مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

هرانا؛ بازداشت بدیع الله لهراسب شهروند بهایی ساکن سلمان شهر

خبرگزاری هرانا - بدیع الله لهراسب شهروند بهائی ساکن سلمان شهر (متل قو سابق) توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، این شهروند بهایی که اهل استان یزد می‌باشد، حدود ۱۰ روز پیش بازداشت شد.

بدیع الله لهراسب سابقه تدریس در دانشگاه، پیش از انقلاب بهمن ۵۷ را نیز در پروندهٔ خود دارد.

وی در این مدت ۲ بار با همسرش شهناز لهراسب تماس تلفنی برقرار کرده و وی را از سلامت جسمانی‌اش باخبر نموده است.
ادامه مطلب

لینک دانلود فایل های طلوع و غروب آفتاب در ماه صیام

http://www.spse.pilsedu.cz/comenius/download1.png

وب سایت آئین بهائی
 دوست گرامی
صد و هفتمین خبرنامه سایت آئین بهائی را به شرح زیر می خوانید.
19 روز آخر سال شمسی در تقویم بهائی ماه صیام نام دارد. ماه صیام آخرین ماه سال است که بهائیان در آن روزه می گیرند.  بهائیان بین طلوع وغروب خورشید روزه دار هستند. قبل از طلوع خورشید سحری می خورند و بعد از غروب آفتاب افطار می کنند.
در همین راستا و با توجه به نزدیک شدن به ماه صیام ساعات طلوع و غروب خورشید در این ماه برای پنج شهر ایران تهیه شده است که می توانید آن ها را از لینک زیر دانلود نمائید:

بهائیان علاوه بر تقویم های شمسی، قمری و میلادی تقویم دیگری دارند که این تقویم، تقویم بدیع نام دارد. برای سال جدید (1389 شمسی) تقویم بدیع تهیه شده که در آن تعطیلات بهائی و تاریخ ضیافات مشخص شده است. این تقویم را می توانید از لینک زیر دانلود نمائید:

چنانچه مایل باشید می توانید این تقویم را پرینت کنید و در اختیار دیگر دوستان خود نیز قرار دهید.
شما را به بازدید از سایت آئین بهائی و معرفی آن به دوستان خود دعوت می کنیم. همچنین دوستان خود را تشویق نمائید تا در خبرنامه سایت آئین بهائی عضو شوند تا از آخرین مقالات و منابع در زمینه معرفی دیانت بهائی از طریق ایمیل مطلع شوند.

ادامه مطلب

آزادی بهزاد ذبیحی شهروند بهائی

بهزاد ذبیحی شهروند بهائی ساکن ساری آزاد شد اما از چگونگی آزادی و زمان و احتمال وثیقه ایشان فعلا اطلائی در دست نیست

بهزاد ذبيحي ماهفروزكي، شهروند بهایی ساکن ساری، صبح روز سوم اسفند بازداشت شد.
بر اساس گزارش های دریافتی، بازداشت این شهروند بهایی در پی احضار کتبی وی به ستاد خبری وزارت اطلاعات شهر ساری اتفاق افتاده است.
پیش‌تر در تاریخ ۱۰ بهمن ماه ۸۹، شش تن از مأمورین اطلاعات ساری در حالی‌که تنها حکم تفتیش منزل ذبیحی را در دست داشتند، اقدام به بازرسی منزل و نیز مغازه عینک فروشی او کرده و در آخر کتب و سی دی ها و تصاویر مربوط به آیین بهایی و نیز کامپیوتر وی را ضبط کردند. این مأمورین، بهزاد ذبیحی را تهدید به پلمپ محل کارش نموده و وی را نیز برای «پاره ای توضیحات» به ستاد خبری اطلاعات ساری احضار کرده بودند.
ادامه مطلب

صدور حکم سه سال حبس و جریمه نقدی برای پیام اغصانی، شهروند بهایی

خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهاناپیام اغصانی شهروند بهائی ساکن تهران توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری و پرداخت چهارصد هزار تومان جزای نقدی محکوم گردید.
پیام اغصانی پیشتر در ۲۵ دی ۱۳۸۷ به همراه ۱۱ شهروند بهایی دیگر دستگیر ومنزلش مورد بازرسی نیروهای امنیتی قرار گرفته بود.
به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» این شهروند بهایی در ۲۱ اسفند ۱۳۸۷ بعد از دو ماه تحمل زندان انفرادی با قرار وثیقه آزاد شده بود.
طی روزهای گذشته اغصانی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به تحمل سه سال زندان و پرداخت چهارصد هزار تومان جزای نقدی محکوم شده است.
اغصانی ۳۲ ساله و ساکن شهر تهران است.
ادامه مطلب

اجرای حکم چهار سال زندان پیمان کشفی شهروند بهایی

خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهاناپیمان کشفی، شهروند بهایی از ۲۵ بهمن ماه ۸۹ بازداشت شد تا دوران محکومیت ۴ ساله خود را در زندان اوین آغاز کند.
پیمان کشفی در دادگاهی به ریاست قاضی مقیسه و به اتهام «عضویت در گروههای برانداز و مخالف نظام» ( عضویت در جامعه بهایی) به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» دادگاه تجدید نظر نیز تخفیفی را در حکم  وی قائل نشده  و حکم چهار سال زندان وی را عینا به تایید رساند.
پیمان کشفی پیشتر  در ۲۷ مهر ۸۸ بازداشت  و پس از بازجویی و حبس موقت به قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود. دادگاه او در ۲۵ تیر سال جاری برگزار شد.
ادامه مطلب

تغییر برای برابری

تغییر برای برابری
در گذشته مساله تساوی حقوق زن و مرد مورد قبول  و یا حتی قابل بیان نبود. زن ها موجوداتی پست شمرده میشدند و از حق و حقوقی بر خوردار نبودند. ظلم و ستمی که بر زنان میرفت برآمده از طرز تفکر و اعتقاد مردان و نیز خود زنان درباره جنس زن بود و مردان  زن را به عنوان ابزاری در دست مرد می دانستند که وظیفه اش کسب رضایت اوست.


با ظهورحضرت بهالله پیام برابری به انسان ها داده شد. ایشان همه انسان ها را از مرد و زن دارای یک مقام و حق و حقوق دانستند و بر لزوم تعلیم و تربیت دختران تاکید کردند.در آن زمان که در کشور های پیشرفته حق رای زنان مساله ایی خنده دار شمرده میشد ایشان به زن حق شرکت در انتخابات و تصمیم گیری های مهم را دادند.
حضرت عبدالبها نیز پس از پدر بزرگوارشان بر این مساله تاکید کردند همانطور که میفرمایند:
و از جمله تعالیم حضرت بهالله وحدت نسا و رجالست . عالم انسانی را دو بال است،یک بال رجال و یک بال نساء.تا دو بال متساوی نگردد مرغ پرواز ننماید. اگر یک بال ضعیف باشد پرواز ممکن نیست.تا عالم نساء متساوی با عالم رجال در تحصیل فضائل و کمالات نشود فلاح و نجاح چنانکه باید و شاید ممتنع و محال."
بنا به اعتقادات بهایی"مادام که زنان از حصول امکانات عالیه خود محروم باشند مردان هم قادر به وصول به عظمتی که ممکن است متعلق به آن ها باشد نخواهند بود." پس برای پیشرفت عالم انسانی باید زن و مرد برابری را بپذیرند و هر دو برای تحقق هر چه سریع تر آن بکوشند.
در جامعه امروز ایران  مانند گذشته های دور تبعیضات علیه زنان دیده میشود.زنان جنس دوم تلقی شده و از واضح ترین حقوق خود محروم شده اند و این نابرابری نه تنها به زنان جامعه ما آسیب زده بلکه ممکن است کودکان و مردان را هم دچار مشکل کرده و پایه های خانواده ها را متزلزل سازد. در حالیکه همانطور که بیت العدل اعظم در پیام  20 جون 2008 میفرمایند "تساوی حقوق زن و مرد برای ما امری ساخته و پرداخته دنیای غرب نیست بلکه حقیقتی روحانی و همگانی و جنبه هایی از ماهیت نوع انسان است که صد و پنجاه سال پیش حضرت بهاالله آن را در وطن خویش ،ایران ،تعلیم فرمودند"
جامعه امروز ایران نیازمند تحول در این زمینه بسیار مهم است زیرا"رفع موانع ترقی اجتماعی زنان شرطی اساسی برای احیا و اعتلای هر ملت و رکنی از ارکان صلح عمومی و عاملی بنیادی برای پیشرفت تمدن بشری است" و پرنده جامعه با یک بال توان پرواز ندارد.
بهاییان ایران از همان ابتدا خود را در این زمینه مسئول میدانسته اند و برای پیشبرد این اصل مهم تلاش بسیاری نموده اند."طاهره قره العین در سال 1227 شمسی زمانی که فعّالیّتهای مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی از نقاط عالم تازه در حال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود" و پس از او نیز افراد دیگری با تاسیس مدارس و با تشویق روشنفکری و فراهم کردن آموزش و پرورش برای دختران سعی داشتند در ایجاد این تغییر تلاش کنند.
امروز نیز با توجه به شرایط سخت زنان در ایران و وجود قوانین و عرف تبعیض آمیز لازم است همانطور که بیت العدل اعظم سفارش نموده اند برای درک بیشتر و عمیقتر این اصل مهم به کوشش های خود ادامه دهیم و سعی نماییم که آن را در زندگی خانوادگی و در حیات جامعۀ خود بیش از پیش منعکس سازیم. به علاوه، با استفاده از تجربیّات خود، با دوستان و همسایگان و همکاران خویش در بارۀ چالشها و راه حلّ های مؤثّر در این مورد به گفت و گو پردازیم و در پروژه هایی که چه از طرف دولت و چه از طرف سازمان های مدنی برای رسیدن به این هدف متعالی انجام میگیرد شرکت جوییم.
یکی از پروزه هایی که جامعه مدنی ایران برای مقابله با قوانین تبعیض آمیز در نظر گرفته است کمپین یک میلیون امضا نام دارد.این کمپین در سال 1385 ابتدا با طرحی با امضا 54 نفر و پس از آن در مدت کوتاه با حمایت 118 نفر کار خود را آغاز کرد.
هماتطور که در سایت تغییر برای برابری آمده است، جمعآوري يك ميليون امضاء، تنها يكي از اهداف محوري اين كمپين است زيرا اين كمپين اهداف ديگري را نيز مدنظر دارد يعني پيشبرد اين طرح با اهداف چندجانبه صورت ميگيرد:
1 ـ اين حرکت ، مبنايي است براي مشاركت جمعي بخشهاي وسيعي از شهروندان، در جهت تغييرات مثبت اجتماعي و رسيدن به هدفي معين و مشروع یعنی رفع تبعيضهاي قانوني عليه زنان
2 ـ يكي از هدفهاي مهم اين حركت جمعي، آشنايي و گفت و گوي رو در رو با گروههاي مختلف زنان و به طور کلی شهروندان در سطح گسترده است. ارتباط مستقيم مدافعان حقوق برابر با هموطنان، خود باعث آگاهي يافتن از نيازها و لمس مشکلات آنها در زندگي روزمره به خصوص در زمينهي مسائل حقوقي خواهد شد و متقابلا باعث افزايش آگاهي و حساسيت نسبت به نابرابريهاي حقوقي در ميان زنان و مردان ميگردد.
3 ـ از سويي اين تلاش و عمل جمعي به زنان و مردان حقطلب و عدالتخواه تجربههاي بسياري ميآموزد و ارتباط بيشتر آنان را با گروههاي مختلف در بطن جامعهگسترش ميدهد. از تبعات مثبت اين ارتباط در صورت تداوم، ايجاد زمينه براي شنیده شدن صدای زنان خاموشی خواهد شد ،که زندگی آنها تحت تاثیر این قوانین و تبعیضات آن دستخوش مشکلات فراوان شده است.
4 ـ اساس اين کمپين، اعتقاد به افزایش آگاهي از طریق ايجاد گفتگو ميان شهروندان و آموختن فعاليتهاي جمعي و دموكراتيك يعني ایجاد اصلاحات از پايين و از درون جامعهي مدني است .
بنابراين، پايهي اين عمل جمعي، اعتقاد به ضرورت تقويت حوزه عمومي و اعتقاد به توانمندسازي زنان است و باور به اينکه تنها تغييراتي ماندگار و ريشهاي هستند که از بطن جامعه ميجوشند و نتيجهي آشنايي مستقيم با دردها و لمس مشكلات، است .و نيز آگاهي از اين امر که مشكلات حقوقي، مشکل فردي و خصوصي نيست و شمار زيادي از زنان با تبعات تلخ آن دست و پنجه نرم مي کنند.
5 ـ يكي ديگر از اهداف اين كمپين آن است كه تلاشگران آن ، در عمل و تماس مستقيم با شهروندان جامعهي خود، متوجه شوند كه بدون تحمل سختي، بدون پرداخت هزينه و البته اتحاد و همدلي، هيچ بيعدالتي و تبعيضي قابل تغيير نيست. همدلي و همكاري صميمانهي مدافعان حقوق برابر و انساني در راستاي پيشبرد اين پروژهي عدالتخواهانه، بيترديد روحيه مشاركت در سرنوشت كشور را در ميان خود كوشندگان و متقابلا در ميان شهروندان ايجاد خواهد كرد. تاريخ مبارزات دموكراتيك زنان در ديگر کشورها، بخصوص کشورهايي با نوع حکومت و آداب و رسوم نزديک تر به ما ايرانيان نيز چيزي جز اين به ما نميآموزد. اين مبارزه راهي دشوار و طولاني است و مسير اصلي آن نه از مجاري و معادلات قدرت، مردان و زنان قدرتمند و.....، بلکه بسیار ساده از طريق آگاهي و حساسيت تک تک زنان و شهروندان عادي نسبت به حقوق خودشان و درك موقعيت و جايگاهشان در جامعه ميگذرد.
6ـ اجراي موفق اين كمپين نشان خواهد داد كه خواستهي برحق تغيير قوانين تبعيضآميز محدود به تعداد محدودی از زنان نيست. بلکه اين خواسته، خواستهاي كاملا فراگير است و تعداد بسيار زيادي از زنان و مردان ايراني از نابرابري هاي حقوقي موجود در قوانين ايران رنج ميبرند و هرکدام از آنان با توجه به زمينه هاي فرهنگي و ميزان امکاناتشان نسبت به آن واکنش نشان مي دهند. نتايج اين عمل جمعي نشان خواهد داد خواستهي تغيير و اصلاح قوانين، خواستهي طيف خاصي از زنان نيست. انگهايي که اغلب به مدافعان حقوق برابر و زنان فعال به منظور خاموش كردن آنها زده مي شود از جمله: بيدردي، تعلق به طبقات مرفه جامعه ، خودنمايي و .... واقعا صحت ندارد، چون اين قوانين ناعادلانه بر زندگي همهي زنان اعم از باسواد و بيسواد، طبقات مختلف اجتماعی ، مجرد و متاهل، روستايي و شهري، كم و بيش تاثير ميگذارد.
همانطور که ذکر شد مسئله زنان و حقوق آن ها اصلی مهم است که حضرت بهاالله از 150 سال پیش بر آن تاکید داشتند و باید مورد توجه قرار گیرد.چه از طریق گفتگو و چه از طریق پروزه های دولتی و غیر دولتی مدنی.
کمپین یک میلیون امضا برای قوانین تبعیض آمیز از جمله پروژه هایی است که  نه تنها به آگاهی و  تغییر دیدگاه افراد کمک می کند بلکه موجب میشود با تاثیر گذاری در تغییر قوانین و ارتباط گسترده با مردم  تغییری عظیم در فرهنگ ما نیز ایجاد شود.
نویسنده: د. سبحانی
ادامه مطلب

اثار بهائی و قواعد زبان

 

کوشا
اثار بهائی و قواعد زبان
در آثار طلعات مقدسه بهائی و بابی گاهی به كلماتی برخورد می‌كنیم كه ظاهراً چنین به نظر می‌رسد كه مغایر با قواعد زبان یا اشتباه است مانند حدودات كه جمع حدود و آن نیز جمع حد است و یا امورات كه جمع امور و آن نیز جمع امر است و یا شئونات، فیوضات و حوریات...و نیز گاهی جمع‌های مكسر عربی با علامت جمع فارسی دوباره جمع بسته شده مانند ابواب‌ها كه ابواب خود جمع باب است و بوسیله ها دوباره جمع بسته شده است و یا صفت اعظم كه خود اسو تفضیل است دوباره با (تر) فارسی تفضیل شده است مانند اعظم‌تر كه هم در آثار حضرت باب و هم در آثار حضرت بهاءالله موجود است و یا كلمه چاپ كه ظاهراً فارسی است در جمله عربی بكار برده شده مانند ولو كان چاپا و یا كلمه لعل كه از حروف مشبهه بالفعل است بر سر مبتدا و خبر می‌آید بر سر فعل آمده كه در كتاب ایقان و هم در كتاب اقدس و یا سایر آثار مورد استفاده قرار گرفته است حال جای سئوال است كه آیا حضرت باب و حضرت بهاءالله می‌دانستند كه این نوع تركیبات ظاهراً اشتباه است یا نه زیرا اگر حضرت باب و حضرت بهاءالله از این قواعد زبان اطلاع داشتند و آن را تعمداً بكار برده باشند نتیجه می‌توان گرفت كه از روز حكمتی این كار را كرده‌اند و یا اگر از این قواعد اطلاع نداشته و سهواً این كار را كرده‌ باشند دلیل بر بی‌سوادی و بی‌اطلاعی آنان است اینك می‌توانیم این دو مورد را با هم مطالعه كنیم :‌
الف :‌حضرت باب و حضرت بهاءالله با علم به قواعد زبان این موارد و یا سایر موارد را بكار برده‌اند . كلمه حدودات را در نظر می گیریم این واژه یك بار در كتاب مستطاب اقدس بكار رفته :‌انا امرناكم بكسرحدودات النفس و الهوی لا ما رقم من القلم الاعلی بند دوم)
ولی حداقل چهار مورد كلمه حد بكار رفته و واژه حدود نیز هفت مورد بكار رفته لذا چنانكه ملاحظه می‌شود در كتاب اقدس واژه‌های حد ـ ‌حدود و حدودات بكار رفته یعنی حضرت بهاءالله با این سه واژه آشنایی داشتند كه از آنها استفاده فرموده ولی جالب این است كه حد و حدود را با واژه الله قرین فرموده و حدودات را با واژه نفس و هوی كه نشان از بی‌نهایت بودن قوانین هوی و هوس است مقترن كرده در مورد امورات نیز وضع چنین است در كتاب ایقان مبارك 69 بار كلمه امر بكار رفته و 22 بار از كلمه امور كه جمع امر است استفاده شده و 15 بار نیز از واژه امورات استفاده شده است یعنی باز حضرت بهاءالله آشنشایی كامل به مفرد و جمع و جمع الجموع امر داشتند.
مطلب مهم این است كه خود اعراب نیز گاهی این نوع جمع ها را بكار برده اند. از جمله حضرت امیر در نهج‌البلاغه از واژه بیوتات (نامه مالك اشتر) استفاده كرده كه بیوت جمع بیت است و آن نیز با ات مؤنث جمع بسته شده و حتی یكی از معروف‌ترین كتاب‌های عرفانی كه بغایت مشهور و از تالیفات شیخ محی‌الدین عربی است كتاب فتوحات مكیه است كه فتوح جمع فتح است و آن نیز با (ات) جمع بسته شده است و جالب آنكه تا حال كسی متعرض شیخ نشده كه چرا فتوح را با (ات) دوباره جمع بسته است و نیز در دوره قاجار معمولاً واژه حدودات را در مواردی مانند حدودات ممالك محروسه و یا حدودات شرعیه بكار می‌بردند.
در محاورات عمومی نیز مردمان از این نوع جمع ها زیاد بكار می‌برند مانند نذورات كه جمع نذور و آن هم جمع نذر است و شئونات مذهبی كه جمع شئون و آن هم جمع‌شان است كه معمولاً می‌گویند شئونات مذهبی را رعایت كنید و یا فیوضات آستان قدس رضوی و یا وجوهات مذهبی و سایر واژه‌هامثل احوالات ـ‌ حبوبات كه در بین مردم و جامعه مذهبی متداول است و حتی اهل ادب و هنر نیز این نوع تركیبات را در آثارشان بكار برده اند چنانكه عطار فرموده
بودند عیاران بغداد به یكجا جمع بر دستور شداد
به یكدیگر ز احوالات عالم همی گفتند خود از بیش و كم
و یا اسرار و انوار را كه جمع مكسر است با (ات) دوباره جمع بسته چنانچه فرموده :
خاك همه اسرارها گشته پیدا اندر و انوارها (اشترنامه)
و مولانا نیز فرموده :‌
به گفته در دلم اسرارها وی برای بنده پخته كارها (دیوان شمس)
و واژه اسرارها را نه تنها عطار و مولانا بلكه اكثر شعرا آن را بكار برده‌اند مانند سنائی غزل 20)
فیض كاشانی غزل 2) بیدل دهلوی ... و نیز حافظ كلمه حوران را كه جمع حور و آن نیز جمع احوریا حورا است بكار برده مانند :‌
شهریست بر كرشمه حوران ز شش جهت چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم (غزل 338)
و سایر ادبا و شعرا مانند مولانا ـ نظامی ـ ‌سعدی ـ ‌سنائی ـ‌ ناصرخسرو ـ منوچهری ـ خاقانی .... نیز حوران را در اشعار خود بكار برده‌اند.
منوچهری منازل را كه جمع است با (های) فارسی دوباره جمع بسته است مانند:‌
بیابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل
و فرخی سیستانی نیز معجزات را كه جمع معجزه است با (ها) جمع بسته است
مر ترا معجزاتهای قوی است زیر شمشیر تیز و زیر قصب
و كمال‌الدین اسمعیل نیز فرموده :‌
در همه اطرافهاش عصمت و عدل است در همه اقطارهاش امن و امانت
و یا صائب تبریزی فرموده :‌
هرچه صائب می روم سامان نومیدی كنم رشتة زلفش بدستم می‌دهد سررشته آمالها
و یا سعدی فرموده :‌
مرا تو به فرمائی ای خودپرست ترا تو به زین گفتن اولیترست (بوستان 106/3)
اولی صفت تفضیلی است كه با تر فارسی دوباره تفضل شده است
و یا نظامی فرموده :‌
چو گفت آن زلفت و آن خال ای دریغا زبانش چون نشد لال ای دریغا (مجمع‌الفصحا ص 1423)
در دریغا حرف ندا مستر است و نیازی به (ای) نبوده ولی نظامی در یک بیت دوباره ای دریغا را بكار برده است.
در مورد لعل نیز این مطلب صدق پیدا می‌كند در كتاب اقدس لعل سه بار بر سر فعل آمده (لعل تجدون) (لعل تدعون بند 139) (لعل تطلعون 182) و یك بار بر سر اسم آمده (لعل الاحرار یطلعن 175) یعنی حضرت بهاءالله می‌دانست كه لعل بر سر اسم می‌آید و در ایقان شریف نیز امر چنین است :‌كذلك نذكر لكم من بدائع امرالله و نلقی علیكم من نفحات الفردوس لعلكم بمواقع العلم تصلون و من ثمرات العلم ترزقون (ایقان ص 108 چاپ مصر 1318) و چهار بار نیز بر سر فعل آورده‌اند.
در مورد اعظم‌تر نیز امر به همین منوال است هرچند در بیان فارسی و ایقان شریف بكار رفته ولی واژه اعظم را نیز بكار برده‌اند درباره چاپ نیز این مسئله صادق است یعنی حضرت باب دقیقاً می‌دانستند كه در لسان عربی حروف (گ ـ پ ـ چ ـ ژ) موجود نیست ولی تعمداً كلمه چاپ را بكار برده‌اند زیرا در آن زمان صنعت چاپ تازه به ایران رسیده و مورد قبول جوامع مذهبی نبود این صنعت در زمان فتحعلی شاه و به همت نائب‌السلطنه عباس میرزا وارد ایران شده و در تبریز مستقر شد ولی از آنجا كه آرمانهای حضرت باب با پیشرفت و تكامل هم‌سو بودند و پیشرفت این صنعت مفید به حال عمومی ملت بوده لذا از این صفت علی رغم العلما حمایت كرده در كتاب شریف خود به آن امر فرمود و تعمداً كلمه چاپ را بكار بردند كه از سوء تعبیر جلوگیری شود آن حضرت در یك اثر از چای به ورق صین(لوح خصائل سبعه) تعبیر فرموده كه مراد از صین همان چین است كه چای از آن بدست می آمد چنانكه ملاحظه می شود حضرت باب در اینجا به جای چین از كلمه صین استفاده فرموده و نیز به جای واژه گلپایگانی كه هم گ و هم پ دارد از واژه جرفادقانی استفاده فرموده‌اند(توقیع شرح دعای غیبت-مجموعه 60) یعنی حضرت باب كاملاٌ به دو زبان فارسی و عربی احاطه كامل داشتند و تعمداً این نوع واژه ها را بكار برده اند.
و شاید بتوان این تعمد را در چند مورد بیان كرد.
اول : كلام الله میزان است.
بر طبق بیانات حضرت باب و حضرت بهاءالله كلام وآیات الهی حجت و میزان حق در روی زمین است و همه ارزش‌های انسانی بایستی با این میزان مقایسه شود و هر كدام از این ارزش‌ها با این میزان مطابق نباشد باید آن را كنار گذاشت با ظهور هر پیامبر در هر عصری معیارها عوض شده صورت جدیدی بخود می‌گیرند حضرت مسیح فرمود آیا شنیده‌ای كه گفته‌اند چشم بجای چشم و گوش بجای گوش بریده شود ولی من می‌گویم اگر كسی به صورت راست تو سیلی زند صورت چپ را برگردان كه این میزان رفتار مسیحیان در قرون بعدی ‌شد و حتی واژه مومن به كسی اطلاق می شود كه به پیامبر جدید مؤمن شود والا از جمله كافران خواهند بود بدین صورت یهودی خداپرست و مسیحی خداپرست اگر به حضرت محمد ایمان می اوردند از مؤمنین محسوب می‌شدند و سایر مسایل نیز چنین است یعنی میزان پیامبر و كلام او در هر عهد و عصر است به همین صورت وقتی كه ایمان افراد و اعمال نیك و بد آنها و سایر ارزش‌ها وقتی با ظهور جدید مشخص و تطبیق داده می شود سایر مظاهرتمدن حتی ادبیات نیز شامل این حكم می‌شوند بعنی وقتی كه پیامبر جدید دین قبلی را نسخ می‌كند معلوم است كه می تواند سایر علوم و قوانین را نسخ و بی اعتبار كند و در واقع پیامبر حاكم بر كل قوانین و سنن است یعنی می توانند حتی قواعد زبان را هم ملغی نماید و به آن بی‌توجهی كند. و آیه كتاب مستطاب اقدس ناظر به همین مطلب است یا معشر العلمالا تزنوا کتاب الله بما عندکم من القواعد و العلوم انه لقسطاس الحق بین الخلق قد یوزن ما عند الامم بهذالقسطاس الاعظم و انه بنفسه لو انتم تعلمون بند 99
كه مضمونش چنین است ای علما كتاب الهی را با علوم و قواعد خود نسنجید زیرا آن میزان خداوند در بین خلق اوست هر آنچه نزد امم است با این میزان بزرگتر مقایسه می‌شود.
بعضی از دانشمندان بهائی این آیه را در حدود لسان عرب محدود كرده و چنین ترجمه كرده‌اند كه ای علما این كتاب را با قواعد زبان مقایسه نكنید هرچند این مطلب می‌تواند صحیح باشد ولی نظر مظهر الهی بطور كل شامل همه قوانین و علوم است زیرا فرموده با قواعد و علوم مقایسه نكنید قواعد و علوم شامل همه قوانین و علوم می‌شود نه قواعد لسان عرب و ثانیاً معشر علما خطاب به همه علما و فضلای جهان است كه قشری از آن فقط زبان عربی می‌دانند و ثالثاً عند الامم یعنی نزد ملت‌ها نشان می‌دهد كه امم تنها امت عرب نیست بلكه همه مردمان جهان را شامل است لذا كلام الهی میزان ارزش‌ها و رفتار انسان در عصر خود می‌باشد پس لسان حالیه نیز باید در ظل این كلام قرار گیرد و این كلام هیچوقت نمی‌تواند در سیطره قوانین و حدود انسانی باشد.
دوم :‌ امی بودم مظهر امر
آشنایی با ادبیات و قواعد زبان حاكی از این است كه شخص تحصیل كرده و به ظرائف كلام آشنا هست حال كسی كه بی‌سواد باشد از این نكته‌ها غافل خواهد بود زیرا علمی در این مورد ندارد و این همان مطلبی است كه حضرت باب به آن اشاره فرموده بدین مضمون كه اگر در كلام آن حضرت ظاهراً اشتباهی است دلیل بر این است كه ایشان امی و بی‌سواد هستند و از این علوم بری بوده زیرا تحصیلات ظاهریه را جایی یاد نگرفته هست چنان كه می‌فرماید : ‌اینكه در بعضی مقامات تبدیل كلمات و در بعضی بخلاف قواعد اهل سبحات جاری گشته لاجل اینست كه مردم یقیین نمایند كه صاحب این مقام بر سبیل تحصیل اخذ آیات و علوم نكرده بل بنورالله صدر آن منشرح بعلوم الهیه شده و حكم تبدیل را بشانی بدیع و خلاف قواعد را بقاعدة الهیه راجع نمایند چنانچه امثال این كلمات در كتاب الله (قرآن) اكثر من ان یحصی نازل شده . صحیفه عدلیه ص 12.
لذا اگر در آیات و آثار دیانت بابی و بهائی ظاهراً موردی برخلاف قواعد لسان نازل شده دلیل بر این است كه حضرت باب و یا حضرت بهاءالله تحصیلات اكتسابی نداشتند كه از این قواعد اطلاع داشته باشند بلكه علوم انان الهی و لدنی هست .
سوم:
از آنجا كه علما به لسان عرب كه لسان قرآن است اهمیت خاصی داده و بر سر آن بحث‌های بیكران كرده و هزاران نكته در مورد آن نوشته و آگاهی بدانها را از افتخارات خود دانسته و وقت خود و دیگران را تلف كرده و از اصل مقصود و حقیقت مسئله غافل شده چنانكه هر كسی كه خواست خودی نشان دهد بلافاصله شروع به نقد طرف مخاطب كرده و به كلام و جملات آن ایراد گرفته و آن طرف را شخص بی‌سواد و بی‌علم معرفی كرده‌اند و حضرت باب و حضرت بهاءالله برای بیداری علما و ادبا این گونه نوشتند تا تلنگری بر ذهن خواب آلود آنان زده و آنان را از خواب غفلت بیدار كنند كه شما اصل را گذاشته به فرع چسبیده‌اید و حقیقت را رها كرده به مجاز پناه برده‌اید مهم نیست كه جمع حد، حدود است یا حدودات به اصل مطلب توجه كنید و اوقات خود را صرف این گونه بحث‌های بی‌مورد نكنید. و بالاخره حضرت بهاءالله در این مورد فرموده‌اند كه :‌
در اوائل ابداً در حین نزول ملاحظه قواعد قوم نمی‌شد و این ایام نظر به حكمت ملاحظه می‌شود لذا اگر لوحی از قبل بلقاء وجه قرائت شود ینزل فی بعضی المقام بغیر مانزل فی القبل این نظر به ظاهر عبارت است و فی‌الحقیقه آنچه نازل همان صحیح بوده و خواهد بود ... در بعضی مقام آیه برحسب قواعد ظاهر باید مرفوع و یا مجرور باشد منصوب نازل شده در این مقام یاكان مقدر است و یا امثال آن از حروف ناصبه و مواضع آن و اگر مقامی مجرور نازل شده و برحسب ظاهر بین قوم دون آن مقرر است در این مقام حرف جر و یا مضاف كه علت جر است محذوف و این قاعده را در كل جاری نمایید و همچنین در بعضی مواقع بطراز آیات است . و همچنین نزد ائمه نحو فعل لازم در سه مقام بطراز متعدی ظاهر بالتكریر و الباء و الهمزه و این در نزد قوم معتبر است ولكن در علم الهی به قرینة مقام، فعل لازم متعدی و فعل متعدی لازم می شود ... و هممچنین فعل متعدی رفع ارفع نازل امثال ان در كتب سماویه از قبل هم بوده و این در مقام تأكید است لابأس . (اسرارالاثار جلد چهارم ص 89) انتهی
ادامه مطلب

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

روز شمار نقض حقوق شهروندان بهایی درایران، بهمن ۸۹

 روز شمار نقض حقوق شهروندان بهایی درایران، بهمن ۸۹ article picture
 
در تدوام سرکوب اقلیت مذهبی بهایی گزارشی ماهانه از سوی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می‌شود که گزارش مذبور نقض حقوق بهائیان در ماه گذشته است. متن این گزارش به قرار زیر است:۳ بهمن: «رزیتا واثقی» شهروند بهایی ساکن مشهد که در حال سپری کردن دوره محکومیت ۵ ساله در زندان مشهد می‌باشد بار دیگر به دادگاه انقلاب مشهد آورده شده و به اتهام تبلیغ آئین بهایی محاکمه گردید. ۶ بهمن: «فیض الله روشن» شهروند بهایی ساکن ساری پس از ۱۲ روز بازداشت به قید وثیقه آزاد شد. ۷ بهمن: «سیامک ایقانی» شهروند بهایی ساکن سمنان که در حال سپری کردن محکومیت سه ساله در زندان شهر مذکور می‌باشد چندین دفعه دچار حمله تنفسی شده که با اکسیژن و قرص زیرزبانی به حالت اول برگشت با اینحال مسئولین زندان از انجام هر نوع اقدامی برای بهبود فرد مذکور خودداری کردند. ۹ بهمن: دو شهروند بهایی ساکن اصفهان به نام‌های «سروش پزشکی» و «احسان الله اشتیاق» دوران محکومیت یک ساله خود را در زندان اصفهان آغاز کردند. همچنین محکومیت حبس تعلیقی یک شهروند بهایی دیگر اصفهان به نام «عنایت الله نعیمی» از ۵ سال به ۷ سال افزایش یافت. - بیماری «فریبا کمال آبادی» (یکی از مدیران سابق جامعه بهایی ایران) به دلیل عدم توجه و رسیدگی پزشکی مسئولین بند زنان رجایی شهر شدت یافت. ۱۰ بهمن: «فرهود اقدسی» شهروند بهایی ساکن ارومیه پس از احضار به اداره اطلاعات بازداشت گردید. - «نوید خانجانی» فعال حق تحصیل و دانشجوی محروم از تحصیل بهایی به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شد. - ماموران امنیتی شهرستان ساری منزل و محل کسب یک شهروند بهایی به نام «بهزاد ذبیحی» را مورد تفتیش قرار داده و بعضی وسایل شخصی و مذهبی نامبرده را ضبط کردند. ۱۲ بهمن: دو شهروند بهایی ساکن مشهد به نام‌های «ضیائیه اسحاقی» به همراه دامادش به نام «فرهاد امری» توسط ماموران امنیتی در منزلشان بازداشت شدند. - «چنگیز درگاهی» شهروند بهایی ساکن ارومیه پس از احضار به اداره اطلاعات بازداشت شد. ۱۴ بهمن: «نیما حقار» شهروند بهایی ساکن تهران که در بهمن ماه ۱۳۸۷ دستگیر و پس از مدتی به قید وثیقه آزاد شد طبق حکم دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. ۱۶ بهمن: «فرهاد سنایی» شهروند بهایی ساکن قائم شهر پس از تفتیش منزل و محل کسب توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت و به ساری منتقل گردید. ۲۰ بهمن: چنگیز درگاهی و فرهود اقدسی دو شهروند بهایی ساکن ارومیه پس از چند روز بازداشت به قید وثیقه آزاد شدند. - «افشین حیرتیان» فعال حقوق کودکان کار و شهروند بهایی ساکن تهران طبق حکم دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. - دادگاه «بشیر احسانی» فعال حق تحصیل و دانشجوی محروم از تحصیل بهایی ساکن تهران به دلیل اعتراض وکیل مبنی بر عدم صلاحیت دادگاه برای بررسی پرونده به وقت دیگری موکول شد. ۲۱ بهمن: سیامک ایقانی به دلیل مشکلات تنفسی از زندان سمنان به بیمارستان منتقل گردید که پس از آن به نامبرده ۱۰ روز مرخصی داده شد. ۲۳ بهمن: محل نگهداری «مهوش ثابت» و «فریبا کمال آبادی» دو نفر از شورای مدیران سابق جامعه بهایی ایران که در حال سپری کردن محکومیت ۱۰ ساله در زندان رجایی شهر می‌باشند تغییر پیدا کرد و نامبردگان به بند ۲۰۰ که محیطی ملتهب و پر تنش دارد منتقل شدند در ضمن از زندانیان خواسته شده که با دو فرد مذکور هیچ صحبت وارتباطی برقرار نکنند. ۲۴ بهمن: دو شهروند بهایی ساکن اصفهان به نام‌های «انیسا مطهر» و «میثاق محمد علیپور» پس از تفتیش منازلشان توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند. در همین روز ماموران به منزل یک شهروند بهایی دیگر اصفهان به نام «فرهود اشتیاق» هم مراجعه کرده که به دلیل عدم حضور وی درب منزل را شکسته و بطور غیرقانونی وارد شدند و به تفتیش پرداختند. قابل ذکر است در همین روز ماموران امنیتی به منزل «سعید هاشمی» یکی از دوستان خانوادگی دوشهروند بهایی بازداشت شده مراجعه کرده که پس از تفتیش و ضبط بعضی وسایل شخصی، نامبرده را نیز بازداشت می‌کنند. ۲۵ بهمن: دوران محکومیت ۴ ساله «پیمان کشفی نجف آبادی» شهروند بهایی ساکن تهران پس از احضار ومعرفی خود در زندان اوین آغاز شد نامبرده متهم به عضویت در گروه‌های معاند نظام (منظور آئین بهایی) می‌باشد. - «آراد اشتیاق» دانش آموز بهایی سال دوم رشته علوم انسانی مدرسه شهید نیلفروش‌زاده اصفهان طبق ابلاغ حراست آموزش و پرورش به دلیل اعتقاد به آئین بهایی از مدرسه اخراج شد. ۲۶ بهمن: ماموران امنیتی ساعت ۲ بامداد به منزل «میثاق افشار» دانشجوی بهایی اخراجی دانشگاه شهید بهشتی هجوم آورده که پس از تفتیش منزل، نامبرده رانیز دستگیر و به نقطه نامعلومی انتقال دادند. - یک شهروند بهایی ساکن بجنورد به نام «هوشمند سنایی» توسط دادگاه به پرداخت ۳۰۰هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد محل کسب (فروشگاه لوازم آرایشی) نامبرده تاکنون چندین دفعه مورد هجوم ماموران قرار گرفته است. - «عادل فنائیان» شهروند بهایی ساکن سمنان که در ۷ آذر ماه به قید وثیقه آزاد شده بود طی روزهای اخیر بار دیگر به دادگستری احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. ۳۰ بهمن: «سپیده معصومی» شهروند بهایی ساکن ساری پس از سپری کردن ۳ ماه از محکومیت ۶ ماهه آزاد گردیدhttp://parsdailynews.com/79709.htm   
ادامه مطلب

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

بررسی هویت و مقدمه ای در گفتمانهای اجتماعی از دریچۀ لوح مقصود


مطالعۀ لوح مقصود:
بررسی هویت و مقدمه ای در گفتمانهای اجتماعی از دریچۀ لوح مقصود

لوح مقصود از دریای دانش

             هُوَاللّهُ تًعالی
        شأنُه العَظمَة وَ الأقتِدار
     حمد مقدّس از ذکر و بيان حضرت معبود و مالک غيب و شهودی را لايق و سزا که از نقطه اولی
کتب لاتحصی پديد آورد . و از کلمه عليا خلق اوّلين و آخرين ظاهر فرمود . و در هر قرنی از قرون و هر
عصری از اعصار بمقتضيات حکمت بالغه سفيری فرستاد تا خلق افسرده را بماء بيان زنده نمايد . اوست مبيّن
و اوست مترجم ، چه که ناس از ادراک آنچه در کتب الهی از قلم اعلی جاری شده و نازل گشته قاصر و
عاجزند . در هر حال مذکِّر و هادی و معرِّف و معلِّم لازم ، لذا سفرا و انبيا و اصفيا فرستاد تا ناس را از
مقصود تنزيل کتب و ارسال رسل آگاه نمايند و کلّ عارف شوند بوديعه ربّانيّه که در ايشان بنفس ايشان گذاشته شده.
     انسان طلسم اعظم است و لکن عدم تربيت او را از آنچه با اوست محروم نموده . بيک کلمه خلق
فرمود بکلمه اخری بمقام تعليم هدايت نمود و بکلمه ديگر مراتب و مقاماتش را حفظ فرمود .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     انسان را بمثابه معدن که دارای احجار کريمه است مشاهده نما . بتربيت ، جواهر آن بعرصه شهود
آيد و عالم انسانی از آن منتفع گردد .... انتهی .
      اگر نفسی در کتب منزله از سماء احديّه بديده بصيرت مشاهده نمايد و تفکّر کند ادراک مينمايد که
مقصود آنست جميع نفوس  ، نفس واحده مشاهده شوند تا در جميع قلوب نقش خاتم " المُلکُ للّه " منطبع شود
و شموس عنايت و اشراقات انجم فضل و رحمت جميع را احاطه نمايد . حق جلّ جلاله از برای خود چيزی
اخذ ننموده . نه از اطاعت عالم باو نفعی راجع و نه از ترک آن نقصی وارد . در هر آن طير ملکوت
بيان باين کلمه ناطق: " جميع را از برای تو خواستم و تو را از برای خود " . اگر علمای عصر بگذارند و مَن
علی الأرض رائحه محبّت و اتّحاد را بيابند ، در آن حين نفوس عارفه بر حرّيّت حقيقی آگاه شوند ، راحت اندر
راحت مشاهده نمايند ، آسايش اندر آسايش . اگر ارض بانوار آفتاب اين مقام منوّر شود ، إذاً يصدق أن يقال
" لاتری فيها عوجاً ولا أمتا " .
      و الصّلاة و السّلام علی من ابتسم بظهوره ثغر البطحاء و تعطَّر بنفحات قميصه کلّ الوری الّذی أتی لحفظ
العباد عن کلّ ما يضرُّهم فی ناسوت الانشاء . تعالی تعالی مقامُه عن وصف الممکنات و ذکر الکائنات . به ارتفع
خباء النّظم فی العالم و عَلَمُ العرفان بين الأمم . و علی آله و أصحابه الّذين بهم نُصبتْ رايات التّوحيد و اعلام النّصر
و التّفريد . و بهم ارتفع دينُ اللّه بين خلقه و ذکرُه بين عباده . أسأله تعالی بأن يحفظه عن شرّ أعدائه الّذين
خرقوا الأحجاب و هتکوا الأستار إلی أن نکست راية الاسلام بين الأنام .
      و بعد عرض ميشود نامه آن جناب رسيد و نفحه وصال از او متضوّع . الحمدللّه بعد از حکم محکم فراق
نسيم قرب و لقا مرور نمود و ارض قلب را بماء سرور و فرح تازه فرمود . للّه الحمد فی کلّ الأحوال . إن شاء
اللّه حق جلّ جلاله عنايت فرمايد و جميع مَن علی الأرض را بما يحبّ و يرضی هدايت نمايد . مشاهده فرمائيد ،
سالهاست نه ارض ساکن است و نه اهل آن . گاهی بحرب مشغول و هنگامی ببلاهای ناگهانی معذّب . بأساء
و ضرّاء ارض را احاطه نموده مع ذلک احدی آگاه نه که سبب آن چيست و علّت آن چه ؟ اگر ناصح
حقيقی کلمه ای فرموده ، آن را بر فساد حمل نموده اند و از او نپذيرفته اند ، انسان متحيّر که چه گويد و چه
عرض نمايد ! دو نفس ديده نميشود که فی الحقيقه در ظاهر و باطن متّحد باشند . آثار نفاق در آفاق موجود
و مشهود ، مع آنکه کلّ از برای اتّحاد و اتّفاق خلق شده اند .
 حضرت موجود می فرمايد :
     ای دوستان ! سرا پردهء يگانگی بلند شد ، بچشم 
بيگانگان يکديگر را مبينيد ، همه بار يک داريد و برگ
يک شاخسار .... انتهی .
      إن شاء اللّه نور انصاف بتابد و عالم را از اعتساف مقدّس فرمايد . اگر ملوک و سلاطين که مظاهر
اقتدار حق جلّ جلاله اند همّت نمايند و بما ينتفع به مَن علی الأرض قيام فرمايند ، عالم را آفتاب عدل اخذ نمايد و منوّر سازد .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     خيمه نظم عالم بدو ستون قائم و بر پا : مجازات  و مکافات .
 و در مقام ديگر بلغت فصحی ميفرمايد :
     للعدل جندٌ و هی مجازات الاعمال و مکافاتها ، بهما ارتفع خِباءُ النّظم فی العالم و أخذ کلّ طاغ زِمامَ نفسه من خشية‌الجزاء ... انتهی .
 و در مقام ديگر ميفرمايد :
     يا معشرَ الأمراء ! ليس فی العالم جند أقوی من العدل و العقل . براستی ميگويم جندی در ارض اقوی
 از عدل و عقل نبوده و نيست . طوبی لِملک يمشی و تمشی أمام وجهه راية العقل و عن ورائه کتيبة العدل ، إنّه
غرّة جبين السّلام بين الأنام وشامة وَجنة الأمان فی الامکان .... انتهی
      فی الحقيقه اگر آفتاب عدل از سحاب ظلم فارغ شود ، ارض غير ارض مشاهده گردد .
 و در مقامی حضرت موجود در سبب و علّت اوّليّه سکون و راحت امم و عمار عالم ميفرمايد:
     لابدّ بر اينست مجمع بزرگی در ارض بر پا شود . و ملوک و سلاطين در آن مجمع مفاوضه در صلح
 اکبر نمايند . و آن اينست که دول عظيمه برای آسايش عالم بصلح محکم متشبّث شوند . و اگر ملکی بر ملکی
برخيزد جميع متّفقا بر منع قيام نمايند . در اين صورت عالم محتاج مهمّات حربيّه و صفوف عسکريّه نبوده و
نيست ، إلّا علی قدر يحفظون به ممالکهم و بلدانهم . اينست سبب آسايش دولت و رعيّت و مملکت . إن
شاء اللّه ملوک و سلاطين که مرايای اسم عزيز الهی اند باين مقام فائز شوند و عالم را از سطوت ظلم محفوظ دارند.
و همچنين ميفرمايد :
     از جمله اموريکه سبب اتّحاد و اتّفاق ميگردد و جميع عالم يک وطن مشاهده ميشود آنست که السن مختلفه
بيک لسان منتهی گردد ، و همچنين خطوط عالم بيک خط . بايد جميع ملل ، نفوسی معيّن نمايند از اهل ادراک
و کمال ، تا مجتمع شوند و بمشاورت يگديگر يک لسان اختيار کنند ، چه از السن مختلفه موجوده و چه لسان
جديد تازه اختراع نمايند و در جميع مدارس عالم اطفال را بآن تعليم دهند ..... انتهی .
      عنقريب جميع اهل عالم بيک لسان و يک خط مزيّن ، در اين صورت هر نفسی بهر بلدی توجّه نمايد
مثل آنست که در بيت خود وارد شده . اين امور لازم و واجب . هر ذی بصر و سمعی بايد جهد نمايد تا
اسباب آنچه ذکر شد از عالم الفاظ و اقوال بعرصه شهود و ظهور آيد .
      اليوم هيکل عدل تحت مخالب ظلم و اعتساف مشاهده ميشود . از حق جلّ جلاله بخواهيد تا نفوس
را از دريای آگاهی بی نصيب نفرمايد چه اگر فی الجمله آگاه شوند ادراک مينمايند که آنچه از قلم حکمت
جاری و ثبت شده بمنزله آفتاب است از برای جهان . راحت و امنيّت و مصلحت کلّ در آنست و الّا هر يوم
بلای جديدی ارض را اخذ نمايد و فتنه تازه ای بر پا شود . إنشاءاللّه نفوس عالم موفّق شوند و سرج بيانات
مشفقانه را بمصابيح حکمت حفظ نمايند . اميد هست که کلّ بطراز حکمت حقيقی که اسّ اساس سياست عالم
است مزيّن گردند .
 حضرت موجود می فرمايد :
     آسمان سياست بنيّر اين کلمه مبارکه که از مشرق اراده اشراق نموده منير و روشن است . ينبغی لکلّ آمر أن يزن نفسه فی کلّ يوم بميزان القسط و العدل ثمّ يحکم بين النّاس و يأمرهم بما يهديهم إلی صراط الحکمة
و العقل .... انتهی .
     اينست اسّ سياست و اصل آن . حکيم آگاه از اين کلمه استخراج مينمايد آنچه سبب راحت و امنيّت
و حفظ نفوس و دماء و امثال آنست . اگر صاحبان افئده از دريای معانی که در اين الفاظ مستور است
بياشامند و آگاه گردند کلّ شهادت ميدهند بر علوّ بيان و سموّ آن . اين فانی اگر آنچه ادراک نموده عرض نمايد
جميع گواهی دهند بر حکمت بالغه الهيّه . اسرار سياست در اين کلمه مکنون و آنچه ناس بآن محتاج ، در او
مخزون . اين خادم فانی از حق جلّ جلاله سائل و آمل که ابصار عالم را بنور حکمت منوّر فرمايد تا کلّ ادراک
نمايند آنچه را که اليوم لازم است . امروز انسان کسی است که بخدمت جميع من علی الأرض قيام نمايد .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     طوبی لمن أصبح قائما علی خدمة الأمم .
و در مقام ديگر ميفرمايد :
     ليس الفخر لمن يحبُّ الوطن بل لمن يحبُّ العالم .... انتهی .
     فی الحقيقه عالم يک وطن محسوب است و من علی الأرض اهل آن . و مقصود از اتّحاد و اتّفاق که
در کتب انبيا از قلم اعلی ثبت شده در امور مخصوصه بوده و خواهد بود ، نه اتّحاديکه سبب اختلاف شود
و اتّفاق بآن ، علّت نفاق گردد . اين مقام اندازه و مقدار است و مقام اعطاء کلّ ذی حقٍّ حقَّه است . طوبی لمن
عرف و فاز و يا حسرةً للغافلين . آثار طبيعت بنفسها بر اين شاهد و گواه ، و هر حکيم بينائی بر آنچه عرض
شد مطّلع و آگاه ، مگر نفوسی که از کوثر انصاف محرومند و در هيماء غفلت و حميّت جاهليّه هائم .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     ای پسران انسان ! دين اللّه و مذهب اللّه از برای حفظ و اتّحاد و اتّفاق و محبّت و الفت عالم است ، او را
سبب و علّت نفاق و اختلاف و ضغينه و بغضاء منمائيد . اينست راه مستقيم و اسّ محکم متين . آنچه بر اين
اساس گذاشته شود حوادث دنيا او را حرکت ندهد و طول زمان او را از هم نريزاند .... انتهی .
     اميد هست که علما و امرای ارض متّحداً بر اصلاح عالم قيام نمايند . و بعد از تفکّر و مشورت کامل بدرياق
تدبير ، هيکل عالم را که حال مريض مشاهده ميشود شفا بخشند و بطراز صحّت مزيّن دارند .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     آسمان حکمت الهی بدو نيّر روشن و منير : مشورت و شفقت . در جميع امور بمشورت متمسّک
شويد ، چه که اوست سراج هدايت ، راه نمايد و آگاهی عطا کند .... انتهی .
      بايد اوّلِ هر امری آخر آن ملاحظه شود و از علوم و فنون آنچه سبب منفعت و ترقّی و ارتفاع مقام
انسان است اطفال بآن مشغول گردند تا رائحهء فساد از عالم قطع شود و کلّ بهمّت اوليای دولت و ملّت در
مهد امن و امان مستريح مشاهده شوند .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     علمای عصر بايد ، ناس را در تحصيل علوم نافعه امر نمايند تا خود و اهل عالم از آن منتفع گردند . علوميکه
از لفظ ابتدا و بلفظ منتهی گردد مفيد نبوده و نخواهد بود . اکثری از حکمای ايران عمرها بدرس حکمت مشغولند و عاقبت حاصل آن جز الفاظی نبوده و نيست .... انتهی .
      و در جميع امور بايد رؤسا باعتدال ناظر باشند چه هر امری که از اعتدال تجاوز نمايد از طراز اثر
محروم مشاهده شود . مثلاً حرّيّت و تمدّن و امثال آن ، مع آنکه بقبول اهل معرفت فائز است اگر از حدّ اعتدال
تجاوز نمايد سبب و علّت ضرّ گردد . اگر اين نقطه تفصيل شود بيان بطول انجامد و بيم آنست که سبب
کسالت گردد . از حق جلّ جلاله اين فانی سائل و آمل که جميع را خير عطا فرمايد . و فی الحقيقه هر نفس
دارای او شد دارای کلّ است .
حضرت موجود ميفرمايد :
     زبان خرد ميگويد : هر که دارای من نباشد دارای هيچ نه ، از هر چه هست بگذريد و مرا بيابيد . منم آفتاب
بينش و دريای دانش ، پژمردگان را تازه نمايم و مردگانرا زنده کنم . منم آن روشنائی که راه ديده بنمايم و منم
شاهباز دست بی نياز ، پر بستگان را بگشايم و پرواز بياموزم .... انتهی .
 و همچنين ميفرمايد :
     آسمان خرد بدو آفتاب روشن : بردباری و پرهيزکاری .... انتهی .
      يا حبيبی ! بحور مفصّله در اين کلمات مختصره مسطور است . طوبی لنفس عرفتْ و شربت و فازت
و الحسرة للغافلين . اين فانی از اهل ارض انصاف طلب مينمايد که فی الجمله گوش لطيف رقيق محبوب را که از
برای اصغای کلمه حکمت خلق شده ، از سبحات و اشارات و ظنون و اوهام لا يسمنه و لا يغنيه پاک و
طاهر نمايند تا ناصح اقبال کند باظهار آنچه سبب برکت عالم و خير امم است . حال در اکثر ممالک نور اصلاح
مخمود و خاموش و نار فساد ظاهر و مشتعل . دو مملکت عظيمه که هر دو خود را رأس تمدّن و محيی آن و مقنّن
قوانين می شمرند ، بر حزبی از احزاب که منسوب بحضرت کليم است قيام نموده اند ! ان اعتبروا يا أولی الابصار.
اعتساف شأن انسان نبوده و نيست . در کلّ احوال بايد بانصاف ناظر باشد و بطراز عدل مزيّن . از حق
بطلبيد ، بايادی عنايت و تربيت ، نفوسی چند را از آلايش نفس و هوی مطهّر فرمايد ، تا للّه قيام نمايند و لوجهه تکلّم کنند ، که شايد آثار ظلم محو شود و انوار عدل عالم را احاطه نمايد . ناس غافلند ، مبيّن لازم است .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     حکيم دانا و عالم بينا دو بصرند از برای هيکل عالم . إن شاء اللّه ، ارض از اين دو عطيّه کبری محروم
نماند و ممنوع نشود .... انتهی .
      آنچه ذکر شده و ميشود نظر بحبّ خدمتی است که اين عبد بجميع من علی الارض داشته و دارد . 
     يا حبيبی ! در جميع احوال انسان بايد متشبّث شود باسبابی که سبب و علّت امنيّت و آسايش عالم است .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     آنچه در اين روز پيروز شما را از آلايش پاک نمايد و بآسايش رساند ، همان راه راست بوده و خواهد بود .... انتهی .
      إن شاء اللّه ، از همّت اوليا و حکمای ارض ، اهل عالم بما ينفعهم آگاه شوند . غفلت تا کی ؟ اعتساف تا کی ؟
انقلاب و اختلاف تا کی ؟ اين خادم فانی متحيّر است ، جميع ، صاحب بصر و سمعند و لکن از ديدن و شنيدن
محروم مشاهده ميشوند ! حبّ اين عبد بآن جناب ، خادم را بر آن داشت که باين اوراق مشغول شود . و الّا
فی الحقيقه ارياح يأس از جميع جهات در عبور و مرور است و انقلابات و اختلافات عالم يوماً فيوماً در تزايد .
آثار هرج و مرج مشاهده ميشود ، چه که اسبابيکه حال موجود است بنظر موافق نمی آيد . از حقّ جلّ جلاله
 ميطلبم که اهل ارض را آگاه نمايد و عاقبت را بخير منتهی فرمايد و بآنچه سزاوار است مؤيّد دارد . اگر
انسان بقدر و مقام خود عارف شود جز اخلاق حسنه و اعمال طيّبه راضيهء مرضيّه از او ظاهر نشود .
      اگر حکما و عرفای مشفق ، ناس را آگاه نمايند جميع عالم قطعه واحده مشاهده گردد . هذا حقّ لا ريب
فيه . يسأل الخادم همَّةً من کلّ ذی همَّة ليقوم علی اصلاح البلاد و احياء الأموات بماء الحکمة و البيان ، حبّاً للّه
الفرد الواحد العزيز المنَّان .
      حکمت هيچ حکيمی ظاهر نه مگر به بيان ، و اين مقام کلمه است که از قبل و بعد در کتب ذکر شده ، چه که
جميع عالم از کلمه و روح آن بمقامات عاليه رسيده اند . و بيان و کلمه بايد مؤثّر باشد و همچنين نافذ . و باين
دو طراز در صورتی مزيّن که للّه گفته شود و بمقتضيات اوقات و نفوس ناظر باشد .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     إنّ البيان جوهر يطلب النّفوذ و الاعتدال . أمّا النّفوذ معلّق باللّطافة و اللّطافة منوطة بالقلوب الفارغة
الصّافية . و أمّا الاعتدال امتزاجه بالحکمة الّتی ذکرناها فی الألواح .... انتهی .
      از برای هر کلمه روحی است لذا بايد مکلّم و مبيّن ملاحظه نمايند و بوقت و مقام کلمه القا فرمايند چه که از
برای هر کلمه اثری موجود و مشهود .
 حضرت موجود ميفرمايد :
     يک کلمه بمثابه نار است و اخری بمثابه نور و اثر هر دو در عالم ظاهر . لذا بايد حکيم دانا در اوّل بکلمه ای
که خاصيّت شير در او باشد ، تکلّم نمايد تا اطفال روزگار تربيت شوند و بغايت قصوای وجود انسانی که
مقام ادراک و بزرگيست فائز گردند .
 و همچنين ميفرمايد :
     يک کلمه بمثابه ربيع است و نهالهای بستان دانش از او سر سبز و خرم . و کلمه ديگر مانند سموم .... انتهی .
      حکيم دانا بايد بکمال مدارا تکلّم فرمايد تا از حلاوت بيان کلّ بما ينبغی للانسان فائز شوند . ای حبيب
من ! کلمه الهی سلطان کلمات است و نفوذ آن لا تحصی .
حضرت موجود ميفرمايد :
     عالم را کلمه مسخّر نموده و مينمايد . اوست مفتاح اعظم در عالم ، چه که ابواب قلوب که فی الحقيقه ابواب
سماء است از او مفتوح . يک تجلّی از تجلّياتش در مرآت حبّ اشراق نموده ، کلمه مبارکه " أنا المحبوب " در او
منطبع . بحريست دارا و جامع ، هر چه ادراک شود از او ظاهر گردد . تعالی تعالی هذا المقام الأعلی الّذی
کينونة العلوّ و السّموّ تمشی عن ورائه مهلِّلا مکبّرا  .... انتهی .
      گويا ذائقهء اهل عالم از تب غفلت و نادانی تغيير
نموده ، چه که از حلاوت بيان غافل و محروم مشاهده
ميشوند . بسيار حيف است که انسان خود را از اثمار
شجره حکمت ممنوع سازد . ايّام و ساعات در مرور است .
يد قدرت إن شاء اللّه جميع را حفظ فرمايد و بافق دانائی
کشاند . إنّ ربّنا الرّحمن لهو المؤيّد العليم الحکيم ....

ادامه مطلب

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده