://bahai.org/persecution/egypt/may06update. سابقهء هیاهو و غوغایی که دور و بر بهائیان برخاسته به شکایتی باز می‌گردد که یک زوج بهائی به علّت عدم صدور کارت شناسایی برای آنان علیه وزارت داخله و سازمان‌های اداری، تسلیم دادگاه اداری (محکمة القضاء الاداری) کردند و در چهارم آوریل 2006 دادگاه اداری شهر اسکندریه بر له آنان رأی داد و به موجب حکم صادره دولت را قانوناً موظّف به دادن کارت شناسایی به بهائیان کرد با قید اینکه کلمهء بهائی به عنوان دیانت در آن درج شود. کارت این زوج بهائی هنگامیکه آنان برای اضافه کردن نام دخترانشان در گذرنامۀ خود مراجعه کرده بودند توسّط ادارۀ گذرنامه ضبط گردید
29- http://www.negah35.info/articles/385
30- http://www.hawzahnews.com/printpage.aspx?dataid=14632
31- ( نطق مبارک عبدالبهاء ,٢٨ ذی قعده ١٣٢٩ ,در منزل مبارک - در پاريس ١٩ نوامبر 1911 )
32- محمد رضا اسماعيلي http://masir-sabz.ir/article/social/158-1387-12-22-08-43-36.html
33- همانجا
34- http://news.gooya.com/politics/archives/2010/03/101272.php
35- همانجا
36- همانجا
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده