مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

اراده یک ملّت / آرمین رحمانی



نظام های سیاسی گوناگونی تاریخ جهان را ساخته اند و آمده اند و رفته اند. نوع رفتار آنها با مردم خود و سایر ملل جهان بسیار متفاوت بوده است. یکی کوروش بوده است و دیگری چنگیز. یکی خون ریخته است و دیگری آزادی گسترانده. انسانها را سوزانده اند یا آنان را گرامی داشته اند. با مردم خود به مهربانی رفتار کرده اند و حقوق آنان را محترم داشته اند یا با کشتار و غل و زنجیر آنان را در رنجی بزرگ نگاه داشته اند. و در این بین همیشه کسانی بوده اند که نقاط ضعف را بهتر از نقاط قوت می دیده اند و بر می خاسته اند و فریاد می زده اند. اما اندک زمانی از حرکت ملت ها می گذرد. تاریخ همواره پر بوده است از مبارزان و جنگاورانی که سلطنتی را به زیر می کشیده اند. که به جای دیگری آمده اند و خود با یورشی دیگر رخت بر بسته اند.
اما آنچه امروز در جهان می گذرد رنگی نو به خود گرفته است. قرن های اخیر اگر چه هنوز یورش دول به یکدیگر را نظاره می کند ، اما با حرکت مردم نیز آشنا شده است. فرانسه ، روسیه ، کوبا و این روزها مصر و تونس و لیبی که بسیار از آنها می شنویم.
با آنکه امروز مردم کشورهای مختلف خاورمیانه نیز به جمع مردم آزادیخواه جهان پیوسته اند هنوز در میان آنان کسانی هستند که قدرت مردم خویش را نمیبینند و به آن ایمان ندارند و نمیخواهند بپذیرند که مردم می توانند.هنوز دولتمردانی هستند که  می پندارند مردم بردگانشان اند. جهان از ستم و بی عدالتی همواره سرشار بوده است. همواره کسانی بوده اند که بر آدمیان بتازند و خون بریزند و تیغ بر مردمان کشند. و در میان مردم نیز کسانی هستند که انسان بودن خود را فراموش کرده اند. در این دوران که رو به آگاهی جهانیان دارد باید بر ملتی تاسف خورد که خود را فراموش می کند. سرگرم بازی دیگران می شود و بازی خود را می بازد.
ما ایرانیان روزگاری قبله گاه جهانیان بوده ایم. و حال چه شده است که اینگونه خود را فراموش کرده ایم؟ چه شده است که در این گرمای تغییرات جهانی خیره مانده ایم و یادمان رفته است پناهی ها را. خانجانی ها را. ستوده ها را و خیلی های دیگر را. آنهایی را که هرگز نامشان برده نشده است. چرا حتی خودمان را فراموش کرده ایم؟ فراموش کرده ایم انسانیم. فراموش کرده ایم حقوقی را که از آنها برخورداریم. چرا عادت کرده ایم به نا سزا گویی؟ کسانی که ضعف ها را می بینند نمی بینیم. لحظه ای به تقلید از گروهی فریاد می زنیم و روزی به بهانه ی مردمی به خیابان می رویم اما بهانه ی خود را از یاد برده ایم. چه شد که فراموش کردیم جوانانمان در خون غلتیدند؟ چه شد که یادمان رفت سالهای خوش زندگیمان را پشت میله های سرد زندان گذراندیم؟ یادمان رفت ما هم از این مردمیم. بر خود تاختیم و سرخوش از این تاختن فریاد مرگ بر هموطن سر دادیم.
امروز اگر ایرانمان این چنین ویران است نه از گناه بیگانگان است، گناه از ماست. مایی که غریبه پرستی مرام مان شده است. مایی که از خود در گریزیم. بیایید فراموش نکنیم تاریخ انسانهای کوچک را فراموش می کند. تاریخ قدرت ها را به زیر می کشد. بیایید بیی رحمی تاریخ را از یاد نبریم. بیایید خودمان باشیم. ما همه مردم این سرزمینیم. بیایید دستانمان را در دستان هم دهیم به مهر. بیایید یادمان نرود آزادی چیست. بیایید پایمردی و جوانمردانگی را فراموش نکنیم. به ظلم عادت نکنیم. بیایید یک بار هم برای خودمان اشک بریزیم. برای خودمان زندگی کنیم. بیایید دروغ را تمام کنیم، تبعیض را تمام کنیم. بیایید ایرانی باشیم و ایرانی
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده