مترجم-translate

صفحات

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

تهمت در خدمت دیانت!


 

قضیه «بهانه برای مستی» را شهید مطهری به همین تناسب نقل میكند: «آن زمانی كه یك شاهی ارزش داشت، یك نفر رفت دكان عرق فروشی وگفت: یك شاهی عرق بده، عرق فروش گفت: یك شاهی كه عرق نمی شود،او اصرار كرد كه یك ته استكان! عرق فروش گفت مردم عرق می خورند كه مست بشوند،این یك ذره فائده اش چیست؟ گفت: تو همان را بده، بد مستی اش با خودم!»... مطهری سپس می گوید: بعضی مردم كه دنبال بهانه اند برای بدمستی و هرزگی اند گفته اند: اجازه هست هر دروغی كه دلمان میخواهد، برای اهل بدعت جعل كنیم، بعد با هر كسی كه كینه ی شخصی پیدا می كنند، فورًا یك تهمتی می زنند و می گویند: او اهل بدعت است، و شروع می كنند به جعل كردن و تهمت زدن! آن وقت ببینید بر سر دین، چه می آید؟

طرح مسأله

برخی از متفكران اسلامی، با نگاه آسیب شناسانه به وضع اخلاق در جامعه ما، متوجه این بیماری خطرناك شده اند كه در نزد بسیاری از متدیّنان، «تهمت و افترا زدن» به مخالفان، جایز شمرده می شود و چنین استدلال می كنند كه با تهمت باید آبرو و حیثیت آنها را از بین برد تا كسی به آنها اعتماد نكند و تحت تأثیر ضلالت و گمراهی شان قرار نگیرد.

شرایط اجتماعی امروز ما كه باید به تعبیر حضرت امام خمینی آن را «روز تهمت» نامید[1]، ما را با این سؤال مواجه می سازد كه قضیه از چه قرار است؟ این توهّم كه «به مخالفان هر دروغی را میتوان نسبت داد» چه ریشه ای دارد؟ عواقب و پیامدهای آن چیست ؟ این سخن از «كجا» آمده و ما را به «كجا» می برد؟ ...

1- دستور مباهتة

روایتی از رسول اكرم (ص) نقل شده كه حضرت، وظیفه امت را در مقابل «اهل بدعت» بیان فرموده و دستور داده اند كه از آنان برائت جسته، عیب ها و ایراداتشان را بازگو كنید و آنان را «مبهوت» سازید تا برای تباه كردن ِ اسلام، طمع نكنند: «إذا رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فأظهروا البرائة منهم ... و باهتوهم كیلایطعموا فی الفساد فی الاسلام و یحذّرهم الناس[2]».

واژه «باهتوهم» از ماده «بهت» به معنی «مبهوت ساختن» است، یعنی به قدری با قوّت با آنان بحث كنید و دلیل محكم و قاطع ارائه كنید، كه اهل بدعت را «متحیّر و مبهوت» ساخته و از پاسخ دادن ناتوان كنید. چه اینكه حضرت ابراهیم هم، چنان منطقی و مستحكم با كافر بت پرست احتجاج كرد كه او را مبهوت نمود: «فبهت الذی كفر[3]».

منابع اصیل لغت عرب، همین معنا را برای این ریشه ذكر كرده اند، مثلا جوهری در صحاح می گوید: «بهته بهتًا أخذه بغتة و بهت الرجل إذا دهش و تحیّر»، و فیّومی در مصباح می گوید: «بهت: دهش و تحیّر». زمخشری در اساس البلاغه می گوید كه بهت و باهت (ثلاثی مجرد و مزید) تفاوتی ندارد: «بهته بكذا و باهته به». ابن فارس هم در معجم مقاییس اللغه آورده است كه اصل این ماده به همان معنی «حیرت »، و «بهتان» به معنی دروغ است: «الباء و الهاء و التاء اصل واحد و هو كالدهش و الحیره، یقال: بهت الرجل یبهت بهتا و البیهته: الحیره، فأمّا البهتان فالكذب».

بهر حال از نظر لغت، دلیلی وجود ندارد كه «باهتوهم» را به «تهمت زدن و افترابستن و نسبت دروغ دادن» معنی كنیم و نتیجه بگیریم كه رسول خدا اجازه داده است تا برای كوبیدن و ضایع كردن افراد منحرف، هر دروغی به آنها ببندیم و هر نسبت خلافی به آنها بدهیم!

2- منطق بهت آور

روایت رسول اكرم (ص) را تا قرن دوازدهم هجری «محدّثان» همانگونه كه اشاره كردیم معنا می كردند و می گفتند باید در برابر اهل بدعت، با سلاح منطق ظاهر شد و موهومات آنها را نقش بر آب كرد. محدث بزرگوار فیـض كاشـانی «باهتوهم» را به معنی آن میدانست كه: با آنان چنان سخن بگوئید كه ساكت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند: أی: «جادلوهم و اسكتوهم و اقطعوا الكلام علیهم[4]».

فیض در وافی، هر چند در مواردی كه معانی مختلف و احتمالات گوناگون در معنی یك روایت وجود دارد به آنها اشاره میكند، ولی در اینجا به هیچ معنای دیگری، حتی در حد احتمال هم اشاره نمی كند. پس از وی، ملاصالح مازندرانی هم در شرح بر اصول كافی، روایت را همین گونه معنی می كند و توضیح می دهد كه «بهت» به معنای «تحیّر» است، پس معنی روایت چنین می شود كه با «حجت قاطع» و دلیل محكم، راه ها را به روی بدعت گذاران ببندید تا آنها مبهوت شوند[5]. و سپس علامه مجلسی نیز به همان كلمات لغویین استناد می كند، و روایت را مانند محدّثین گذشته معنی نموده و «بهتان» برای مصلحت دین را، احتمال مرجوح میشمارد: «الظاهر أن المراد بالمباهته الزامهم بالحجج القاطعه و جعلهم متحیّرین لایحیّرون جوابا[6]»، مجلسی در برخی از رساله های فارسی خود هم، روایت را چنین ترجمه كرده است: «بر ایشان حجت را تمام كنید تا ایشان طغیان نكنند در فساد كردن دین اسلام[7]» .

3- تكلیف حقیقت گویی

فقهای شیعه تا قرن دوازدهم، در بحث های فقهی خود، بر این مبنا مشی می كردند كه حتی به بدعت گذاران در دین هم نباید نسبت خلاف داد، و دروغ بستن به آنها جایز نیست، اگر آنان به تخریب دین اقدام كرده اند، ولی ما حق نداریم ، برای ضایع كردنشان ، نسبت ناروا به آنها بدهیم : شهید ثانی می گفت: در نقد و اعتراض آنها ، نباید ذره ای از حقیقت منحرف شده و مرتكب دروغ گردید:«یصح مواجهتهم بما یكون نسبته الیهم حقا لا بالكذب[8]». سید صاحب ریاض هم پس از نقل همان روایت ، می گوید: جایز نیست كه در برخورد با آنان دروغ گفته شود، زیرا دروغ حرام است.

او حاضر نیست دروغ نسبت به مخالفان را حتی اگر بدعت گذار باشند، از حرمت كذب استثنا كند و آن را به عنوان وسیله ای برای خراب كردن افراد فاسد بپذیرد! «و لاتصحّ مواجهته بما یكون الیه كذبا لحرمته[9]». صاحب جواهر هم در در بحث قذف از كتاب الحدود خود، این روایت را نقل می كند ولی هشدار می دهد كه بدگویی نسبت به اهل بدعت به معنای آن نیست كه نسبت های ناروا به آنها داده شود و به آنچه كه انجام نداده اند متّهم شوند: «نعم لیس كذلك ما لا یسوغ لقاؤه به من الرمی بما لایفعله[10]»

4- مصلحت تهمت

  از قرن سیزدهم نظریه «به اهل بدعت «تهمت» بزنید تا آنها را از میدان بدر كنید»، در فقه پدیدار شد. این نظریه ابتدا به شكل احتمال مطرح شد كه «باهتوهم» می تواند به معنی «تهمت زدن» باشد و سپس در تایید این احتمال گفته شد كه: چه مانعی دارد كه تهمت زدن به آنها به خاطر «مصلحت» جایز باشد، و چه مصلحتی بالاتر از آنكه با تهمت زدن – مثل آنكه فلانی دزد است، ویا كافر شده، و یا اهل زنا و لواط است- او را مفتضح و بی آبرو ساخته تا مردم از او فاصله بگیرند و دینشان حفظ شود؟ با این تهمت، هر چند یك نفر بی آبرو می شود، ولی دین و ایمان جامعه سالم می ماند!!« ویحتمل ابقائه علی ظاهره بتجویز الكذب علیهم لاجل المصلحة، فانّ مصلحة تنفیر الخلق عنهم أقوی من مفسدة الكذب[11]».

در این روند، ابتدا «یك احتمال» مطرح شد ولی «خلاف ظاهر» تلقّی گردید، ولی بعد همان احتمال ، به عنوان «ظاهر روایت»، مورد تأیید واقع شد، و سپس «فلسفه ای» برای آن بیان گردید كه با وجود این فلسفه، اصلا نیازی به دلالت روایت هم نیست، و آن فلسفه آن است كه در تزاحم ، با صرف نظر از یك حكم مهم ، باید از رعایت «حكم اهمّ» كه مصلحت بیشتر و قوی تری دارد ، مراقبت كرد.

مثلا آیت الله خوئی در پاسخ به این سوال كه آیا می توان مخالفان و اهل بدعت را با نسبت های ناروا و عیب و ایرادهایی كه در آنها نیست، «هجو» كرد؟ گفت: هرچند دروغ حـرام است ولی گاه «مصلحـت » اقتضـا می كند كه به آنها «تهمـت» زده شـود و بـرای مفتضـح شدنشان، كارهای زشتی كه نكرده اند، به آنها نسبت داده شود، تا مردم متدیّن عوام، از آنها فاصله بگیرند و تحت تاثیر آنان واقع نشوند!! «قد تقتضی المصلحة الملزمة جواز بهتهم و الزراء علیهم و ذكرهم بما لیس فیهم افتضاحا لهم و المصلحة فی ذلك هی استبانة شئونهم لضعفاء المؤمنین حتّی لا یغترّوا بارائهم الخبیثة[12]».

آیت الله گلپایگانی نیز با معنی كردن «باهتوهم» به «آنها را متهم كنید»، نتیجه گرفت كه به اقتضای این روایت، باید گفت كه در چنین مواردی، دروغ جایز است، چون با این دروغ مصلحت مهم تری استیفا می شود، وآن مصلحت، «بی آبرو كردن» بدعت گذار در میان مردم است[13].

این نظریه در دوران ما محدود به آن مراجع نبوده، بلكه برخی علمای دیگر را نیز به دنبال خود كشانده است[14]. تا آنجا كه برای آیت اله مؤمن قابل قبول است كه : قذف و نسبت زنا دادن به آنان نه تنها جایز است، بلكه رجحان دارد. وبا این روایت، روایاتی كه قذف را حرام می داند تخصیص می خورد.(البته قذف در موارد مشكوك جایز است، نه با علم به كذب)[15]

5-عاقبت تهمت

نظریه جواز تهمت به مخالفان، از نظر مبانی استدلالی، كاملا آسیب پذیر است ونیازی به نقد تفصیلی آن دراینجا نیست، مثلِ الف)فاصله گرفتن از معنای لغوی «بهت» كه مورد توجه شارحان حدیث بوده، ب)بی توجهی به «اجمال» حدیث،در صورت اشتراك لفظی بهت دو معنای «تحیّر» و «تهمت» ودر نتیجه غیر قابل استناد بودن، ج)عدم تامل در قرائن داخلی وخارجی كه نشان می دهد در اینجا «بُهت» به معنای تهمت نیست، د)«مفاسد» مهم تهمت زدن به مخالفان دینی و سیاسی را نادیده گرفتن و آن را به «مصلحت» دین شمردن و... .

ولی مهم تر از این مباحث علمی كه در جای خود از اهمیت برخوردار است، این است كه در پرتو این نظریه فقهی واخلاقی، «چه جامعه ای» ساخته می شود؟ وگفتگوهای علمی به چه سمت و سوئی پیش می رود؟ و رقابت های سیاسی گروه ها، به كجا می انجامد؟ بر فضای رسانه ای كشور چه جوّی حاكم می شود؟ و... .

اگر كسانی با این نگاه، به مناصب حكومتی دست پیدا كنند، و در برابر اعتراضات به حق، یا به ناحق قرار گیرند و به مخالفان خود «نسبت هایی» بدهند، حتی اگر در تقوی مانند سلیمان و ابوذر باشند، سخنان آنها چه اعتباری دارد؟ و خاطراتی كه بازگو می كنند و یا می نویسند، چقدر با صداقت توأم است؟ واگر آمارها وگزارش هایی از جنایت های دشمنان خارجی، ارائه كنند، چگونه حمل بر حقیقت می توان كرد؟ و اعترافاتی كه از متهمان اخذ می كنند و اعلام می نمایند، به چه دلیل عاری از حقیقت نباشد؟

اگر تا به حال، به دلیل تدیّن و ایمان و عدالت و تقوی، «احتمال دروغ» و تهمت را در گفتارشان نفی می كردیم، اینك به اقتضای تقوی و عدالتشان، سخنشان را چگونه راست بدانیم یا دروغ؟

6- بهانه ی بد مستی

روایت رسول خدا در خصوص «اهل بدعت» است، ولی اگر در میان متدینان باب «تهمت» نسبت به آنان باز شود، این باب به روی دیگران هم باز خواهد بود وهر كس پس از «انگ بدعت» گذاری، مستحق هر نسبتی می شود و می توان هر كار زشتی را به نام او ثبت كرد!! مگر در نهضت مشروطه كه آخوند خراسانی و میرزای نائینی، از تاسیس مجلس شورای ملی، و تدوین قانون اساسی، دفاع كردند، به عنوان حامیان«بدعت» معرفی نشدند؟ و مگر تنبیه الامّة نائینی در پاسخ به این اتهام نیست كه قانون اساسی را «بدعت» نگوئید، ومجلس شورای را بدعت نخوانید، و اخذ به رأی اكثریت را بدعت نشمارید[16] و مگر فتوای شهید ثانی به وجوب عینی نماز جمعه در عصر غیبت،از سوی برخی از علما، «بدعت» دانسته نشد[17]؟ در جامعه ای كه عده ای به دنبال بهانه برای «بد مستی» اند، كافی است كه فردی در اثر كینه ی شخصی و اختلاف جناحی، به سرعت ، بدعت گذار شود، و بعد هم هر نسبتی به او جایز باشد كه: بهائی است، و همجنس باز است و ... .

قضیه «بهانه برای مستی» را شهید مطهری به همین تناسب نقل میكند: «آن زمانی كه یك شاهی ارزش داشت، یك نفر رفت دكان عرق فروشی وگفت: یك شاهی عرق بده، عرق فروش گفت: یك شاهی كه عرق نمی شود،او اصرار كرد كه یك ته استكان! عرق فروش گفت مردم عرق می خورند كه مست بشوند،این یك ذره فائده اش چیست؟ گفت: تو همان را بده، بد مستی اش با خودم!»

مطهری سپس می گوید: بعضی مردم كه دنبال بهانه اند برای بدمستی و هرزگی اند گفته اند: اجازه هست هر دروغی كه دلمان میخواهد، برای اهل بدعت جعل كنیم، بعد با هر كسی كه كینه ی شخصی پیدا می كنند، فورًا یك تهمتی می زنند و می گویند: او اهل بدعت است، و شروع می كنند به جعل كردن و تهمت زدن! آن وقت ببینید بر سر دین، چه می آید؟[18]

برای اینكه روشن شود، در جامعه ما انحراف و اعواج تا كجا رسوخ كرده و فقه واخلاق چگونه آسیب دیده است، می توان سخن مقدس اردبیلی را به عنوان مقیاس قرار داد، شخصیتی كه در «تحقیق» و «تقوی» الگوی فقهاست:

«مسلمانی كه عقیده ی كافری را مورد نقد و اعتراض قرار می دهد، فقط می تواند از «دلیل منطقی» بر علیه او استفاده كند، و حق ندارد به او نسبت ناروا داده و او را قذف كند، حتی اجازه نداردكه زشتی های ظاهری و یا عیوب باطنی اش را موجب ناسزا قرار داده و به او خطاب كند: ای جزامی، و لو در واقع هم جزامی باشد، ویا او را كودن و پست بنامد! مسلمان حق ندارد، به دین و آئین كفر او دروغ ببندد و زشتی ها و ایراداتی كه در آن واقعا وجود ندارد، به آن نسبت دهد. از قواعد شهید هم همین طور استفاده می شود.»[19]

عده ای از بزرگان، براین شیوه ی ضد اخلاق گروهی از دینداران كه با «تهمت » میخواهند از دین دفاع كنند، انتقاد كرده اند، عــلامه شعرانی می گوید: «بعض عوام» بر اهل «بدعت» افترا می بندند و جملات «كفر»آمیز را به دروغ به آنها نسبت میدهند تا آنها را از چشم مردم ساقط كنند، ولی این كار غلط است و تهمت، حرام است:«ربما یختلف فی ذهن بعض العوامّ انّه یجوز البهتان والافتراء علی اهل البدع بأن ینسب الیهم كفر لم یتفوهّوا به لمزید تنفّر الناس عنهم و هو غلط.[20]»

ولی این عالم بزرگوار چرا این كار را به «بعض عوام» نسبت داده و چرا نقش «بعض خواص» را در این ماجرا ندیده است؟ استاد عالیقدر هم وقتی از این جریان انتقاد می كند می گوید: بعضی آدم های «بی سواد» این «باهتوهم» را اینطور معنی كرده اند كه به آنها تهمت بزنید ودروغ ببندید، و بعد می گویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل می كنم، با هر كسی هم كه دشمنی شخصی داشته باشد،می گوید: این ملعون اهل بدعت است، صغری و كبری تشكیل می دهد، بعد هم شروع می كند دروغ جعل كردن علیه او. آن وقت است كه شما می بینید، دروغ اندر دروغ جعل می شود[21]. علامه مطهری، با اشاره به یك نمونه در این باره، جامعه ما را «اجتماع ننگین» می نامد، مطهری با درایت و بصیرت خود، انحرافات اخلاقی در میان متدینان را به خوبی تشخیص داده بود و نسبت به خطرات آن هشدار داد، ولی تا وقتی كه در صدد یافتن ریشه های این انحراف بر نیائیم و تا وقتی كه نپذیریم این انحرافات در حوزه ی «بی سوادان جامعه» محدود نمی شود، بلكه در بیرون آن ریشه دارد[22]، وبالاخره تا وقتی كه نظریات فقهی و اخلاقی را تهذیب نكنیم و اخلاق را حاكم بر فقاهت و سیاست و دیانت قرار ندهیم، علاج واقعه امكان ندارد.

1- امام خمینی، صحیفه امام، ج10، ص275: امروز- همین طور كه ملاحظه می كنید – روز «تهمت» است، من نمی دانم چه جور شده است كه هر كس به هر كس دلش می خواهد هر چی می گوید! نمی داند كه هتك حرمت مومن، هتك حرمت الله است؟!
2- الكلینی، الاصول من الكافی، ج4، ص123
3- سوره بقره، آیه 258
4- فیض كاشانی، ج1، ص245
5- مازندرانی، شرح اصول كافی، ج10،ص43
6- مجلسی، مراة العقول، ج11، ص81
7- مجلسی،رساله حدود و قصاص و دیات، ص28
8- مازندرانی، شرح اصول كافی، ج10، ص43
9- الطباطبایی، ریاض المسائل، ج16، ص42
10- النجفی، جواهر الكلام، ج41، ص413
11-الانصاری، المكاسب، ج2، ص118
12- الخوئی، مصباح الفقاهه، ج1، 458
13- الگلپایگانی، الدر المنضود، ج2، ص148 ، البته مقّرر (آیت الله علی كریمی جهرمی) در این باره، بر استاد خود اعتراض كرده است.
14- شیخ جواد تبریزی، ارشاد الطالب، ج1، ص281 و اسس الحدود و التعزیرات، ص235
15- محمد مومن، مبانی تحریر الوسیله، ج2، ص452
16- میرزا حسین نائینی، تنبیه الامّة و تنزیه الملة، ص101 و 115
17- دوازده رساله ی فقهی در مورد نماز جمعه، ص386
18- شهید مطهری، مجموعه آثار، ج16، ص104
19- اردبیلی، مجمع الفائده، ج13، ص164
20- شعرانی، تعلیقه بر شرح ملاصالح بر كافی، ج10، ص43
21- شهید مطهری، مجموعه آثار، ج26، ص417
22- برای نمونه نگاه كنید به سخنان یكی از ائمه جمعه:«جنگ سایبری را جدی بگیرید. با وبلاگ طنز، علمی یا ادبی و یا هك كردن، با هر وسیله ای كه میتوانید به جنگ بروید. هر چه هست الان جنگ است.مسئله جنگ ما در فضای مجازی به این حد رسیده است كه هر كس دستش می رسد با هر وسیله ای كه می تواند متوسل بشود. این را بدانید كه مسلم است همانطور كه در جنگ برخی اوقات خلاف شرع ها جایز می شود در جنگ سایبری هم خلاف شرع ها جایز می شود. یعنی الان شرایطی است كه شما با هرچه كه به دستتان می رسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نكنید چون شما نزنید دشمن شما را میزند.»(30/4/89)آیا لازمة این نظر آن نیست كه :

اولا: چون این جنگ محدود به فضای سایبری نیست و همه میدان های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در برگرفته، پس در همه حوزه ها در برابر مخالفان می توان از شیوه های خلاف شرع استفاده كرد؟
ثانیا: چون گوینده این نظر، عادل و متشرّع است و در این میدان نبرد حضور دارد، پس بر حسب وظیفه برای تخطئه آنهایی كه دشمن می داند، از شیوه های خلاف شرع حتّی در خطبه های جمعه استفاده می كند؟

منبع: آینده
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات شما سبب بهتر شدن محتوای وبلاگ و یادگیری بیشتر نویسندگان آن خواهد شد

طلوعی دیگر ؛ تاریخچه کوتاه دیانت بابی و بهائی قسمت 1

نامه جامعه بهائی به آیت الله صادق لاریجانی

 
ساخت سال 1388 نشریه اینترنتی ای بهاء.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده