مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

ای مردم، مسیح مصلوب می خواهید تا وجدانتان آرام گیرد


ای مردم، مسیح مصلوب می خواهید تا وجدانتان آرام گیرد

.


در باره عیسی و دیگر قدیسین حرف می زنم
فکر کن!
اگر عیسی زندگی و زن می داشت
و با همان عیسی بودنش در آخر به زن و بچه پناه می برد
آیا برای مردم همان مسیح بود ؟
نه نبود! و چه کینه توزانه به او نگاه و یاد می کردند
چه تلخ از ضعفش می گفتند
و خودشان در آسایش خانه ها، با زن ( مایه ی آرامش) و بچه هایشان ( مایه ی دلشادی) بودند
ولی مسیح باید تنها می بودباید مصلوب می شد

مصلوب شدن مسیح، آرامش وجدان بود
وجدانی که مرتب نیش می زند،
تو چی هستی؟ کی هستی؟ به چه دردی میخوری ؟ چه کار کردی؟
درمان اگر نمی توانی باشی،
درمان اگر نمی توانی بکنی،
زخم زننده را که می توانی نابود کنی
پس مسیح را مصلوب کن

این مردم !
عقلشون، مصلحتشون، ترسشون ، ضعفشون میگه: آخرش مرگه
کاری از پیش نمی بری هیچ، زندگی ات را هم نابود می کنی
زنشون، بچه هاشون، خانه هاشون،
کاشانه های گرم و اگر نه مرفه، که راحتشون
بی صاحب می مونه !
بچه هات که گناهی نکرده اند، پدری مثل تو دارند ( قویترین دلیل)
و تمام این دلایل است که نمی گذارندت جلوی مصلوب شدن مسیح را بگیری
پس مسیح را مصلوب کنید 

می خواهی مسیح باشی ؟
مرگ را به تو هدیه می دهند ...
مردم ؟
چه مردمی ؟
صاف صاف می ایستند و دار زدنت را تماشا می کنند
مصلوب شدنت را تماشا می کنند
حتی هورا هم می کشند
از ترس اینکه مبادا اعتراضات واگیردار باشد
و به خانه آنها هم سرایت کند
هورا، هورا، هورا
تا بدی وجدان را از خود دور کنند
تو برای مردم مصلوب می شوی
مسیح مصلوب شد، وجدانتان را راحت کنید

ولی اگر مسیح !
خانواده ای داشت
حتی مصلوب هم که می شد دیگر قدیس نبود
بار وجدان همه را به دوش می کشید
با خدا اینطور قرار داد کرده بود...
قرار بود بار درد جامعه اش را به دوش بکشد یا درد وجدان مردم را ؟

وجدان عقب رانده شده، سرخورده همه شان جمع می شود
و روی شانه های پیکر مصلوبش قرار می گیرد

این شانه ها وسیع است
پیدا می شود جایی و وسیع هم هست
صبور! صبر! پیام آور محبت
مسیح مصلوب شد
ولی پشتش تا ابدیت صافه
قرص، حتی بالای صلیب !

مردم به عذاب وجدان آمده، سنگش می زنند
خشمگینه ؟ نه...
مسیح قراره بار وجدان مردم را هم به دوش بکشد
پس بکش، بکش، بکش
سنگ، ناسزا، نیشخند، تمسخر
بکش این بار وجدان مردمه
درد داره، زخم داره
ولی باید تحمل کنی
تو مسئولی !

کسی را می خواهی که روی دل مهربانش غصه هات را خالی کنی ؟
نه، تو حق نداری
انوقت مردم دیگه قدیس ندارن تا همه مسئولیت ها به دوش او باشد
و خیالشون راحت باشد
حق نداری !

مردم بی قدیس چکار کنند ؟
به کجا پناه برند؟
باید یکی باشه جلودار همه سینه سپر کنه، مقابل همه تیرها
تا اینها راحتی وجدانشان را داشته باشند
خیالشان راحت باشد
که کسی هست جلوی تیربار نکوهش های درون، سپر بلا باشد !

پس مسیح را مصلوب می خواهیم
مصلوبش کنید

تقدیم به تمامی مردم مصلوب پرست
*********
وبلاگ نوید خانجانی
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده