مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

یادداشتی پیرو مقالۀ «بر آمدن نسل تازۀ جوانان بهائی»


یادداشتی از شهرام عطریان

کاویان عزیز
حتما درک می کنید که همه بهائیان چه ایرانی و چه غیر ایرانی ،چه در داخل ایران و چه بیرون از آن، از صدور چنین احکام ظالمانه ای خواه برای جوانان بهائی  و خواه غیر بهائی چه اندازه دچار اندوه می شوند و چگونه همه مایلند کاری بکنند که جلوی این بی عدالتی ها گرفته شود و طبیعتا به جوانانی چون نوید خانجانی، شیوا نظرآهاری، و ... به دیده احترام و تحسین می نگرند هر چند ممکن است با بعضی افکارشان و یا روش کارشان موافق نباشند.
اما این بدان معنا نیست که هرگاه بخواهیم از کسی تقدیر کنیم دیگران را مورد سرزنش قرار دهیم. آیا منصفانه است که بهائیان ایران را که بیش از 160 سال است مورد بی مهری قرار گرفته اند و بعد از انقلاب با بی عدالتی کامل مواجه بوده اند به نگران نبودن درباره "امروز" و بی عملی متهم کرد؟ آیا باید فعالیتهایی نظیر سوادآموزی توسط آن 54 جوان بهائی که بعدا دستگیر شدند و 3 نفر از آنان با حکم 4 سال زندان مواجه شدند و بقیه بصورت هفتگی مجبور به شنیدن توهین ها و لاطائلات آقای حق نگهدار شدند را فعالیت مدنی به حساب نیاورد؟ آیا باید اقدامات بسیاری از احباء را که بصورت  ناشناس به انجام خدمات آموزشی و رفاهی به افراد محروم جامعه ایران مشغولند، نادیده گرفت؟ و اصلا چرا فکر می کنید هر فعالیتی که در داخل جامعه بهائی از قبیل تشکیل دانشگاه بهائی صورت می گیرد یک فعالیت غیرمدنی است؟ آیا حتما باید یک نهاد جامعه مدنی تاسیس کرد که بشود به آن کار عنوان فعالیت مدنی داد؟
البته من هم با شما موافقم که جامعه بهائی ایران کمی بیش از حد نگران حفظ خود بود بطوری که ارتباط چندانی با غیربهائیان ایرانی نداشت ولی حتی از این بابت هم تصور نمی کنم ایشان مستحق سرزنش باشند چون دو دهه قبل زمان زمان دیگری بود و احتیاجات از نوع دیگر. و همین رفتار بهائیان ایران در آن زمان بود که همیشه تمجید معهد اعلی را به همراه داشت. حالا اگر با تغییر گفتمان های رایج و ظهور گفتمان جامعه مدنی در نیمه دوم دهه 70 شمسی، شماری از احباء این تغییر را درنیافتند و در لاک خود فرو رفتند دلیلی ندارد که رفتار پیشینیان را با توجه به وضعیت امروز مورد نقد قرار بدهیم. اصلا دو دهه پیش گفتمان جامعه مدنی در فضای ایران وجود خارجی نداشت که کسی بخواهد وارد فعالیت مدنی به معنای کنونی اش بشود.
با اینکه به نظر شما درمورد فعالیتهای نسل اخیر جوانان بهائی احترام می گذارم اما ارزیابی شما در مورد نسل قبلی را شبیه کسانی می دانم که به روشنفکران زمان مشروطه انتقاد می کنند که چرا اینان بدون درک مدرنیته به مدرنیزاسیون روی آوردند غافل از اینکه، صرف نطر از پاره ای اشتباهات غیرقابل تردید از سوی روشنفکران آن زمان، آیا اصلا چنین کاری عملی بود یا خیر.
نکته دیگر اینکه درک ما از مفهوم عدم دخالت در امور سیاسیه و چارچوب آن به تدریج در حال تکامل است و این نهایت بی عدالتی است اگر جامعه بهائی ایران را به نفهمیدن این اصل متهم کنید. بهائیان ایران در این مرز وبوم زندگی می کنند و با توجه به شرایط خاص اینجا و در نبود سه دهه تشکیلات اداری منظم به حیات خود ادامه داده اند و اگر هم می خواستند نمی توانستند برای هر تصمیم خود چارچوب نظری و زیربنای فلسفی بیابند.بهائیان ایران باید تلاش می کردند – و هنوز هم چنین است- در محیطی با امکانات شغلی نزدیک به صفر، و محرومیت از تحصیلات دانشگاهی و بسیاری حقوق دیگر، و در حالی که بسیاری از هموطنان شان به هدایت روحانیون و رسانه ها آنان را به چشم جاسوس، یا پیرو یک فرقه ضاله می دانستند بدنبال راهی برای ادامه حیات روحانی و مادی خود باشند و در عین حال هر جا که فرصتی پیدا کنند به رفع شبهات بپردازند و هموطنان شان را از خواب بیدار کنند. هموطنانی که تا پیش از رخدادهای سال 78 و به خصوص حوادث انتخابات سال 88 از بسیاری مسائل بی اطلاع بودند و تنها تحولات اخیر می توانست دیدگاهشان را راجع به بهائیان تغییر دهد و برای آنان حقوق شهروندی تجسم کند.


موفق باشید.

جوابیه این مقاله :
گفتمانهای دیروز و امروز و رهیافتی برای فردا
کاویان صادق زاده میلانی

با سپاس از شهرام عطریان برای نقد و بررسی موزون و پر محتوایی از یادداشت اول من در مورد برآمدن نسل تازۀ جوانان بهائی که واکنشی به حکم سنگین و خارج از عرف حکم زندان فعالان مدنی نوید خانجانی است. لینک نقد اقای عطریان در سایت نگاه از قرار زیر است:
http://www.negah4.info/articles/l-r-10
البته پیش از نقد شهرام عطریان دو نقد دیگر هم از سوی دو جوان برونمرزی به من رسیده بود که هر دو از زاویه های مختلف و تازه ای به نقد مطلب من پرداختند و پیش از آغاز سخن باید از این دو بزرگوار نیز سپاسگزاری کنم و همچنین از نقد خوب آقای عطریان.
لازم است که عرض کنم که با بیشتر نقدهای آقای عطریان موافق هستم و شاید بحث کاملتر من در این بلاگ پست سکولاریزم جوابگو باشد (یا نباشد).
ولی به بهانۀ نقد خوب ایشان این را باید گفت که مخاطب مقالۀ من جامعۀ بهائی نبود و مقالۀ من با توجه به برخی مسائلی نوشته شد که دانسته نیست و به دورۀ فعالیت من در مجموعۀ فعالان حقوق بشر در ایران بر می گردد و به وقایعی که چند سال از آن می گذرد.
از سوی دیگر از این فرصت نیز استفاده کرده و یک آسیب شناسی وبلاگ نویسی و مقاله نویسی جامعۀ بهائی را مطرح می کنم که نوشته های اکثر نویسندگان بهائی در فضای مجازی مخاطبی بیرون از جامعۀ بهائی دارد و اساسا ً مخاطبی درون جامعه بهائی ندارد. دلیل فیلترینگ شدید سایتهای بهائی نیز همین است که مخاطب بیرونی دارد و برای نمونه همین سایت نگاه سر بزنگاه و هر شش هفته یا کمتر فیلتر می شود. لابد کسانی هستند که علاقه ای به اینکه گروهی وبلاگ نویس بهائی برای جامعۀ کلان می نویسند ندارند و نهایت کوشش خود را به کار می برند تا جلوی این تماس و گفت و شنود را بگیرند.
آسیب شناسی مورد نظر من از همین مسالۀ مخاطب سرچشمه می گیرد. از آنجا که جهت حرکت و مقاله های سایت نگاه بسوی جامعۀ بزرگ ایرانی و فارسی زبانان است، شاید کمتر فرصت می شود که جامعۀ بهائی و نویسندگان و اندیشمندان بهائی با یکدیگر وارد گفت و شنود شوند و این کمبود البته در دراز مدت محسوستر خواهد شد و نیاز شاید موازنۀ محتوا و برقراری تعادل در روش و متدی باشد که مخاطب بهائی را نیز شامل شود.
این حرکت به سوی بیرون یک کاستی بزرگ در گفتمان درون جامعۀ بهائی به وجود آورده است و برای نمونه من کمتر دیده ام که محتوای فلسفی، جامعه شناسی یا تاریخی به گونه ای جدی در درون جامعه و توسط نویسندگان پرورده و پخته شود تا هم غنی سازی مباحث نظری صورت گیرد و هم حضور جامعۀ بهائی در فضای فکری حضور مثمر ثمر و غنی تری باشد. برای نمونه در سالهای اخیر چند مقاله تحقیقی نوشته شده در مسائلی که نیاز جامعۀ امروز ایران است داشته ایم؟ حقوق بشر مقوله ای است که نیازمند کار آکادمیک و حرفه ای است. چند کارشناس و تئوریسین حقوق بشر روی این مساله کار کرده اند و این بحث آیا در درون جامعۀ بهائی، بحثی مطرح و غنی است؟ در مسالۀ نسبیت و نسبی گرایی فلسفی آیا فرصتی داشته ایم تا چند کارشناس حرفه ای یا فرهیخته خارج از فرهنگستان بحث لازم را پیش ببرند و آیا این فرصت نیازمند کار نظری و تئوریک از سوی جامعۀ بهائی نیست؟
این هفته بنیاد فرهنگی همزبان دو نشست در حومۀ شهر واشنگتن برگذار می کند. نشست اول در مقولۀ حقوق بشر با حضور دکتر رویا برومند از بنیاد برومند، خانم الیس آورباخ از سازمان عفو بین المللی و دکتر آرام حسامی استاد فلسفه و علوم سیاسی برقرار می شود. نشست دوم با حضور دکتر اسماعیل نوری علا، احمد تقوایی و دکتر ارام حسامی با گردانندگی دکتر مهرداد مشایخی برپا می شود. موضوع این نشست سکولاریزم و زمامداری بازخواست پذیر است. آیا تئوریسینهای بهائی روی سکولاریزم و حدود و مرزهای آن کار کرده اند؟ چند ماه پیش که من برای حضور در پنلی در کنفرانس مریلند و مرکز ایرانشناسی روشن دعوت شده بودم از اثار قلمی نویسندگان بهائی (انگلیسی یا فارسی) مطلبی ارزنده در مسالۀ سکولاریزم ندیدم یا اگر هست من نیافتم و البته محور بحث من روی اثار اخیر نویسندگان فلسفی بود ولی کمبود نقد و بررسی و محک اندیشمندان بهائی روی نظریه های مدرن و پسامدرن سکولاریزم چشمگیر بود.
آیا وقت آن نرسیده است که جامعۀ بهائی نیز ارج و قرب بیشتری به کار نظریه پردازی جدی و حضور در سطوح بالای تئوری بدهد؟
ایام به کام
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده